در بحث فلسفه خلقت گفتیم که هدف از آفرینش عالم هستی، عبادت است.
کسی که حواسش جمع باشد، تمام شئون زندگی را بهگونهای تنظیم که به آن هدف برسد.
جریان سیدبنطاووس و سوره عصر. (+)
در مسیر جنگی اصحاب پیامبر جوان چوپانی را دیدند، گفتند: حیف این بازوان قوی که سرگرم گوسفند چرانی است، ای کاش میآمد جهاد! خبر به پیامبر، حضرت: اگر او با این کار، پدر و مادر پیری را اداره میکند، او هم عبادت پروردگار میکند.
احتیاج بشر به معلم
چگونه عبادت کنیم؟
بشر، محتاج معلم، انبیاء برای تعلیم بشر. هدف از بعثت پیامبر هم آموزش راه و رسم بندگی. پیامبر هم در این مسیر سنگ تمام تا آنجا که خطاب آمد: خودت را اینقدر به زحمت نینداز! ولی با عترت و دودمانش چه کردند؟!
کنار بسترش اختلاف، «ان الرجل لیهجر»، چشمانش را باز، بعد از جملاتی که گفتید، دیگر نمیخواهم، از خانهام بیرون بروید. خانه که از اغیار خالی شد، فاطمه بالای بسترش، فرزندان و شوهرت را بگو بیایند، دست فاطمه را در دست، آنقدر گریه، علی جان به تو ستم، حریم خانهات را هتک، صبر کن، از شنیدن آن اخبار ناگوار رنگ چهرهاش متغیر.
آنجا از پیامبر شنید، آنچنان دگرگون! اما لحظهای که آن صحنهها را مشاهده، حق داشت از خدا طلب مرگ کند.
ای استخوان مانده به حلقوم *** تو مظلومی تو مظلومی تو مظلوم
تو دیدی دشمن دین وحشیانه *** به زهرای تو میزد تازیانه
دوزخیمردم، بهشتت سوختند *** آتشی بر خانهات افروختند
زآتش دل شعله بر دلها زدند *** پیش چشمان تو زهرا را زدند
معلم بعد از پیامبر
اهل تسنن: بعد از پیامبر، نیازی به معلم نیست، چون قرآن داریم، جامعه اسلامی محتاج امیر و حاکم برای نظمدادن به امور مسلمین، امر به معروف، معاش مردم. لذا ضرورت وجود حاکم را جزو فروع دین دانسته و اختلاف در مسایل فرعی همانند سایر احکام فقهی رواست. عجبا؛ اگر خلافت جزو فروع دین است، چرا شیعه را کافر و قتلش را جایز میدانید؟!
ولی شیعه، امامت بعد از پیامبر را جزو اصول دین؛ چون در جنبه هدایت و اصل دین به او نیاز داریم.
آیا قرآن بهتنهایی کافی است؟
جریان قتاده و امام صادق علیهالسلام و تفسیر آیه سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین (+)
ر.ک: پست جهل عمر (+)
جریان ابنابیدواد و سارق در مجلس معتصم با حضور امام جواد علیهالسلام به نقل زرقان (+)
و همین جریان، زمینهساز شهادت امام جواد شد؛ لذا حضرت رضا در آغاز تولد حضرت جواد فرمود: یقتل ولدی هذا بالسم غیضا و غضبا. تبکی علیه ملائکه السماء. ر.ک؟
گوشه حجره ناله کرد و دادرسی نداشت، به امفضل: آه جگرم.
نوای آب آب از نای مردی خسته میآید *** صدای العطش از حجره دربسته میآید
به امفضل گو یک لحظه ساکت شو *** ز جنت فاطمه با پهلوی بشکسته میآید
«وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ» قصص۲۸، آیه۶۸
Alam-1380-fa
۰ دیدگاه