فهرست مطالب
- مهمترین نکات درباره انتخاب اهداف عالی
- ● هدفداشتن، یک ضرورت
- ● هدف، باید دقیق و مکتوب باشد
- ● چند هدف داشته باشیم؟ (۳تا۵)
- ● دو معیار مهم در انتخاب هدف (ضرورت و ارزشمندی)
- ● هدف باید باورپذیر باشد
- ● برای اهداف خود زمان تعیین کنید
- ● هدف باید واقعی و وابسته به خودتان باشد
- ● شناسایی و پرورش منابع درونی
- ● شناسایی و اصلاح موانع درونی
- ● تعیین مسیر و نقشه راه برای رسیدن به اهداف
- ● اهداف خود را به کسی نگویید
- ● پایبندی به هدف
- ● از شکست نترسید
- ● اشتیاق، برانگیزاننده شما به سوی اهداف
- ● برای رسیدن به اهداف، آگاهی و اطلاعات خود را توسعه دهید
- ● اهدافی را انتخاب کنید که به مصلحت شماست
- ● برای دستیابی به اهداف اراده خود را تقویت کنید
- ● در راه رسیدن به اهداف، تلاش حتما، تقلا هرگز!
- ● برای دستیابی به اهداف الگو داشته باشید
- ● قانونی مهم برای گزینش و پیگیری اهداف؛ قانون بیستهشتاد
- ● راههایی برای تمرکز روی اهداف
- ● اهمیت تلاش ذهنی در دستیابی به اهداف
- ● قانون جذب و دستیابی به اهداف
- ● قانون جذب، هدیهای از طرف خدا
- ● برای دستیابی به اهداف فکرتان را قوی کنید
- ● به اهدافتان و امکان دستیابی به اهداف ایمان داشته باشید
- ● تلاش ذهنی مستمر، شرط رسیدن به اهداف است
- ● اصلیترین مسیر برای رسیدن به اهداف
- ● قانون جذب با باورهای دینیمان منافاتی ندارد
- ● قانون جذب و فرمایشی از امام صادق علیهالسلام
- ● برای دستیابی به اهداف به خداوند حسنظن داشته باشید
- ● نگرانی مانع جذب خواستههایمان میشود
- ● تصور نگرانکننده، مانعی برای دستیابی به اهداف
- ● مثل گردباد زندگی کنید
- ● رهایی، اقدامی مهم برای تحقق خواستهها
- ● وابسته به دستیابی به اهداف نباشید
- ● با سپاسگزاری، شایستۀ دریافت باشیم
- ● با سپاسگزاری، انرژی مثبتتان را افزایش دهید
- ● برای رسیدن به هدف، پیوسته و بیوقفه حرکت کنیم
- ● برای دستیابی به اهداف ظرفیت شکست داشته باشید
مهمترین نکات درباره انتخاب اهداف عالی
در این نویسه با نکاتی اهمیت هدف، روشهای انتخاب هدف، موانع رسیدن به هدف و قوانین دستیابی به اهداف آشنا میشوید.
● هدفداشتن، یک ضرورت
داشتن هدف در زندگی، یک ترجیح نیست بلکه یک الزام و ضرورت است. شما در هر شرایط، موقعیت و سن و سالی که هستید باید هدف داشته باشید. اینکه شما نوجوانی پانزده ساله و محصل هستید، خانم خانهدار، رانندۀ تاکسی و کارمند بازنشسته هستید و یا اکنون هفتادمین سال زندگی خود را تجربه میکنید هیچ تفاوتی نمیکند. در هر صورت باید هدفمند باشید.
بخش عمدهای از شور و اشتیاق و انگیزۀ تلاش زندگی، وابسته به داشتن هدف است. همانطور که داشتن هدف در انسان انگیزه، نشاط تولید میکند هدف نداشتن نیز باعث بسیاری از سردرگمیها، کسالتها، رخوتها، افسردگیها، احساس پوچی، وسواسها و افکار مزاحم و منفی است.
تصور کنید که شما میخواهید به یکی از شهرهای ایران سفر کنید و مشخصاً فردا شب باید در شهر مقصد باشید، همین عاملی میشود که شما به تکاپو بیافتید، برنامهریزی کنید، لوازم سفر را مهیا کنید و حرکت کنید.
تحقیقات نشان داده است ۹۷% مردم جهان هدف ندارند، اگرچه ممکن است خود اینطور گمان نکنند. شاید در نگاه اول اینطور به نظر برسد که این آمار تا حدودی بدبینانه و غیرواقعی است؛ اما متأسفانه واقعیت دارد و غالب مردم هدف ندارند. خیلیها این طور گمان میکنند که همینکه به کاری مشغول هستند نشانۀ هدفداربودن آنهاست در صورتی که حرکتهای روزانه و اشتغالات روزمره هرگز به این معنا نیست. اینکه شما هر روز به دانشگاه میروید و مشغول تحصیل هستید یا اینکه دبیر یک دبیرستان یا مدیر یک شرکت هستید و یا اینکه در خانه به تربیت فرزند و همسرداری مشغول هستید هرگز به معنای هدفداربودن شما نیست.
هدف، موضوع و مقصدی مشخص، روشن، دقیق و واضح است که قصد دارید تا یک سال، دو سال یا تا پنج سال آینده به آن برسید. اگر شما خود را فردی با هدف در زندگی میدانید اکنون قلم و کاغذی بردارید و صریح و مشخص اهداف آیندۀ خود را بنویسید.
ببینید: اهمیت نیت و اصلاح نیت |
● هدف، باید دقیق و مکتوب باشد
هرچه میتوانید هدفتان را روشنتر بگویید، نباید در هدف ابهامی وجود داشته باشد. هدف باید قابل اندازهگیری باشد مثلا در اهداف ده ساله، مشخص باشد که دو سال دیگر کجایید و پنج سال دیگر کجا قرار دارید.
آنچه بسیار اهمیت دارد این است که این اهداف باید مکتوب شود و حتما آن را بنویسید. نوشتن هدف با تاریخ مشخص برای انسان یک الزام و تقید ایجاد میکند و برای او یک پیمان درونی محسوب میشود. اهدافتان را بنویسید و آنرا جایی قرار دهید که پیوسته ببینید. میتوانید آنرا روی صفحۀ اصلی تلفن همراهتان، یا صفحۀ مانیتور رایانۀ شخصیتان یا حتی میز کار خود قرار دهید.
مکتوبکردن و دیدن روزانۀ هدف، هم ذهن انسان را پیوسته مشغول به هدف نگاه میدارد (که این، در دستیابی به اهداف بسیار موثر است) و هم اینکه انسان میتواند بهطور مداوم خود را ارزیابی کند که آیا درست حرکت می کند یا خیر؟ آیا به بیراهه رفتهایم و یا در مسیر اصلی و با سرعت کافی در حال حرکت هستیم.
شاید نوشتن اهداف بهنظر کار کماهمیتی جلوه کند و لذا خود را به انجام آن ملزم نکنید؛ اما این، همان تفاوت انسانهای موفق و ناموفق است؛ انسانهای موفق همین نکات ساده را مهم و جدی میگیرند و رعایت میکنند.
همین الان که این مطلب را میخوانید میتوانید روی برگردانید و مطلب دیگری بخوانید و یا به کار دیگری مشغول شوید؛ ولی انسانهای موفق هماکنون دستبهقلم میشوند و اهداف یک سالۀ خود را روشن و مشخص مکتوب میکنند. همین حالا اقدام کنید.
● چند هدف داشته باشیم؟ (۳تا۵)
دستیابی به اهداف مستلزم رعایت نکات و اصولی است که باید درست و دقیق اجرا شود و قبل از آنکه چگونگی رفتن و رسیدن مطرح باشد، باید به چگونگی انتخاب هدف توجه گردد. گفتیم که هدف باید دقیق و روشن و البته مکتوب باشد. نکتۀ دیگری که مطرح است، تعداد هدفهای انتخابی است.
اکنون که قرار است خواستههای خود را گزینش کنیم و روی کاغذ بیاوریم آیا باید محدودیتی قایل شد؟ آیا میتوانیم برای خود دهها هدف را در نظر بگیریم؟ پاسخ قطعاً منفی است؛ چراکه یکی از علتهای دستنیافتن به اهداف، همین تعدد آنهاست.
یکی از نکات مهم در رسیدن به اهداف، تمرکز است. یعنی هرچه تمرکز شما روی خواستههایتان بیشتر و انرژی ذهنی بیشتری روی آن سوار باشد احتمال دستیابیتان بالاتر میرود. در واقع اهداف، مانند فرزندان شما هستند که هرچه تعدادشان کمتر باشد سهم هر کدام از وقت و انرژی و هزینه بیشتر و تربیت و پرورششان بهتر میشود. پس هدفهای معدودی داشته باشید و نباید در هیچ مقطع زمانی بیش از پنج هدف داشته باشید.
اما سوال دیگری که بلافاصله مطرح میشود این است که: با توجه به اینها چرا ما فقط روی یک هدف متمرکز نشویم و تمام ذهنمان را متوجه یک خواسته نکنیم تا تمرکز و امکان دستیابی به اهداف به نهایت خود برسد؟ باید بگوییم: یک هدف داشتن، دستکم به دو دلیل اشتباه است:
اول: انسان موجودی چند بعدی است و جنبههای مختلفی دارد، این جنبهها میتواند معنوی، اخلاقی، شغلی، تحصیلی، خانوادگی، اجتماعی و حتی تفریحی باشد. بهعنوانمثال ممکن است یک نفر تمام همت و تمرکز خود را روی موفقیت تحصیلی قرار دهد؛ اما حتی بهفرض دستیابی و موفقیت، ما او را موفق نمیدانیم چراکه به جنبههای دیگر زندگیاش همچون جنبههای معنوی، اجتماعی و خانوادگی و… توجه نداشته و همزمان به رشد آنها اهمیت نداده است؛
دوم: اگر انسان صرفاً یک خواسته داشته باشد دچار یک وابستگی ذهنی و عاطفی میشود و اگر به هر دلیلی یا مصلحتی به آن نرسد دچار فروپاشی و تخریب روانی میشود و تمام وجودش را احساس شکست و ناکامی فرا میگیرد، در صورتی که اگر همین فرد چند هدف معقول میداشت، هرگز از تحقق نیافتن یکی از آنها، چنین احساسی را تجربه نمیکرد.
بنابراین ایدهآل این است که انسان با توجه به همۀ جنبهها و ابعاد مهم زندگیاش در هر مقطع زمانی، سه تا پنج هدف دقیق، روشن و مشخص را انتخاب، مکتوب و پیگیری کند و به مرور زمان هر کدام از آنها به لطف الهی تحقق یافت، هدف دیگری را جایگزین کند.
● دو معیار مهم در انتخاب هدف (ضرورت و ارزشمندی)
یکی از معیارهای مهم در انتخاب هدف، علاقه و اشتیاق است. شما باید اهدافی را انتخاب کنید که به آن علاقهمند هستید و به اندازۀ کافی شوق دستیابی به آن را دارید. مطمئن باشید که هر چه اندازۀ این شوق و شور بیشتر باشد، پشتکارتان بیشتر میشود و برای حرکت در مسیر دستیابی ، پرتحملتر میشوید؛ اما در عین حال توجه داشته باشید که علاقه و اشتیاق، با همۀ اهمیتی که دارد، مهمترین معیار انتخاب هدف نیست. آنچه از همۀ ملاکهای گزینش هدف مهمتر است، ضرورت و نیاز و ارزشمندی است.
شما باید اهدافی را انتخاب کنید که به راستی مفید و ارزشمند باشد و ضرورت بیشتری دارد. در واقع، اهداف شما باید در وهلۀ اول ضروری و ارزشمند و پس از آن مورد علاقه باشد. به بیان دیگر: شما در صورتی باید اهداف مورد علاقه را پیگیری کنید که ضرورت و ارزشمندی آن محرز و مسلم است.
متأسفانه کم نیستند کسانی که بدون در نظر گرفتن درستی و مفید بودن یک هدف و تنها بهخاطر عشق و علاقهای که داشتهاند آنرا دنبال کردهاند و شاید ریشه برخی از این رفتارها، این تکرار و باوری باشد که اطرافیانمان به ما القا کردهاند که: «ببین به چه موضوعی علاقه داری، همان را دنبال کن!».
اما سوال اینجاست: اگر آن چیزی را که به صرف علاقهمندی فراوانم انتخاب کردم، بههیچوجه، مفید نبود، چه؟ آیا دچار خسارت بزرگی نشدهام. ممکن است فردی خواستهای را که علاقه دارد با نهایت اشتیاق پیگیری کند و به آن هم دست یابد؛ ولی بعدها متوجه شود که این هدف چندان ارزشمند نبوده است و با کمال تأسف، سرمایه عمر خود را پای خرید کالایی گذاشته که بیارزش یا بسیار کمارزش بوده است. خصوصاً آنکه در این بین کسانی را میبینید که با همین سرمایه، چه تجارتهای بزرگی کردهاند و چه اهداف مفیدی را گزینش کرده و به آن دست یافتهاند. در چنین شرایطی او بهجای آنکه احساس رضایت و شادمانی ناشی از دستیابی به اهداف را تجربه کنند، تمام وجودش را احساس گناه و پشیمانی فرا میگیرد.
بنابراین برای انتخاب هدف، شما میتوانید اینطور عمل کنید که: ابتدا تمام خواستهها و تمایلات خود را بدون هیچ فیلتری روی کاغذ بنویسید؛ سپس یکییکی این اهداف را از جهت ضرورت و مفید بودن ارزشگذاری کنید؛ از خود دربارۀ تکتک خواستههایتان بپرسید: آیا این هدف برای من و زندگی من ضرورت دارد؟ آیا خواستهای ضروریتر از این نیست؟ آیا به اندازۀ کافی مفید است؟ آیا هدف ارزشمندتری به حال خود و دیگران و جامعه وجود ندارد؟
● هدف باید باورپذیر باشد
تاکنون گفتیم که برای دستیابی به اهداف قبل از هر چیز باید انتخاب درستی داشته باشیم. در واقع همانطور که برای داشتن یک زندگی خوب و موفق، پیش از همه، باید در انتخاب همسر دقت کنیم که بر اساس معیارهای صحیح و معقول باشد، دقت در انتخاب درست اهداف نیز شرط لازم برای رسیدن به خواسته هاست.
یکی از نکاتی که غالباً در تعیین اهداف مطرح می شود این است که باید هدفهای بزرگ و دستبالا انتخاب کنیم، چرا که اهداف بزرگ انگیزۀ ما را قوی میکند در صورتی که هدفهای کوچک این قابلیت را ندارد و شوق و رغبت تلاش جدی را به ما نمیدهد. اهداف هرچه بزرگتر باشد و افق نگاه انسان بالاتر باشد، اشتیاق دستیابی به اهداف بیشتر میشود.
اما سوال اینجاست که: آیا این بزرگی اهداف، حدی ندارد و آیا میتوانیم هدفهای فوقالعاده بزرگی را در سر بپرورانیم؟ برای روشنشدن مطلب، یک مثال مادی میزنیم: آیا کسی که یک کارمند معمولی است میتواند هدف یک سالۀ خود را دستیابی به پانصد میلیون تومان قرار دهد؟
پاسخ: هدف باید «باورپذیر» باشد، یعنی باید اندازۀ هدف و حد خواستهمان را تا جایی بالا ببریم که باورمان آنرا قبول کند و تحقق آنرا ممکن و شدنی بداند، باید درون و باور و احساس شما این باشد که «میتوانید» و «میشود».
دقت کنید؛ در گزینش اهداف به دیگران توجهی نداشته باشید ممکن است کسی هدف بسیار بزرگی را انتخاب کند و برایش باورپذیر باشد، اما تحقق همین هدف در باور ما نگنجد. ما باید به قابلیتها، تواناییها، شرایط، و باورهای خود نگاه کنیم و بر اساس واقعیتهای خود هدفهایمان را تعیین کنیم.
متأسفانه برخی نیز بر اساس هیجانات خود خواستههایشان را طراحی میکنند. مثلاً کتابی در حوزۀ روانشناسی موفقیت، مطالعه میکنند و دچار یک انگیزش عالی و هیجان موقت میشوند و بر اساس آن، هدفهایی در نظر میگیرند که اصلاً در باورشان نمیگنجد.
انتخاب یک هدف درست و باورپذیر میتواند منجر به یک موفقیت و کامیابی شود که اعتمادبهنفس شما را بیشتر و باورهای شما را بزرگتر کند و در عین حال یک انتخاب نادرست ممکن است منجر به یک ناکامی شود که باورهای شما را محدودتر و خودباوری شما را کمتر کند.
خلاصۀ کلام اینکه ما هرگز نمیگوییم هدفهای کوچک انتخاب کنید بلکه تأکید میکنیم هدفهای بزرگ انتخاب کنید، منتها این بزرگی تا آنجا باشد که نسبت به آن باور و احساس «میتوانم» و «میشود» داشته باشید.
● برای اهداف خود زمان تعیین کنید
پیش از این گفتیم که برای خود پنج هدف دقیق، روشن، واقعی و باورپذیر تعیین و حتما آنها را یادداشت کنید. قدم بعدی، زماندار کردن اهداف است. مقابل هر خواستۀ خود، یک تاریخ مشخص را بنویسید. در واقع اعلام کنید که میخواهید در نهایت تا چه تاریخی به این هدف برسید. دقت کنید برای زماندار کردن اهداف، فاصلۀ زمانی را ننویسید بلکه تاریخ را مشخص کنید؛ مثلا ننویسید: تا شش ماه آینده یا تا پایان امسال؟؟؟، بلکه بگویید: رسیدن به این هدف تا اول فروردین سال۱۳۹۲.
توجه داشته باشید که زمانبندی اهداف برای دستیابی به آنها بسیار ضروری است. وقتی هدف را زماندار میکنید در حقیقت برای خود یک ضربالاجل تعیین کردهاید و با هر بار نگاهکردن به اهدافتان، ناخودآگاه ذهن و جسم خود را به تکاپوی بیشتر وا میدارید. در صورتی که برای اهدافی که زمان مشخصی ندارند هرگز این اتفاق نمیافتد.
برای زمانبندی اهداف به دو نکته توجه داشته باشید:
اول: مقابل اهداف خود تاریخ شروع حرکت و تلاشتان را ننویسید بلکه زمان تحقق آنرا یادداشت کنید. مثلاً بهجای نوشتن کنترل خشم از همین الان، بنویسید: کنترل خشم از اول تیرماه؛ ؟؟؟
دوم: این که اهدافتان زمانهای طولانی و دراز نداشته باشد؛ مثلاً ننویسید: دستیابی به فلان خواسته تا سال ۱۴۰۰. اگر مدت طولانی باشد، هرگز حرکتهای روزانۀ شما شوق تلاشتان را بیشتر نمیکند؛ بنابراین بهتر است اهدافتان نهایتا یک ساله باشد. در این میان اگر هدفی دارید که بهناچار به چند سال زمان نیاز دارد میتوانید آنرا تقسیمبندی زمانی کنید و مثلاً بگویید: دستیابی به ۳۰درصد این هدف تا اول فروردین و…
ببینید: جلوگیری از اتلاف وقت و زمان |
● هدف باید واقعی و وابسته به خودتان باشد
یکی از ویژگیهای مهم هدف، واقعیبودن آن است. هدف باید بر اساس واقعیات باشد و هرگز نباید مبتنی بر توهمات و تصورات موهوم باشد. از خود سوال کنید آیا هدفی که انتخاب کردم چه از جهت محتوا و موضوع و چه از لحاظ تاریخ و زمان واقعیت دارد؟ آیا این هدف امکان تحقق دارد و آیا زمانی که برای رسیدن به آن در نظر گرفتهام صحیح است؟
شاید به نظر برخی اینطور برسد که واقعیبودن هدف امری بدیهی است؛ اما خوب است بدانید که کم نیستند کسانی که اهدافشان را بر پایۀ توهمات خود قرار دادهاند. به عنوان نمونه هدف و آرزویشان این است که پدر مرحومشان به دنیا بازگردد، پس از بیست و پنج سالگی رشد قدی ۵۰درصدی را تجربه کند و فردا صبح دانشجوی رشتۀ دندان پزشکی شود. دقت داشته باشید اهداف ما در عین حال که باید بزرگ و بلندپروازانه باشد باید در محتوا و زمان نیز واقعی باشد.
نکتۀ دیگر اینکه: اهداف شما باید مستقل و وابسته به خودتان باشد. هرچه هدف وابستگیاش به دیگری و عوامل خارجی کمتر باشد بهتر و درستتر است. متأسفانه برخی آرزوهای قلبی و دعای درونیشان را با هدف اشتباه میگیرند. ممکن است شما دعا و آرزوی درونیتان این باشد که فرزندتان در فلان رشتۀ دانشگاه قبول شود یا دوست صمیمیتان هرچه زودتر ازدواج کند، اینها بسیار عالی است؛ ولی هرگز هدف نیست. هدف باید وابسته به تلاش و همت شما باشد که قادر باشید با یک برنامهریزی منسجم به سمت آن حرکت کنید.
شاید شما هم دیده باشید کسانی را که اهداف زندگیشان را بر پایۀ شانس و اقبال بیان کردهاند و مثلاً شب و روز منتظر و آرزومند آن هستند که در قرعهکشی بانک مبلغ کلانی برنده شوند یا فرد متموّلی در بستگان پول هنگفتی را به آنها هدیه کند. بدیهی است این آرزوها که در عالم خارج ممکن باشند و چه غیرممکن باشند هرگز نمیتوانند هدف باشند. هدفهایی که غیرواقعی و وابسته به عوامل بیرونی است عمدتا سبب رکود و سرخوردگی میشوند در صورتی که هدف در معنای درست خود باعث حرکت، تلاش، پویایی و اعتمادبهنفس میشود.
● شناسایی و پرورش منابع درونی
یکی از اقدامات اولیه و بسیار مهم در مسیر دستیابی به اهداف شناسایی و تقویت منابع و امکانات است. اگر میخواهید بهطور جدی در مسیری که شما را به هدفهایتان میرساند حرکت کنید باید به این سوال پاسخ دهید که چه منابع و امکاناتی دارید و رهتوشۀ شما برای قدمگذاشتن در این مسیر چیست؟ معمولاً افراد در پاسخ به این سوال، ذهن خود را معطوف منابع بیرونی میکنند و به امکاناتی مثل پول، خانوادۀ موافق و همراه، دوستان خوب و حامی و… فکر میکنند؛ اما آنچه از اینها بسیار مهمتر است و باید مدّنظر قرار بگیرد منابع درونی است و منظور از منابع و امکانات درونی صفات، ویژگیها و خصلتها و عادات مثبتی است که از آن برخورداریم.
بهعنوان نمونه: اگر شما فردی صبور و با حوصله هستید؛ اگر روحیۀ مشورتکردن دارید و بههیچوجه خودرأی و لجباز نیستید؛ اگر میل به مطالعه، یادگیری و تغییر دارید و اگر اراده و پشتکار خوبی دارید، همۀ اینها منابع و امکانات بسیار ارزشمندی است که میتواند شما را در دستیابی به اهداف کمک کند. شما میتوانید با برخورداری از این صفات و ویژگیهای مثبت اخلاقی و رفتاری بسیاری از منابع و امکانات بیرونی و خارجی را تحصیل کنید و یا فقدان آنها را جبران کنید؛ ولی نبود این صفات میتواند هر منبع بیرونی را ضایع کند و از بین ببرد.
بنابراین هماکنون قلم و کاغذی بردارید و منابع درونی خود را یادداشت کنید. ممکن است بگویید: من هیچ منبع درونی و ویژگی مثبتی ندارم که بخواهم آنها را شناسایی و تقویت کنم؛ اما مطمئن باشید که این یک تصور عجولانه و نادرست است و چنین تصوری به دو دلیل عمده ایجاد میشود:
اول اینکه: احتمالاً شما آنقدر روی صفات منفی، خصلتهای بد، ضعفها و نقصهای خود تمرکز کردهاید که داشتهها و موهبتهای خود را نمیبینید؛
دوم اینکه: گاهی این تصور ناشی از وسواس کافیبودن است. یعنی اینطور گمان میکنید که یک صفت و یا ویژگی اخلاقی مثبت باید در حدّ عالی و کمال خودش باشد که شایستۀ دیدن و بهشمارآوردن باشد، در صورتی که لزومی به این سختگیری نیست. همین که صفت مثبتی در شما هست که جمعی از اطرافیان شما از آن کمبهرهاند کافی است.
مثلاً اگر شما نسبت به برخی دوستان و بستگان خود نصیحتپذیرتر هستید، این یک منبع جدی و قابل تأمل است. اگرچه این روحیه در حدّ کمال در شما نباشد.
بنابراین هماکنون به دقت، خود را بررسی کنید و تمام ویژگیها و خصلتهای مثبت خود را در هر حد و اندازهای است بنویسید، خصوصاً مواردی را که فکر میکنید برای دستیابی به اهداف و خواستههایتان اهمیت بیشتری دارد. پس از شناخت این صفات اکنون باید سعی در تقویت و پرورش آنها کنید. یادتان باشد هر چه منابع درونی شما بیشتر و قویتر شود و از این جهت مجهزتر شوید امکان و سرعت دستیابی به اهداف بیشتر میشود.
● شناسایی و اصلاح موانع درونی
گفتیم که برای دستیابی به اهداف، ابتدا باید منابع و امکانات درونی خود را بشناسیم و پس از آن در صدد پرورش و تقویت آنها برآییم؛ اما در قدم بعدی اکنون باید موانع و مشکلات خود را شناسایی کرده و آنها را از پیش روی خود برداریم. باید بپذیریم که در مسیر حرکت بهسوی خواستهها و اهداف، موانع و دستاندازهایی وجود دارد که میتواند حرکت ما را کند و مختل سازد و به ندرت میتوان کسی را یافت که در این مسیر با مانعی مواجه نشده باشد. اما این موانع کداماند؟
متأسفانه وقتی از افراد خواسته میشود که مشکلات و موانع خود را نام ببرند بلافاصله عمدتاً به مشکلات بیرونی اشاره میکنند و آنها را دلیل ناکامی خود بیان میکنند. مثلاً از نداشتن سرمایه و منابع مالی، شرایط بد اقتصادی و بازار کار و عدم حمایت خانواده نام میبرند. اگرچه ما نمیخواهیم به طور کلی منکر موانع بیرونی شویم و آنها را نادیده بگیریم؛ اما واقعیت این است: آنقدر که موانع درونی عامل جدی و تأثیرگذاری برای عدم موفقیتمان بوده است مشکلات بیرونی و خارجی تأثیرگذار نبوده است. موانع درونی یعنی صفات، رفتارها و عادات بد ناهنجاری که کم و بیش در ما وجود دارد.
در واقع برای شناسایی موانع درونی باید این سوال را از خود بپرسیم که: چه رفتارها و خصلتهای منفی در من وجود دارد که مانع موفقیت من بوده است. حتی اگر شما خود را فردی موفق میپندارید از خود بپرسید چه صفت منفی درونی مانع موفقیت پیش از این من بوده است.
معمولاً افراد در نوشتن موانع درونی مقاومت به خرج میدهند و اصرار دارند که مشکلات خانواده و محیط و جامعه را علت اصلی ناکامیهایشان بیان کنند. این گروه معمولاً انگشت اشارۀ خود را به سوی این و آن میگیرند که تقصیر دیگران بوده است. در صورتی که اتفاقاً چه بسا بزرگترین مانع اینها همین باشد که تقصیر را به گردن دیگران میاندازند. اگرچه موانع درونی و خصلتهای منفی فراواناند؛ اما به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
- تنبلی: اگر با خود صادق باشیم میبینیم که آنقدر که تنبلی و سستی و امروز و فردا کردنهایمان مانع رشدمان بوده، موانع بیرونی مؤثر نبوده است؛
- لجبازی: یکی دیگر از موانع درونی، لجبازی است که در مقام تلافی و انتقام میخواهیم بدی را با بدی پاسخ دهیم. کم نبودند کسانی که از سر لجبازی با والدین خود، نماز، درس و تحصیل و یا کار و شغل خود را رها کردند؛
- عجله: یکی از موانع درونی، عجولبودن است. کسانی که در تصمیمگیریها و انتخابها بدون بررسی جوانب و عواقب و صرفاً از سر هیجان اقدام میکنند؛
- عجب و خودپسندی: و این همان صفتی است که مانع آن میشود انسان مشورت کند، مشورتپذیر و نصیحتپذیر باشد و متواضعانه از درس و تجربۀ دیگران بهره بگیرد.
و باز اشاره کنیم به این فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام که: هر کس چهار صفت را از خود دور کند، ناگواری در زندگیاش نمیبیند: تنبلی، لجبازی، عجله و خودپسندی.
اکنون قلم و کاغذی بردارید و صادقانه و منصفانه، خود و گذشتهتان را بررسی کنید و بنویسید چه ضعفها و عادات رفتاری بدی در شما بوده که مانع رشد و موفقیتتان شده است. اینها را شناسایی کنید و برای اصلاح هر کدام از آنها بهطور جدی اقدام کنید.
جملۀ آخر اینکه: قبل از اینکه برای حرکت ماشین موفقیت، پایتان را روی پدال گاز فشار دهید مطمئن شوید که ترمز دستی بالا نباشد.
● تعیین مسیر و نقشه راه برای رسیدن به اهداف
تصور کنید که شما قصد مسافرت دارید روشن است که ابتدا مقصد و زمان حرکت را معین میکنید و سپس شروع به فراهمکردن مقدمات کار میکنید. وسایل و لوازم مورد نیازتان را بر میدارید و از سلامت خودروی خود مطمئن و به این ترتیب آماده حرکت میشوید.
اما بلافاصله یک سوال مطرح میشود: از کدام مسیر برویم؟ در واقع شما نیاز به نقشۀ راه دارید. چراکه روشننبودن مسیر و نقشه راه میتواند باعث معطلی و سردرگمی و حتی بیراههرفتن شود تا جایی که ممکن است پس از ساعتها حرکت، هرگز به مقصدتان نرسید و فقط خستگی، فرسودگی و استهلاک عایدتان شود.
دستیابی به اهداف نیز چنین ماجرایی دارد. شما با دقت تامل و مشورت و با معیارها و ملاکهای صحیح، هدفی را برای خود طراحی میکنید. پس از آن با شناخت و تقویت منابع درونی و اصلاح و برطرفکردن موانع درونی خود را تجهیز و آمادۀ حرکت میکنید اما اکنون نیاز به نقشه راه دارید باید دقیقاً روشن کنید که از کدام مسیر و به چه شکل میخواهید به اهداف خود برسید. چراکه غالبا مسیرهای فراوان و متعددی هست که همه بهنوعی به مقصد منتهی میشود. در چنین شرایطی کدام راه را انتخاب میکنیم؟ به عبارت دیگر ویژگیهای انتخاب یک نقشه راه چیست؟
- از درستی مسیر مطمئن شوید. دقت و بررسی کنید آیا این مسیر شما را به هدفتان میرساند؟ آیا به درستی آن اطمینان دارید؟ آیا مطمئن هستید که به بیراهه نمیروید. قرار نیست ما به هر شکل و وسیلهای و از هر طریقی به خواستههایمان برسیم؛ مسیر باید معقول و مورد رضای خدا باشد؛
- کوتاهترین راه را انتخاب کنید. بدیهی است که ما در سفرمان معمولا جادهای را گزینش میکنیم که کوتاهتر باشد و از طریق آن در زمان کمتری به مقصد برسیم. این بسیار عالی است؛ اما یادمان باشد که الزاما کوتاهترین راه، درستترین راه نیست؛
- مسیر کمخطر و ایمن را گزینش کنید. دقت داشته باشید که برخی راهها ممکن است بسیار حادثهآفرین و دردسرساز باشد؛ بنابراین عقل حکم میکند مسیر انتخابی ما کمخطر باشد؛ اما باز هم یادمان باشد شرط اول، درستی راه است؛
- نکتۀ آخر اینکه: در طول حرکت، هر چند وقت یکبار به خصوص در مواجهه با هر دوراهی و چندراهی به نقشه نگاهی بیندازید و کنترل کنید که به بیراهه نروید و هرجا که در درستی مسیر شک کردید حتماً از افراد مطمئن و راهبلد سوال کنید.
● اهداف خود را به کسی نگویید
قبلاً از موانع دستیابی به اهداف گفتیم و نوشتیم که قبل از حرکت باید موانع را از پیش رو برداشت. یکی از این موانع که توجه به آن در همین ابتدای حرکت بسیار مهم است «بیان کردن اهداف به دیگران» است. در واقع باید مراقب باشید از همان لحظهای که خواسته و هدفی را در نظر میگیرید و در تمام طول حرکت و تلاش برای رسیدن به هدف، آنرا با کسی در میان نگذارید.
هیچ لزومی ندارد بستگان، دوستان و همکارانتان بدانند که شما چه اهدافی در سر دارید و به دنبال چه خواستههایی هستید.
مطرحکردن اهداف و آرزوها برای دیگران امکان و احتمال دستیابی به اهداف را کم میکند.
پیامبر عزیزمان میفرمایند: با کتمان خواستههایتان، به برآوردهشدن آنها کمک کنید.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله: اسْتَعِینُوا عَلَى أُمُورِکُمْ بِالْکِتْمَانِ فَإِنَّ کُلَّ ذِی نِعْمَهٍ مَحْسُود. تحف العقول
اسْتَعِینُوا عَلَى إِنْجَاحِ [قضاء] الْحَوَائِجِ بِالْکِتْمَانِ، فَإِنَّ کُلَّ ذِی نِعْمَهٍ مَحْسُود. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر/ مجموعه ورام
عَلَیْکُمْ بِإِنْجَاحِ الْحَوَائِجِ بِکِتْمَانِهَا فَإِنَّ کُلَّ ذِی نِعْمَهٍ مَحْسُودٌ. بحارالانوار
بیانکردن اهداف به اینان، شور و شوق شما را کم میکند. گویی بخشی از انرژی شما به شکل انرژی صوتی تخلیه میشود. در صورتی که شما باید با تمرکز روی هدف تمام انرژیتان صرف تلاش برای رسیدن به آن کنید.
نکتۀ دیگر اینکه: گاهی وقتی شما تصمیمها و نیتهایتان را به دیگران میگویید، مورد حسادت افراد حسود و تنگنظر واقع میشوید که نمیتوانند پیشرفت و موفقیت و برخورداری شما از نعمت را ببینند و همین میتواند برایتان دردسرساز شود. ضمن اینکه بحث چشم و نظر را که ریشۀ عقلی و اعتقادی هم دارد نمیتوان نادیده گرفت.
نکتۀ دیگر اینکه: گاهی شما هدفتان را برای دیگران میگویید و آنها که خودشان پر از ترسها، تردیدها و باورهای محدودکننده هستند، چنین القا میکنند که: «شما نمیتوانید و نمیشود» و این ممکن است سستی اعتمادبهنفس و نابودی احساس میتوانم در شما شود و حتی سبب انصراف شما از پیگیری هدف شود.
اگر قصد ازدواج دارید و اکنون خواستگاری دارید، اگر قصد خرید خودرو، و جابهجایی محل سکونت خود را دارید، اگر تصمیم دارید شغل جدیدی دست و پا کنید، اگر قصد یک سفر معنوی یا تفریحی را دارید، اگر میخواهید با ورزش و رژیم غذایی وزن خود را کم کنید و… اینها را به دیگران نگویید.
امام عسکری علیهالسلام نیز میفرمایند: اظهار کار قبل از استحکام آن، موجب خرابی کار است.
در واقع حضرت، پرده از این قانون هستی برداشتهاند که اظهار خواسته قبل از محکمشدن، کار را خراب و دستیابی به اهداف را غیرممکن میسازد.
متأسفانه برخی افراد به قول معروف نه بهبار است و نه بهدار است ولی جار میزنند. اگر تمایل دارید تصمیمها و خواستههای درونیتان را به دیگران بگویید، دستکم اجازه دهید کار به یک قطعیت و استحکامی برسد، بعد آنرا رسانهای کنید!
نکتۀ آخر و مهم: ناگفته پیداست آنجا که شما قصد کمکگرفتن یا مشورتخواستن از افراد امین و با صلاحیت را دارید بیان اهداف و برنامهها نه تنها مانعی ندارد بلکه ضرورت دارد. بنابراین هرجا که ضرورت دارد و عقل حکم میکند، خواستههای خود را به دیگری میگوییم و هرجا که ضرورتی ندارد آنرا در سینۀ خود نگه میداریم که: «سینۀ خردمند، مخزن اسرار اوست».
صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّه. نهجالبلاغه
● پایبندی به هدف
یکی از عوامل مهم در دستیابی به اهداف پایبندی به آن است. شما پس از آنکه با فکر و تأمل و مشورت، هدفتان را گزینش کردید باید به سمت آن حرکت کنید و در طول مسیر، به آن متعهد و پایبند باشید. باید با خود عهد ببندید که هدف را تا حصول نتیجۀ نهایی رها نکنید و از آن دست نکشید.
قبل از حرکت به سوی هدف، باید قبول کنید که شما بهطور طبیعی در این مسیر به مشکلات، موانع و دستاندازهایی برخورد میکنید و حتی ممکن است زمین بخورید. به احتمال فراوان کسانی هستند که شما را دلسرد میکنند، به شما نه میگویند و حتی در برابر شما میایستند. در واقع هیچ اتفاق غیرطبیعی رخ نداده است. تقریباً همۀ کسانی که برای رسیدن به یک هدف بزرگ تلاش کردهاند با موانع جدی مواجه شدهاند؛ اما آنچه شایان توجه است این است که: افراد موفق هرگز به دلیل وجود ناملایمات و موانع، دست از هدف خود برنداشتند و به واسطۀ ایمانی که به هدف خود داشتهاند به هدفشان پایبند ماندهاند.
تصور کنید شما فرزندی دارید که اکنون بهشدت بیمار و بستری است. پزشک شما نسخهای به دستتان میدهد و از شما میخواهد تا داروی بیمارتان را تهیه کنید، اما پس از مراجعه به داروخانه، به شما میگویند: دارویتان موجود نیست. بلافاصله به داروخانۀ بعدی میروید و اگر آنجا هم نداشت به داروخانههای دیگر سر میزنید. در حقیقت چون متعهد هستید که این دارو را هر طور که شده تهیه کنید و چون میدانید که سلامت و بهبود فرزندتان در گرو تهیه و مصرف این داروست، پایبندی و استقامتتان بیشتر میشود. برای دستیابی به هدف نیز باید چنین باشید. اگر شما یقین داشته باشید که موفقیتتان وابسته به دستیافتن شما به هدفتان است متوقف نمیشوید.
در این میان نگاهکردن به کودکی که سعی دارد راهرفتن را بیاموزد و تجربه کند نیز بسیار آموزنده و تأملبرانگیز است. او حرکت میکند، به زمین میخورد و باز بلند میشود و دوباره و دوباره. او متعهد است که روی پاهای خود بایستد و راه برود؛ بنابراین اگر هدفتان صحیح و به اندازۀ کافی خوب و ارزشمند است آنرا رها نکنید.
برای تقویت روحیۀ تعهد و پایبندی، مطالعۀ زندگینامه افراد موفق که بارها و بارها زمین خورده و شکست را تجربه کردهاند؛ ولی هر بار استقامتشان بیشتر و بیشتر شده فوقالعاده مفید است.
قرن الاجتهاد بالوجدان. من طلب شیئا ناله أو بعضه. غرر الحکم
من طلب شیئا و جدّ وجد. نهج الفصاحه
مشهور: «من طلب شیئا و جدّ وجد، و من قرع بابا و لجّ ولج»
مولوی: گفت پیغمبر: اگر کوبی دری *** عاقبت زان در برون آید سری
● از شکست نترسید
یکی از موانع درونی برخی افراد برای حرکت در مسیر دستیابی به اهداف ترس از شکست است. این اشخاص دائم نگرانند که مبادا با وجود همۀ تلاشهای خود به اهدافشان نرسند. اینها آنقدر از شکست و ناکامی میهراسند که ترجیح میدهند هدفی را انتخاب و دنبال نکنند و صرفاً پذیرای رخدادهایی باشند که در زندگی برایشان رقم میخورد.
ترس از شکست علتهای مختلفی دارد:
- ضعف اعتمادبهنفس: گاهی فرد نگران است موفق نشدنش باعث شود در نظر دیگران شخصی بازنده، ناکام و بیلیاقت به نظر بیاید، ازاینرو نه تنها اقدامی نمیکند بلکه برای پنهانکردن ترس خود معمولاً صحبتهایی میکند که دیگران را متقاعد کند که: این کار عاقلانه نیست و یا شرایط اجتماعی مناسبی فراهم نیست؛
- ترس از تنزل: گاهی نیز شخص از این هراس دارد که آنچه در این راه از وقت، پول، انرژی و اعتبار هزینه میکند همه از دست برود و به نقطهای پایینتر از جایگاه کنونی تنزّل کند؛
- نگاه به شکست دیگران: برخی نیز ترس از شکستشان به این دلیل است که روی افراد شکستخورده تمرکز میکنند و اینطور استدلال میکنند که چون فلانی و فلانی این کار را کردند و زمین خوردند پس من هم در صورت اقدام سرنوشتی مشابه آنها خواهم داشت.
اما باید به افرادی که ترس از شکست، مانع حرکتشان میشود چند نکته را یادآور شد:
اول: حرکتنکردن، نشانۀ اینست که گویا شما یقین به شکست دارید. اگر با فکر، تأمل، تحقیق و مشورت، هدفتان را انتخاب کردهاید و به درستی مسیر و مقصدتان اطمینان دارید، قرار نیست که الزاماً شکست بخورید؛
دوم: افراد موفق نیز یقین نداشتهاند که صددرصد موفق میشوند. تمام کسانی که به موفقیتهای بزرگ دست یافتهاند و شما اکنون به موفقیتشان غبطه میخورید، همه روزی در موقعیت کنونی شما قرار داشتهاند، با آنکه هر دو احتمال (شکست و موفقیت) را تصور میکردند، با شهامت اقدام کردند و اگر ترس از شکست باعث عقبنشینی و توقف همه انسانها میشد، امروز هیچ رشد و موفقیتی را در جهان شاهد نبودیم؛
سوم: مثبتاندیش باشید و به افراد موفق فکر کنید. اگر دلیل شما برای اقدامنکردن این است که جمعی چنین کردند و زمین خوردهاند باید بگوییم: افراد فراوانی هم بودند که موفق شدند. شما بهجای تمرکز روی افراد ناموفق، با استفاده از تجربۀ آنها باید افراد موفق را الگو و مدنظر قرار دهید؛
نکتۀ چهارم و مهمتر از همه: نرسیدن به هدف، شکست نیست. اساساً افراد موفق هرگز دستنیافتن به خواستههایشان را شکست نمیدانند، بلکه آنها نتیجهنگرفتن را یک تجربۀ ارزشمند تلقی میکنند که لازمه و مقدمۀ پیروزی است.
شاید شما هم داستان زندگی ادیسون را شنیدهاید که برای اختراع لامپ بارها و بارها تلاش کرد و هر بار به حسب ظاهر ناکام شد؛ اما در آخرین تلاش و آزمون موفق شد. وقتی بهطعنه به او گفتند: که تو این همه شکست خوردی، سرافرازانه پاسخ داد: «هرگز شکست نخوردم؛ بلکه من فهمیدم و به عالم فهماندم که با این راهها نمیتوان به ساخت لامپ رسید». اگر ادیسون به واسطۀ ترس از شکست اقدام نمیکرد چهبسا اکنون من و شما همچنان در تاریکی به سر میبردیم.
● اشتیاق، برانگیزاننده شما به سوی اهداف
همۀ ما دوست داریم به اهداف و خواستههایمان برسیم و لذت و بهرۀ این دستیابی را تجربه کنیم. در عین حال همۀ ما میدانیم که این دستیابی و موفقیت، هرگز با رخوت و سستی به دست نمیآید و باور داریم که باید برای رسیدن به آرزوهایمان برنامۀ دقیق و مشخص داشته باشیم، پرتلاش و جدی باشیم، سرشار از ذهنیت مثبت و خلاق باشیم و با صبوری و توکل و ایمان، پیوسته دعا کنیم که در این مسیر موفق باشیم.
سؤال: با این همه، چرا برخی از ما پرتلاش و اراده نیستیم؟
پاسخ: به اندازۀ کافی مشتاق نیستیم. اشتیاق موتور حرکت شما و یا در بیان بهتر سوخت موتور شماست. وقتی به اندازه کافی شوق و تمایل دستیابی به اهداف و خواستههایتان داشته باشید لزومی ندارد که کسی از بیرون به شما هشدار و تذکر دهد که: «تلاش کن، تنبلی نکن، مثبت فکر کن، امیدوار باش و دعا کن». اگر آتش اشتیاقتان شعلهور باشد ناخودآگاه شب و روز در فکر و خیال مثبت آن هستید و موفقیت را در آغوش خود میبینید، پیوسته زبان به دعا میگشایید و همواره پرتحرک، پویا و فعال هستید؛ بنابراین شما قبل از هر چیز باید آتش اشتیاقتان را دربارۀ هدفهایتان شعلهور کنید.
دقت داشته باشید که این اشتیاق نه تنها شما را به حرکت وا میدارد، بلکه خودش نیز در هستی به کار میافتد. گویی این تمایل جدی به صورت نیروهایی قدرتمند و کارگر در عالم عمل میکند تا شرایط و زمینه را طوری فراهم کند که شما به خواستههایتان برسید.
برای شدتبخشیدن به عشق و اشتیاقتان، به چند نکته توجه کنید:
- اول: مدام به دستاوردها، لذتها و بهرههای ناشی از دستیابی به اهداف فکر کنید؛
- دوم: با افراد پرشور و اشتیاق و با انگیزه نشست و برخاست کنید، که این معاشرتها شور و حرارت آنها را به شما منتقل میکند؛
- سوم: با افراد تنبل، مأیوس و بیانگیزه همنشینی نکنید؛
- چهارم: خود را در معرض حال و هوای هدفتان قرار دهید؛ مثلا اگر جداً اشتیاق سفر معنوی به خانۀ خدا را دارید، در این باره مطالعه کنید، عکس خانۀ خدا و مدینۀ منوره را به در و دیوار اتاقتان بزنید و یا آنرا روی صفحۀ نمایشگر رایانهتان قرار دهید، به استقبال و بدرقۀ کسانی بروید که این سفر را تجربه میکنند، پای صحبت آنها بنشینید و… .
خلاصۀ کلام اینکه: تا به اندازۀ کافی مشتاق و آرزومند خواستههایتان نیستید نباید به موفقیتتان امیدوار باشید. واقعیت این است که شما با دیدن اندازۀ فعالیتهای جسمی و ذهنی یک فرد، به راحتی میتوانید میزان اشتیاق او را برای دستیابی به اهداف را ارزیابی کنید و به همان نسبت میتوانید پیشبینی کنید که او موفق میشود یا خیر.
● برای رسیدن به اهداف، آگاهی و اطلاعات خود را توسعه دهید
دنیای امروز، دنیای اطلاعات است و داشتن آگاهی و اطلاعات، یک سرمایۀ فوقالعاده عالی و عاملی تعیینکننده برای رسیدن به اهداف به شمار میرود، هرچه شناخت، دانش و آگاهی شما از آنچه به عنوان هدف و مسیر دستیابی به اهداف در نظر دارید، بیشتر باشد، امکان و احتمال موفقیتتان بیشتر خواهد بود. تفاوتی نمیکند که هدف شما کسب یک موفقیت شغلی، مالی، تحصیلی و هنری باشد، یا میخواهید رابطه خود را با همسرتان اصلاح و فرزند خوبی تربیت کنید و یا این که قصد دارید یک عیب و ضعف اخلاقی خود را اصلاح و ایمان خود را تقویت کنید. در همۀ اینها آگاهی، یک ضرورت است.
به فرموده امیرالمؤمنین علیهالسلام: هر کس بدون شناخت و آگاهی برای هدفی اقدام کند، بیش از آنچه اصلاح کند (موفق شود)، فساد و تباهی بهبار میآورد (شکست میخورد).
من عمل على غیر علم کان ما یفسد أکثر ممّا یصلح. نهج الفصاحه
در دنیای امروز برای تولید یک محصول ابتدا یک یا چند تیم تحقیقاتی، هفتهها و بلکه ماهها به بررسی و شناخت نیازها، فرهنگها، آداب و رسوم، گرایشها و حساسیتهای مردم یک منطقه میپردازند. به دقت کارهای انجامشده و انجامنشده در این راستا را رصد میکنند و پس از آن شروع به کار میکنند.
اقدام بدون شناخت مانند این است که شما در یک منطقه جغرافیایی گرم و خشک به تولید و فروش قایقهای پارویی مشغول شوید! و یا اینکه در یک منطقه بسیار سردسیر، برای فروش و عرضه کولرهای پرقدرت گازی تبلیغات کنید!
جوگیر نشوید: اکنون که شما بر اساس معیارهای صحیح و درستی که قبلاً گفتهایم هدفی را برای خود مشخص کردهاید، نیاز به جمعآوری اطلاعات دربارۀ چگونگی و روش دستیابی به آن دارید. اگرچه ممکن است با توجه به چشماندازهای جالب و دستاوردهایی که رسیدن به هدف برایتان به ارمغان میآورد، شوق فراوانی برای اقدام فوری داشته باشید؛ اما توصیه میکنیم کمی صبر کنید و دانش و آگاهی خود را توسعه دهید.
از جمله اموری که تحقیق دربارۀ آن بسیار خوب است، عملکرد افرادی است که همین هدف شما را داشتهاند و قبلاً در این مسیر حرکت کردهاند، چه آنها که موفق شدهاند و چه آنان که نتیجه نگرفته و به گمان خود شکست خوردهاند.
دقت کنید که افراد موفق چگونه عمل کردهاند و چه باورها و رفتارهایی داشتهاند و علت شکست و ناکامی افرادی که چندان موفق نبودهاند چه بوده است؟ البته احتمال دارد شما در ذهن خود ایدهای نو و خلاقیتی منحصربهفرد داشته باشید؛ اما باز هم مطمئن باشید که گذشته، چراغ راه آینده است.
در عین حال توجه داشته باشید که این لزوم افزایش اطلاعات، یک لغزشگاه جدی نیز دارد و آن وسواس ذهنی است. ممکن است شما دچار وسواس شوید و پیوسته تصور کنید آگاهیتان کافی نیست و نیاز بیشتری به مطالعه دارید. توصیه میکنیم برای پیشگیری از این موضوع (که میتواند باعث توقف شما شود) برای توسعۀ اطلاعات خود زمان تعیین کنید، مثلا اعلام کنید من میخواهم در دو ماه آینده در اینباره تحقیق کنم و به این اندازه از شناخت و آگاهی دست پیدا کنم و پس از آن اقدام کنید.
● اهدافی را انتخاب کنید که به مصلحت شماست
یکی از سوالات مهمی که معمولاً افراد در گزینش و پیگیری اهدافشان با آن مواجه میشوند این است که: «از کجا بفهمیم این هدفی که انتخاب کردهایم به مصلحت ماست؟» در واقع این افراد دغدغه این را دارند که نکند وقت و عمر و انرژیشان را برای دستیابی به اهداف ی صرف کنند که به خیر و مصلحتشان نباشد. این سؤال بسیار بهجا و مطلوب است و در واقع همۀ ما باید در انتخابها و فعالیتهای خود این پرسش را داشته باشیم؛ چرا که اگر خواستهای به صلاح و مصلحت ما نباشد بیش از آنکه از آن بهره ببریم، متحمل زیان و خسارت میشویم.
برای اینکه بفهمیم خواستههایمان به مصلحتمان هست یا نه، باید به سه سوال پاسخ دهیم:
- آیا این خواسته مورد تأیید خداست؟ شما باید مطمئن شوید هدفی را که در نظر گرفتهاید، خدا تأیید میکند و برای این منظور باید آگاهی داشته باشید. این آگاهی را هم میتوانید با مطالعه و تأمل و هم با سؤال و مشورت کسب کنید. اگر هدفی دارید که خدا تأیید نمیکند مطمئن باشید به مصلحت شما نیست و نباید آنرا پیگیری کنید. مثلاً اگر شما قصد کسب یک درآمد خوب را دارید و دستیابی به این هدف مستلزم این است که دروغ بگویید، کسی را فریب دهید و یا عیب جنستان را پنهان کنید، روشن است که این هدف مورد تأیید خدا نیست و این درآمد بیش از آنکه اسباب رشد و فایده باشد زمینهساز دردسر، ناگواری و بلا خواهد شد؛
- آیا دستیابی به این خواسته در توان من هست؟ ممکن است هدفی درست و مورد تأیید خدا باشد اما از آنجا که در توان شما نیست به مصلحتتان نباشد، مثلا: برای فردی که در سن ۵۰سالگی است انتخاب این هدف که: میخواهم قهرمان دو صد متر شوم، بسیار اشتباه است؛ بنابراین نگاه نکنید به این که آیا دیگران این هدف را انتخاب کردهاند یا خیر؛ بلکه توان جسمی، ذهنی، مالی و… خود را بسنجید؛
- آیا این هدف من، اولویت دارد؟ باید مطمئن شوید در برابر آنچه که روی آن سرمایهگذاری میکنید اولویت بالاتر و مهمتری وجود ندارد؛ چراکه در این شرایط وقتی با تلاش و کوشش فراوان به خواستهتان میرسید به شدت احساس پشیمانی میکنید.
دقت داشته باشید که برای انتخاب هدف، هر سه شرطی که گفتیم لازم و ضروری است و صرف داشتن یکی از شرایط نباید باعث گزینش هدف شود.
● برای دستیابی به اهداف اراده خود را تقویت کنید
یکی از عوامل مهم در دستیابی به اهداف همت و اراده عالی است. سختکوشی و تلاش شما وابسته به این است که تا چه اندازه از ارادۀ قوی برخوردارید. در واقع هر چه اراده و خواستن شما محکمتر و جدیتر باشد، تلاش و پشتکار و استقامتتان در این مسیر بیشتر خواهد بود؛
برای تقویت اراده به چند نکته اشاره میکنیم:
- شروع از برنامههای سبک. اگر شما فرد کمهمت و ارادهای هستید، انتظار نداشته باشید که یکباره ارادهتان زیر و رو شود؛ بلکه باید با برنامههای اجرایی سبک شروع کنید و پس از مدتی پایبندی به این برنامهها، آنها را به تدریج سنگینتر کنید؛
- قرار گذاشتن با افراد برای انجام کارها. گاهی شما همت انجام کاری را نداشته و ندارید ولی وقتی با کسی قرار میگذارید تعهد و ارادهتان برای انجام آن بیشتر میشود. دوست و یار موافقی پیدا کنید و بهویژه برای کارهایی که در آن احساس سستی و تنبلی میکنید قراری بگذارید؛
- معاشرت با افراد صاحب اراده. انگیزه و اراده به گونهای مسری است. مجاورت و معاشرت با افراد با اراده، شور و انگیزه و بلندهمتی آنها را به شما منتقل میکند. همانطور که مجاورت با افراد سستاراده شما را ضعیف میکند؛
- به تأخیر نینداختن کارها. ذهن و زبان خود را به واژه «بعداً» عادت ندهید. اگر قرار است به کسی زنگ بزنید، به ملاقات کسی بروید و یا برای انجام کاری اقدام کنید تا حد امکان همین الان دستبهکار شوید. یادتان باشد که هر به تأخیر انداختنی، آسیبی است که به همت و اراده شما وارد میشود؛
- سحرخیزی و ورزش. خود را عادت دهید که صبحها زودتر بلند شوید و در طول روز دقایقی هرچند کم به ورزش بپردازید. پس از بیدار شدن از خواب بدون معطلی از جای خود بلند شوید؛
- تمامکردن کارهای نیمهتمام. اگر کارهایی را قبلاً انجام دادهاید و آنها را نیمهکاره رها کردهاید، آنها را به پایان برسانید. وقتی کاری را آغاز میکنید و آنرا پس از مدتی رها میکنید در حقیقت به کاری انرژی دادهاید که بازگشتی به شما نداشته است. این بازگشت انرژی وقتی اتفاق میافتد که این کار به نقطه پایان خود برسد؛
- تلقین مثبت. به خود تلقین کنید که فردی مصمم و با ارادۀ قوی هستید و روزبهروز ارادهتان قویتر میشود و در نقطه مقابل، مراقب باشید هرگز به خود تلقین منفی نکنید و به خود برچسب بیارادگی نزنید؛
- روزه مستحبی. روزه علاوه بر آثار معنوی فوقالعادهای که دارد یک تمرین جدی برای تقویت اراده است. همین که شما خود را ملزم میکنید تا هنگام افطار چیزی نخورید و نیاشامید و با هوای نفس و تمایلات خود مبارزه میکنید، این در تقویت اراده بسیار مؤثر است. چراکه اساساً هر مخالفت با نفسی گامی برای تقویت اراده است. در ضمن ماه مبارک رمضان برای شما که دوست دارید با انگیزه و اراده قوی به خواستههایتان برسید فرصتی ایدهآل و مغتنم است.
● در راه رسیدن به اهداف، تلاش حتما، تقلا هرگز!
گفتیم که رسیدن به هدف نیاز به جدیت، تلاش و سختکوشی دارد و با تنبلی و سستی هرگز نمیتوان انتظار موفقیتهای کلان و دستاوردهای بزرگ را داشت. با این وجود باید مراقب باشیم به «تقلا» نیفتیم چراکه در مسیر دستیابی به اهداف تلاش و کوشش یک امر مثبت و پسندیده و تحسینآفرین تلقی میشود. اما تقلا، یک ناهنجاری و رفتار منفی و نکوهیده به حساب میآید.
سوال: تفاوت تلاش و تقلا چیست، که یکی مثبت و دیگری منفی است؟
مهمترین تفاوت، این است که در تلاش، رعایت اولویتها مطرح است و شخص، همۀ حرکتها، تدبیرها و برنامههای خود را برای موفقیت به گونهای طراحی میکند که به اولویتهای بالاتر و مهمتر زندگیاش لطمه و آسیبی نرسد؛ اما در تقلا فرد میخواهد به هر قیمتی به خواستهاش برسد.
مثلا کاسبی را در نظر بگیرید که صبح زود مغازهاش را باز میکند، با مشتریها برخوردی بسیار خوب و مؤثر دارد و پیوسته به دنبال این است که در شغلش خلاقیت به خرج دهد. همۀ این رفتارها، تلاش محسوب میشود که تحسینبرانگیز است؛ اما اگر همین مغازهدار برای فروش بیشتر کالاهایش به مشتری دروغ بگوید یا او را فریب دهد، به تقلا افتاده است. اگرچه ممکن است این شخص به حسب ظاهر از این فریبکاری ثروت خوبی هم دست و پا کند؛ اما از آنجا که اولویتهای مهمتری هم چون صداقت، پاکی و درستکاری را زیرپا گذاشته و صد البته رضایت خدا را نادیده گرفته است، این درآمد و موفقیت ظاهری، خجسته و مبارک نخواهد بود.
نکتۀ دیگر این که: شما وقتی تلاش میکنید در چارچوب وظیفه عمل میکنید؛ اما در تقلا، شخص غالبا به حدود دیگران تجاوز و کمتر در محدوده خود حرکت میکند.
در مثالی دیگر پسر جوانی که قصد ازدواج دارد، وقتی او با معیارهای صحیح و از مسیری درست اقدام میکند که خدا میپسندد و والدینش رضایت دارند، مشغول به تلاش است که مورد عنایت و لطف خدا قرار میگیرد؛ ولی اگر همین جوان برای ازدواج شروع به بدرفتاری، بحث و جدل و بیاحترامی کند تا به قول خودش هر طور شده! به عشقش برسد، این تقلاست.
در واقع تقلا همیشه یک نشانه برای شماست که یک جای کارتان اشتباه است و دارید به بیراهه میروید.
نکته آخر و قابل توجه اینکه: در تلاش، شما آرامش و آسودگی خاطر دارید؛ اما در تقلا اغلب یک اضطراب، نگرانی و فشار روحی را هم تجربه میکنید.
● برای دستیابی به اهداف الگو داشته باشید
سالها پیش پزشک، مترجم و نویسندهای بسیار موفق را میشناختم که با وجود مشغلههای فراوانی که داشت حدود ۷۰جلد کتاب تألیف و ترجمه کرده بود، وقتی از او پرسیدم که چگونه توانسته چنین موفقیتی را کسب کند پاسخ داد: من هرچه کتاب تألیف کردهام در محدودۀ ساعتی ۵ تا ۷ صبح بوده است و غالباً نیمساعت از این زمان را به نوشتن اختصاص دادهام. هیچ خطی از کتابهایم را پس از ساعت هفت ننوشتهام و همۀ آثار من ثمرۀ تلاش مستمری است که در این زمان داشتهام. از آن زمان این فرد به خاطر تلاش و مدیریت زمانش برای من تبدیل به یک الگو شد.
تفاوتی نمیکند که هدف شما چیست، میخواهید به یک موفقیت علمی و تحصیلی و یا شغلی و مالی برسید، یا میخواهید به تهذیب نفس بپردازید و یک صفت اخلاقی زشت را در خود اصلاح کنید یا یک ویژگی رفتاری مثبت را در خود ایجاد و تقویت کنید و… مطمئن باشید که در هر صورت نیاز به الگو دارید.
داشتن الگو یک ضرورت است و هرگز به آن به صورت یک امر ترجیحی نگاه نکنید. خود را ملزم کنید که برای خود الگویی بسیار موفق را که با موضوع شما مطابقت دارد و به پیروزیهای چشمگیر دست یافته است برگزینید.
داشتن الگو، دست کم سه دستاورد عالی برایتان خواهد داشت:
- صرفهجویی در وقت و انرژی و هزینهها. الگوی شما با علم و دانش و آگاهی که داشته و یا با تجربهای که در اثر بارها و بارها شکستخوردن و به بیراهه رفتن، به دست آورده، در نهایت بهترین و سریعترین راه را برای موفقیت پیدا کرده است. شما میتوانید با الگو قرار دادن او از همۀ این اتلاف وقتها و زمینخوردنها پیشگیری کنید. مانند وقتی که آدرسی را بلد نیستید و دقیقاً پشت خودرویی حرکت میکنید که رانندۀ آن راه را بلد است؛
- تقویت اراده. گاهی در مسیر دستیابی به اهداف انگیزه و ارادهتان کم میشود و شور و شوقتان برای تلاش، فروکش میکند، به خصوص وقتی که در این مسیر با مشکلاتی جدی مواجه میشوید. در این صورت شما با در نظر گرفتن الگوی خود که با وجود این سختیها و موانع، مصمم و با انگیزه و پرشور حرکت کرده و ادامه داده است، گویی دوباره انرژی میگیرید و آتش اشتیاقتان شعلهور میشود.
- البته ممکن است شما هدفتان دقیقاً با کسی که الگو قرار دادهاید یکی نباشد؛ اما برخی از ویژگیهای رفتاری او همچون اراده و سختکوشی، ایمان به هدف، استقامت و بردباری و… میتواند سرمشق شما قرار گیرد؛
- تقویت اعتمادبهنفس. الگوها میتوانند احساس میتوانم و اعتمادبهنفس را در شما ایجاد کنند و یا پرورش دهند. وقتی شما میبینید که الگویتان فردی همچون خودتان بوده و توانسته با رعایت اصولی مشخص، به رشد و موفقیتی قابل توجه دست یابد، این باور و احساس در شما شکل میگیرد که شما نیز میتوانید.
ببینید: اسوه و الگو در زندگی |
● قانونی مهم برای گزینش و پیگیری اهداف؛ قانون بیستهشتاد
حدود یک صد سال پیش، یک اقتصاددان ایتالیایی به نام «ویلفردو پارتو» متوجه یک واقعیت اجتماعی در اقتصاد ایتالیا شد. او مشاهده کرد که ۲۰درصد ثروت در اختیار ۸۰درصد مردم و ۸۰درصد ثروت در اختیار ۲۰درصد مردم است.
بعدها این بحث گسترش یافت و تحت عنوان قانون «بیست – هشتاد» یا اصل «پارتو» در جهان مطرح شد؛ بدین معنا که ۲۰درصد هر موضوعی از ۸۰درصد اهمیت برخوردار است و ۸۰درصد آن صرفاً ۲۰درصد حائز اهمیت است.
اصل پارتو امروز بهویژه در بحثهای مدیریت و مدیریت زمان و زندگی بسیار مورد توجه است. به چند مثال توجه کنید:
۲۰درصد دوستان ما، ۸۰درصد مفید و ارزشمندند ولی ۸۰درصد دوستان ما صرفاً ۲۰درصد برایمان مفیدند و همینطور ۲۰درصد آنچه میخوریم، آنچه در شبانهروز میگوییم و آنچه از برنامههای تلویزیونی به تماشا مینشینیم ۸۰درصد لازم، بهجا و مفید است و ۸۰درصد آنچه میخوریم و میگوییم و میبینیم، ۲۰درصد از اهمیت، ضرورت و فایده برخوردار است.
به این اعتبار در بحث دستیابی به اهداف نیز باید توجه داشته باشیم که ۲۰درصد خواستهها و آرزوهای ما، ۸۰درصد ارزشمند و مفید و ۸۰درصد اهدافمان ۲۰درصد حائز اهمیت است.
شما برای گزینش اهداف زندگی خود ابتدا باید همه آنچه را در ذهن و دل خود دارید، به روی کاغذ بیاورید و بعد، آن را در محک پارتو قرار دهید و از خود سوال کنید: کدام یک از این اهداف من جزو آن ۲۰درصد خواستههایی است که ۸۰درصد دارای اهمیت است و در راستای رشد و تعالی و مقاصد عالی من قرار دارد؟ هر کدام که این ویژگی را داشت، انتخاب کنید.
بنابراین شما با این روش صرفاً اهدافی را انتخاب میکنید که برایتان ارزشمندتر و پرفایدهتر است. همین موضوع را میتوانید در پیگیری خواستهها و رفتارهای روزانهتان به کار ببرید. از این پس قبل از این که کاری را انجام دهید از خود سوال کنید که آیا این حرکت و فعالیت من، جزو آن ۲۰درصد کارهایی است که ۸۰درصد مهم است و من را به خواستههایم نزدیک میکند (پس آنرا انجام دهید) یا جزو آن ۸۰درصد کارهایی است که صرفاً ۲۰درصد مفید است (پس از انجام آن صرفنظر کنید).
رعایت اصل پارتو، علاوه بر آنکه بازده و بهرهوری فردی شما را در زندگی افزایش میدهد، تأثیر و تمرکزتان را در دستیابی به اهداف بیشتر میکند و امکان و سرعت رسیدن به خواستههایتان را بالا میبرد.
● راههایی برای تمرکز روی اهداف
یکی از عوامل مهم دستیابی به اهداف تمرکز است؛ به این معنا که حداکثر انرژی ذهنی شما بر روی هدفتان سوار شود. هرچه روی هدف خود انرژی ذهنی بیشتری بگذارید و ذهن متمرکزتری داشته باشید امکان و سرعت دستیابی به اهداف شما بیشتر میشود. وقتی شما انرژی گرمایی خورشید را بهواسطه یک ذرهبین روی نقطهای متمرکز میکنید، این گرما و انرژی تأثیر فوقالعادهای روی آن میگذارد. تمرکز نیز دقیقاً همین کارایی را دارد.
برای افزایش تمرکز روی هدف چند نکته پیشنهاد میشود:
- اهداف خود را روی کاغذ بنویسید و خود را ملزم کنید که دستکم روزی دو بار (ابتدای صبح و آخر شب) آنها را بازخوانی کنید؛
- بهطور پیوسته در طول روز به اهداف خود فکر کنید. لزومی ندارد برای این موضوع وقت ویژه و خاصی را قرار دهید؛ این تمرکز و فکر کردن به هدف، میتواند هنگام رانندگی، هنگام انتظار برای سوار شدن به اتوبوس و حتی زمانی باشد که میخواهید استراحت کنید؛
- هر شب عملکرد خود و فعالیتهای روزانهتان را ارزیابی کنید که آنچه گفتهاید و انجام دادهاید چقدر شما را به هدفتان نزدیک یا دور کرده است؛
- برنامهریزی کنید، هر شب برای روز بعد خود کارهایی را تعیین کنید که انجام آنها شما را در مسیر دستیابی به هدف کمک کند؛
- زندگی افراد موفقی را مطالعه کنید که هدفی مثل شما یا نزدیک به شما داشتهاند. مطالعه سرگذشت این افراد موفق شما را در حال و هوای خواستهتان قرار میدهد و تمرکزتان را بیشتر میکند؛
- همانطور که در مبحث علاقه گفته بودیم علاقه و اشتیاق در ایجاد تمرکز نقش فوقالعادهای دارد؛ بنابراین از هر کاری که اشتیاق شما را نسبت به هدف بیشتر میکند استقبال کنید. حتی میتوانید اگر خواستهتان یک تجسم عینی و مادی دارد عکسهای آن را روی دیوار اتاقتان نصب کنید که با هر بار دیدن آن هم رغبت شما بیشتر شود و هم تولید فکر کند.
● اهمیت تلاش ذهنی در دستیابی به اهداف
دستیابی به هدف نیازمند دو نوع تلاش است؛ تلاش جسمی و تلاش ذهنی.
منظور از تلاش جسمی، مجموعۀ برنامهریزیها، حرکتها و اقدامات عملی است که شما را در مسیر رسیدن به خواستههایتان یاری میکند؛ مثلاً کسی که قصد خرید یک وسیلۀ نقلیه دارد، برای این منظور برنامهریزی میکند، بهطور جدی کار و تلاش میکند، پسانداز میکند و یا حتی برای گرفتن وام یا خرید شرایطیِ آن اقدام میکند.
اما تلاش ذهنی آن است که شخص پیشاپیش یا در طول حرکت و تلاش جسمی، در ذهن خود به شیوهای مثبت تصور کند که به خواسته و آرزوی خود دست یافته است.
اگر نگوییم تلاش ذهنی نسبت به تلاش جسمی از اهمیت بیشتری برخوردار است، به جرأت میتوان گفت که: به همان اندازه، حائز اهمیت است؛ اما متأسفانه بیشتر مردم از اهمیت و تأثیر تلاش ذهنی و نقش تصور و تجسم در دستیابی به اهداف و خواستهها غافلاند و اغلب برای رسیدن به اهدافشان به قول خودشان از صبح تا شب کار میکنند و عرق میریزند؛ در صورتی که تلاش جسمی، همۀ آن چیزی نیست که از ما بر میآید و وظیفهمان است.
دقت داشته باشید که منظور از تلاش ذهنی این نیست که صرفاً دسترویدست بگذاریم و بدون هیچ تلاش و اقدامی تصور کنیم که به خواستههایمان رسیدهایم؛ بلکه بدین معناست که شما درعینحال که تلاش عملی و انجام وظیفه میکنید، خواستهتان را تحققیافته ببینید؛ مثلاً اگر بیمار هستید، علاوه بر تلاش برای بهبودی، پیوسته در ذهنتان تصور کنید که لطف خدا شامل حالتان شده است و اکنون در صحت و سلامت کامل بهسر میبرید یا اینکه اگر آرزوی یک موفقیت و پیشرفت شغلی را دارید، خودتان را در همان شرایط تجسم کنید، در ذهن خود ببینید که به فضل الهی تلاشهایتان بهثمر نشسته است و همان رشد و موفقیتی را که آرزو دارید بهدست آوردهاید.
تفاوتی نمیکند که خواستۀ شما یک ازدواج موفق، داشتن فرزند یا سفر به خانۀ خدا یا حتی موفقیت تحصیلی باشد. مهم این است که مدام تجسم کنید که دعاهایتان اجابت شده و خواستههایتان همانگونه که مطلوبتان بوده، رخ داده است.
باید اطمینان داشته باشید همانطور که دست و پایتان به ارادۀ شما توان انجام کار دارد ذهنتان نیز چنین قابلیتی دارد و همانگونه که در کودکی، با تمرین و ممارست راهرفتن و چگونگی استفاده از دست و پای خود را آموختیم، باید روش استفاده از تواناییهای ذهنی را در جذب و خلق خواستههایمان یاد بگیریم و به کار ببندیم.
قطعاً پس از بهکارگیری این قابلیت ذهن و موفقیتهای فوقالعادهای که از این طریق تحصیل میکنید، شگفتزده خواهید شد.
● قانون جذب و دستیابی به اهداف
گفتیم که موفقیت، نیازمند تلاش جسمی و ذهنی است و تلاش ذهنی آن است که شما هر روز و هر شب در ذهن خود ببینید که لطف خدا شامل حالتان شده است و به هدف خود دست یافتهاید.
وقتی شما روی هدف خود به شیوهای مثبت، جذب پیدا میکنید، تمرکز مثبت و مستمر به روی هدف، در شما جاذبهای ایجاد میکند که خواستهتان را به سمت و سویتان میکشاند.
در واقع همانطور که آهنربا، خاصیت جذب آهن را دارد، ذهن انسان نیز قابلیت جذب دارد و همانچیزی را جذب میکند که به آن میاندیشد. همۀ ما به نوعی قانون جذب را کموبیش تجربه کردهایم؛ اگرچه شاید در آن لحظۀ خاص، متوجه چگونگی رخداد آن نبودهایم.
به عنوان نمونه شخصی را تصور کنید که مدتی در اندیشۀ خرید و داشتن خودرو است. او در مورد خصوصیات آن خودرو، مطالعه و بررسی می کند، از دیگران قیمت می گیرد و پیوسته به آن فکر می کند.
نکتۀ جالب اینجاست در همین زمانی که این شخص از نظر ذهنی و احساسی روی خواستهاش متمرکز است، مدام همان خودروی مورد نظر را در کوچه و خیابان میبیند و این مواجهه آنقدر فراوان رخ میدهد که گمان میبرد تمام شهر را انواع همان خودرو فرا گرفته است و این کمترین شکل قانون جذب است.
در واقع در اینجا دو اتفاق رخ داده است:
اول: این که این تمایل و اشتیاق ذهنی، باعث جذب موضوع مورد نیاز و علاقه شخص شده؛
دوم: این که این ذهنیت مثبت، به جذب و دریافت عینی آن منجر شده است. در حقیقت این خودرو قبلاً هم در این خیابان بوده است؛ اما چون به اندازۀ کافی روی آن تمرکز نداشته است، دیده و درک نمیشد.
به عبارت بهتر؛ باید توجه داشته باشید که موقعیتها و روزیهای مادی و غیرمادی، پیوسته در اطراف ما وجود دارد؛ ولی از آنجا که مطالبه، تمایل و اشتیاق آن در ذهن ما بهطور جدی شکل نگرفته، آنرا جذب و درک نمیکنیم؛ بنابراین آنچه در تلاش ذهنی باید بدان توجه ویژه داشت این است که همواره فضای ذهن خود را از هدف مورد علاقۀ خود پر کنید.
به تدریج خواهید دید که انرژی ذهنی شما همچون مغناطیسی قدرتمند عمل میکند تا شرایط، وقایع و رویدادهایی را که به جذب آن خواسته، منجر میشود به سوی شما بکشاند.
در گفتارهای بعدی بایدها و نبایدهای قانون جذب میپردازم.
● قانون جذب، هدیهای از طرف خدا
گفتم که قانون جذب از واقعیتهای انکار ناشدنی این عالم است. وقتی شما به موضوعی فکر میکنید، موجی به جهان ساطع میکنید. این موج یا انرژی ذهنی، همچون مغناطیسی قدرتمند، شرایط، وقایع، رویدادها و حتی افرادی را که میتوانند شما را به خواستهتان برسانند به سمت شما جذب میکند و این بههیچوجه موضوع عجیب و غریبی نیست. اصل این است که فکر، تابش انرژی است و انرژی، توانایی انجام کار دارد. به این معنا که همانطور که شما با دستانتان کار میکنید و با پاهایتان برای رسیدن به اهدافتان گام بر میدارید، فکرتان نیز قابلیت انجام کار دارد. فکر قوی و مؤمنانۀ شما، همچون کارگری عمل میکند که گویی او را برای انجام کاری به بیرون اعزام کردهاید.
در واقع تفاوت تلاش جسمی و ذهنی در این است که در تلاش جسمی، شما خود به سوی هدف میروید و در تلاش ذهنی هدف را به سوی خود میکشید و جذب میکنید.
توجه داشته باشید این قانون که انسان میتواند با ذهن خود خواستههایش را جذب و ایجاد کند هرگز لطف خدا را نفی نمیکند و با دین و آموزههای دینی منافاتی ندارد. متأسفانه برخی گمان میبرند باور این که ذهنیت انسان قابلیت جذب و خلق خواستهها را دارد موجب انکار مسائل معنوی میشود؛ در حالی که هرگز چنین نیست. ما هم، چنان باور داریم که همۀ هستی، مخلوق و فرمانبر خداست و هیچ رخدادی جز با اراده و خواست آن آفریننده مهربان اتفاق نمیافتد. اگر انرژی ذهنی ما میتواند جذب کند این قابلیتی است که خداوند به فکر و ذهن ما داده است.
همان خدایی که به دست و پای ما توان حرکت داده است تا به سوی اهدافمان برویم، این قابلیت را نیز داده است تا آنچه را میاندیشیم جذب کنیم. همچنان که اگر خدا نخواهد تلاشهای جسمی ما بیاثر میشود مؤثر بودن تلاشهای ذهنی ما وابسته به اراده خداست و اگر خواست او نباشد، قانون جذب کارگر نخواهد شد.
بیایید مثالی بزنیم: تصور کنید که پدری به فرزندش مغازهای داده و جنس و کالا هم بهمقدار فراوان در آن قرار داده است و به او آداب فروشندگی و کسب و کار را آموزش میدهد و حتی به اطرافیان توصیه میکند که از مغازه فرزند من خرید کنید. فرزند نیز شروع به تلاش و فعالیت میکند و در نتیجۀ این تلاش، از نظر مالی پیشرفت میکند. شاید گمان فرزند این باشد که این سعی و کوشش اوست که باعث موفقیتش شده است؛ اما در حقیقت همۀ اینها ناشی از لطف پدر است. اگر یک لحظه لطف پدر قطع شود در مغازه را میبندد، همه چیز تمام میشود و دیگر تلاشهای او سودی ندارد.
قانون جذب نیز هرگز یک قدرت و توان مستقل از خدا و یا در کنار خدا نیست. این قانون میخواهد تأکید کند که باید از همۀ توان و امکاناتی که خدای مهربانمان در اختیارمان قرار داده است نهایت استفاده را ببریم و این توان و امکان صرفاً محدود به جسم و تلاشهای جسمی نمیشود. شما میتوانید با بهکارگیری درست این قابلیت ذهن و قانون جذب، موهبتها و روزیهای مادی و غیرمادی را به لطف الهی به سوی خود سرازیر کنید.
● برای دستیابی به اهداف فکرتان را قوی کنید
گفتیم که در دستیابی به اهداف، به همان نسبت که تلاش، همت و پشتکار اهمیت دارد، تلاش ذهنی هم مؤثر است و آن این است که شما در ذهن خود به شیوهای مثبت هر روز، هر شب و بارها خود را ببینید که به هدفتان رسیدهاید. این فکر و ذهنیت مثبت، موجی را به عالم تابش میکند که هدف شما را از جایی که تصورش را هم نمیکنید به سویتان روانه میکند. دقیقاً مانند آهنربا که خاصیت جذب آهن دارد شما نیز میتوانید آنچه را به آن میاندیشید به سمت خود جذب کنید.
اکنون سوال اینجاست که: چرا ما گاهی با آنکه به هدف و خواستهای بسیار فکر کردیم و در آرزو و اشتیاق قلبی آن بودیم، به آن نرسیدیم؟ این سوال پاسخها و علتهای فراوانی دارد که به مرور به آنها خواهیم پرداخت.
اما یک جواب این است که چهبسا این فکر به اندازۀ کافی قوی نبوده است. حتماً توجه دارید که آهنربا اگرچه قدرت ربایش آهن را دارد؛ اما قدرت مغناطیسی همه آهنرباها یکسان و مساوی نیست. برخی آهنرباها بسیار ضعیف و بعضی نیز فوقالعاده قوی هستند. فکر نیز توانایی انجام کار و قدرت جذب را دارد؛ اما توان، قابلیت، سرعت و شدت جذب آن به این بستگی دارد که تا چه حد قدرتمند است. هرچه فکر و انرژی ذهنی شما قویتر باشد احتمال و سرعت دستیابی به اهداف و خواستههایتان بیشتر میشود. سوالی که بلافاصله به ذهن خطور میکند این است که فکر خود را چگونه قوی کنیم تا توان جذب خواستههایمان بیشتر شود؟ اولین نکته این است که فکر باید روند یکنواخت مثبت داشته باشد. به این معنا که هربار به خواستهتان فکر میکنید، باید نوع این تفکر مثبت باشد؛ اما متأسفانه ما گاهی به شیوهای مثبت فکر میکنیم و گاهی اندیشه و بیانمان منفی است.
به عنوان مثال شخصی را در نظر بگیرید که هدفش، داشتن یک خانۀ خوب و راحت است. او امروز صبح با زبان دعا از خدا تقاضای خانه میکند ولی ساعاتی بعد هنگام گفتوگو، میگوید: دیگر با این اوضاع و احوال مگر میشود خانهدار شد؟! و من میدانم که این آرزو را آخر به گور خواهم برد! همین شخص شب هنگام با توجه به آنچه در مباحث روانشناسی از اهمیت و تأثیر تلقین خوانده است به خود چنین القا میکند که به خواستهاش رسیده است و در خانۀ خود زندگی میکند و باز دوباره دقایقی بعد در جمع خانواده میگوید: با شرایط اقتصادی که من دارم خانهدارشدن غیرممکن است!! این فرد اگر سالها هم به این شیوه فکر کند، هرگز انرژی لازم را برای جذب خواستهاش تابش نخواهد کرد. بنابراین هر هدف و آرزویی که دارید، مراقب باشید مدتی کاملاً به شیوهای مثبت دربارۀ آن سخن بگویید و فکر کنید و حتی یک بار هم، برخلاف آن نگویید و نیندیشید. واژهها و افکار منفی بهشدت مغناطیس شما را کاهش میدهد و امکان جذب موهبت را به حداقل میرساند.
● به اهدافتان و امکان دستیابی به اهداف ایمان داشته باشید
پیش از این گفتیم که برای رسیدن به اهداف باید علاوه بر تلاش جسمی و مستمر، به خواستههایتان نیز به شیوهای مثبت فکر کنید. باید تجسم کنید که به لطف الهی به هدفهایتان رسیدهاید و هر چه این تفکر و تجسم اهداف، قویتر باشد، شدت و سرعت جذب خواستههایتان بیشتر میشود.
یکی از عواملی که فکرتان و به دنبال آن قدرت جذبتان را بیشتر میکند، این است که تصورتان مؤمنانه باشد. همۀ ما به خواستههایمان کموبیش فکر میکنیم اما نوع این تفکر متفاوت است.
برخی افراد، به اهداف خود با شک و تردید فکر میکنند و حتی همان لحظهای که به تلقین مثبت خواستهشان مشغولند، با خود اینطور میاندیشند که آیا واقعاً میشود؟! یعنی آیا امکان دارد؟ و از درون نیز پاسخ میدهند که: گمان نمیکنم! توجه داشته باشید که تجسم خواستهها بهشرطی در شما قابلیت جذب ایجاد میکند که با باور و ایمان همراه باشد و از شک و تردید خالی باشد. شما باید خواستههایتان را بهگونهای تصور کنید که گویی الان به آن رسیدهاید.
همین موضوع در دعا و اجابت آن نیز مطرح است. متأسفانه ما گاهی با نهایت اشتیاق و تضرع از خدا درخواست میکنیم که چنینوچنان بشود؛ اما درعینحال در عمق وجودمان به اجابت آن یقین نداریم و با خود چنین فکر میکنیم که آیا واقعاً خدا عطا میکند؟! و آیا اجابت میشود؟ در حالی که باید بدانیم همین شک و تردیدها مانع بزرگی برای اجابت است. شرط اجابت دعا، یقین است و دعا کننده هنگام درخواست از خداوند باید به اجابت دعا، ایمان داشته باشد.
بنابراین چه در هنگام دعا و چه در موضع تلقین و تجسم که در بحثهای روانشناسی امروز مطرح است، باید به دستیابی به آنچه میگوییم و میخواهیم، ایمان داشته باشیم؛ اما سوالی که مطرح است اینکه چگونه باور به اجابت و تحقق خواسته را در خود تقویت کنیم و دچار تردید نشویم؟ چارۀ کار این است: وقتی به هدفهایتان میاندیشید به عوامل زمینی فکر نکنید، هرچه شما به محدودیتها، موانع و امکانات خود فکر میکنید بیشتر دچار شک میشوید. در نقطۀ مقابل توجه به عامل آسمانی، موضوع را متفاوت میکند. باید در نظر داشته باشید که هرچه مشکلات سخت و جدی داشته باشید اگر خدا بخواهد یک عنایت و ارادۀ الهی کافی است تا همۀ آنها برطرف شود و آرزوهایتان تحقق یابد. بنابراین در هنگام تلقین و تجسم و زمانی که به دعا مشغول هستید صرفاً به قدرت و لطف خدا فکر کنید و بدون توجه به محدودیتهای زمینی از قبیل پزشک، دارو، وکیل، قاضی، مشتری، شرایط جامعه و محدودیتهای شخصی و اهدافتان را تصور و موفقیت را به خود تلقین کنید. همان خدایی که حضرت یونس علیهالسلام را در شرایطی که هیچ راه نجاتی متصور نبود از شکم ماهی نجات داد و همان خدایی که حضرت یوسف علیهالسلام را از قعر چاه و زندان به حکومت سرزمین مصر رساند و همان پروردگاری که حضرت موسی علیهالسلام را بر روی رود نیل حفظ کرد و در دربار فرعون رشد داد، قادر است که دعاهای شما را اجابت کند وخواستههایتان را برآورده سازد. ایمان به هدف و دستیابی به اهداف شرط اصلی در تحقق خواستههای شماست.
● تلاش ذهنی مستمر، شرط رسیدن به اهداف است
پیش از این گفتیم فکر کردن به هدف و تصور دستیابی به اهداف سبب جذب خواستههایمان می شود، مشروط به این که این فکر به اندازۀ کافی قوی باشد. همچنین برای قوی تر شدن فکر و تابش های ذهنی به دو عامل مهم اشاره کردیم: یکی تفکر مثبت یکنواخت و پرهیز جدی از افکار منفی و دیگری باور و ایمان به دستیابی به هدف و اجتناب از هر اندیشه ای که سبب می شود دچار تردید شویم که آیا به خواسته مان می رسیم؟ اما سومین عاملی که موجب تقویت فکر و افزایش قدرت جذب می شود، «استمرار» است. به این معنا که همۀ تأثیرگذاری فکر، به تکرار و استمرار آن وابسته است و این که ما هرازگاهی به خواسته هایمان بیندیشیم نمی تواند چندان مؤثر باشد. باید دقت داشته باشید که اساساً استمرار و مداومت یک اصل ضروری و لازم برای هر حرکتی است که می خواهد به موفقیت منجر شود، به عنوان نمونه در تلاش های جسمی، پیگیری و پافشاری شرط پیروزی است و آن ها که پیوسته در حرکت و تلاش اند و دست از اهدافشان نمی کشند امکان موفقیت شان بیشتر است و در نقطۀ مقابل آن ها که گاهی می دوند، گاهی می ایستند و یا حتی به عقب برمی گردند اغلب ناکام می مانند. فرقی نمی کند که شما چه می خواهید؟ در همۀ تلاش های جسمی، استمرار لازمۀ یک نتیجه گیری مطلوب است. نمونۀ دیگر موضوع دعا و درخواست از خداوند است که یکی از شرایط اجابت دعا الحاح و پافشاری است. کسی که درخواستی از خداوند دارد باید مدام دست به دعا بردارد و از خدا تقاضا کند. وقتی انسان برای خواسته هایش استمرار و پافشاری نداشته باشد از تحقق و اجابت فاصله گرفته است چرا که خداوند اصرار کنندگان بر دعا را دوست دارد. همان طور که در تلاش جسمی و دعا، استمرار در حرکت و درخواست، شرط دستیابی است، در تلاش های ذهنی نیز برای این که فکرتان برای جذب قدرت کافی داشته باشد، باید مستمر باشد. مدام در طول روز به اهداف و آرزوهایتان فکر کنید. دست کم دو زمان را ( در ابتدای روز و انتهای شب) مشخص کنید و مانند کسی که با فردی قرار ملاقات دارد و به عهدش پایبند است، خود را ملزم کنید که به سراغ آرزوهای ارزشمند خود بروید و در ذهن تان تجسم کنید که به آنها دست یافته اید. در هر فرصت و فراغتی که ایجاد شد نیز چنین کنید. وقتی در اتوبوس نشسته اید، دقایقی که در مطب یک پزشک منتظرید و زمانی که مشغول رانندگی هستید، می تواند نمونه هایی از این فرصت ها باشد. از وقت های مردۀ خود برای تجسم خواسته هایتان بهره ببرید. مهم آن است که این تصور موفقیت در شبانه روز، استمرار داشته باشد. متأسفانه بسیاری از افراد در یک مقطع زمانی تحت تأثیر مطالعۀ یک کتاب در زمینۀ موفقیت و یا چیزی مثل آن، به طور جدی به تلقین و تجسم مثبت اهدافشان مشغول می شوند ولی پس از مدتی آن را رها می کنند و بعد هم مدعی می شوند که این قانون جذب، کارآمد و مؤثر نیست. غافل از این که اثر در استمرار است. اگر گفته می شود که گیاهان با آبیاری و کودکان با تغذیۀ صحیح رشد می کنند، همه در نتیجۀ تداوم است وگرنه با چند روز آبیاری و یا چند وعده غذا نه گیاه رشد می کند و نه کودک قد می کشد.
● اصلیترین مسیر برای رسیدن به اهداف
خواستۀ شما هرچه باشد، مادی یا غیرمادی و کوچک یا بزرگ، تفاوتی نمی کند؛ مسیر دستیابی به تمام خواسته ها یکسان است: «بودن»، «کنش» و «داشتن». این درست ترین، اصولی ترین و البته سریع ترین روش رسیدن به اهداف است.
- بودن (Being): اولین قدم برای تحقق هر آرزو یا هدف این است که شما خود را از نظر ذهنی، در شرایط بودن و حضور در خواسته تان قرار دهید. باید احساس کنید که در درون هدف خود هستید. اگر دوست دارید به خانۀ خدا مشرف شوید باید خود را ببینید که لباس احرام به تن دارید و لبیکگویان مشغول طواف کعبه هستید. اگر مایلید، خانه، مغازه یا خودرویی داشته باشید، باید خود را تصور کنید که در خانۀ مورد نظرتان هستید، داخل مغازه تان به کسب و کار مشغولید و در خودروی مورد علاقه تان در حال رانندگی هستید. اگر میخواهید بیماری جسمی تان بهبود یابد، باید خود را تجسم کنید که در نهایت سلامت و سرزندگی و نشاط هستید. یادتان باشد که مهمتر از تجسم و تصور، این است که در احساس مثبت آن فرو روید. هدف را در آغوش خود ببینید. تصور کنید که در چنین شرایطی چه احساس مثبتی دارید، تا چه اندازه خوشحال و شادمانید و سپاسگزار خداوند هستید.
- کنش (Doing): اگر بودن را در حکم تلاش ذهنی در نظر بگیریم، کنش را باید فعالیت جسمی بدانیم. اکنون باید ببینید برای دستیابی به اهداف و خواسته های خود، چه اقدامات عملی لازم است انجام دهید و پس از آن با یک برنامه ریزی منسجم شروع به کار و تلاش کنید. دقت کنید که شما با میزان تلاش و فعالیت خود، در واقع تمایل و اشتیاق تان را برای دست یابی به آرزوهایتان به کائنات اثبات می کنید. کسی که به راستی مشتاق و طالب اهدافش است، هرگز سستی و تنبلی نمی کند و اساساً اگر کسی به قدر کافی مشتاق باشد نمی تواند آرام بنشیند. گویی خداوند مهربان برای اجابت دعاها و درخواست های ما به میزان اشتیاق درونی مان نگاه می کند و این اشتیاق را باید با پشتکار و سخت کوشی نشان داد و گرنه صرفاً با غرق شدن در رویاها و تخیلات، اتفاقی نمی افتد. البته توجه داشته باشید که در اینجا، آنچه اهمیت دارد انجام وظیفه و کوتاهی نکردن است. ممکن است برای رسیدن به یک هدف، کارهای فراوانی از شما بر بیاید و برای دستیابی به اهداف دیگر، امکان کوشش کمتری وجود داشته باشد. مهم این است که همۀ آنچه را که (کم یا زیاد) از شما برمی آید انجام دهید. به این هم دقت کنید که در کنش و فعالیت، دو نکته را باید در نظر داشت: اول این که تلاش هایتان به گونه ای باشد که با رضایت خدا همراه باشد. دوم این که این تلاش ها به اولویت های بالاتر و مهم تر زندگی تان لطمه و آسیب نزند. با رعایت این دو نکته هرچه می توانید و از شما ساخته است، پرتلاش تر و جدی تر باشید.
- داشتن (Having): تلاش ذهنی (Being) و تلاش جسمی (Doing)، همۀ آن چیزی است که می توانید و باید انجام دهید. «داشتن» مرحلۀ خاصی نیست و در واقع همان دستیابی و رسیدن است. وقتی «بودن» و «کنش» را زندگی کردید اکنون باید امیدوار به «داشتن» باشید. باید مؤمنانه منتظر لطف و عنایت الهی باشید و ایمان داشته باشید که به واسطۀ این انجام وظیفه به اهدافتان دست می یابید. نکتۀ مهم این است که در داشتن و رسیدن، سپاسگزار خدا باشید که البته بعدها در این باره بیشتر خواهیم گفت. کلام آخر این که آنچه گفتیم مسیر تحقق و دستیابی به اهداف است. اما متأسفانه برخی وارونه عمل می کنند و به جای آن که ببینند دارند و پس از آن انجام دهند تا داشته باشند، با خود می گویند که اگر فلان چیز را داشتم، چنین و چنان می کردم و آن طور می شدم که البته این مسیر حسرت و تأسف است. رسیدن به مقصد تنها از مسیر اصلی و درست ممکن است که آن هم بودن، کنش و داشتن است.
● قانون جذب با باورهای دینیمان منافاتی ندارد
برخی از افرادی که به لطف الهی اعتقادات و باورهای دینی قرص و محکمی دارند گاهی این طور به ذهن شان خطور می کند که قانون جذبی که در روان شناسی امروز برای دستیابی به اهداف مطرح است، با آموزه های دینی ما مطابقت ندارد که هیچ، بلکه منافات هم دارد. این عده می گویند: «یکی از باورهای اعتقادی ما این است که روزی، دست خداست و این خداوند قادر و تواناست که خواسته هایمان را اجابت و برآورده می کند و تنها اوست که آرزوهایمان را محقق می سازد و نه هیچ کس و هیچ چیز دیگر. در حالی که در قانون جذب این طور گفته می شود که فکر ما قابلیت جذب دارد. وقتی به صورت متمرکز، مؤمنانه، مثبت و مستمر به هدفی فکر می کنیم، موجی از انرژی به عالم تابش می کنیم که این انرژی قابلیت جذب دارد و آنچه را که می خواهیم و مشتاق آنیم به سمت و سویمان جذب می کند و این فکر ماست که باعث دستیابی به خواسته هایمان می شود و این یک تناقض آشکار است.»
چنین برداشتی عمدتاً از اینجا ناشی می شود که این افراد قانون جذب را به درستی و کمال نمی شناسند. قانون جذب هرگز با باورهای دینی ما منافاتی ندارد. برای روشن تر شدن مطلب لازم است که کمی از جایگاه تلاش جسمی صحبت کنیم. اگر دقت کنید ما در گفت وگوهای روزانه خود تلاش جسمی را عامل تحقق اهداف می دانیم مثلاً می گوییم درس بخوان تا در امتحان قبول شوی. به طور جدی تلاش کن تا کسب درآمد کنی و برای بیماری ات به پزشک مراجعه کن و داروهایت را مصرف کن تا بهبود یابی. اگرچه می دانیم همه چیز دست خداست ولی در عین حال باور داریم انسان باید همه تلاش خود را برای رسیدن به اهداف خود به کار گیرد که چه بسا اگر در انجام وظیفه و کوشش لازم کوتاهی کند، محروم شود. این موضوع در تلاش ذهنی و قانون جذب نیز به همین گونه است. روان شناسی موفقیت می گوید که تلاش جسمی تمام آن چیزی نیست که از ما برمی آید و تلاش ذهنی نیز بسیار لازم و با اهمیت است. شما برای رسیدن به یک روزی مادی مانند ثروت، هم باید با جدیت و پشتکار برنامهریزی و تلاش کنید و هم این که در ذهن خود تصور کنید که به لطف الهی به این ثروت دست یافته اید. ما نیز عقیده داریم که روزی رسان خداست و اوست که همۀ آرزوهایمان را اجابت می کند اما در عین حال می گوییم همان خالق مهربانی که به ما دست و پا داده است تا برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم، به ما فکر و قدرت تصور و تجسم خلاقی داده است تا به خواسته هایمان به شیوه ای مثبت فکر کنیم (تلاش ذهنی). همان خدایی که به آهن ربا قدرت جذب آهن و مغناطیس داده است به فکر ما نیز قدرت جذب داده است. همان خدایی که به جسم ما نیرو داده تا اجسام را حرکت دهیم، به فکرمان نیز خاصیت جذب داده است. فراموش نکنید فکر، انرژی است و انرژی توانایی انجام کار دارد. این قابلیت و توانایی ذهن هرگز هوالرزاقی خدا را زیر سؤال نمی برد چنان که توانایی جسمی ما نیز چنین نمی کند. بدیهی است آن که به همۀ تلاش های ذهنی و جسمی ما اثر می دهد، خداست و اگر خدا نخواهد ( و به مصلحت ما نباشد) نه دویدن ها و نه عرق ریختن های ما مؤثر و نه تصور و تجسم خواسته هایمان کارگر می شود. اگر خدا بخواهد چاقو برندگی خود را از دست می دهد و فکر، قدرت جذبش هیچ می شود. ما عقیده نداریم که قدرتی مستقل، خارج و یا در کنار قدرت پروردگار داریم، بلکه می گوییم هر توان و قابلیتی هست از ناحیۀ اوست. ما معتقدیم همان طور که نباید در تلاش جسمی کوتاهی کرد تلاش ذهنی را نیز نباید نادیده گرفت. وظیفۀ ما این است که از همۀ توانی که خداوند به ما عطا کرده است ( ذهنی و جسمی) نهایت استفاده را بکنیم. البته اگر در این میان، دانشمند، نویسنده یا سخنرانی، قانون جذب را به گونه ای مبالغه آمیز و غیر از این معرفی می کند، روشن است که سخت در اشتباه و خطاست. اما در عین حال مبالغه گویی، انحراف فکری و به بیراهه رفتن یک نویسنده یا گوینده هرگز اصل قانون جذب و این موهبت خدادادی را نفی نمی کند. شنبۀ آینده در این باره بیشتر صحبت می کنیم.
● قانون جذب و فرمایشی از امام صادق علیهالسلام
هفتۀ گذشته گفتیم که قانون جذب، با باورهای اعتقادی ما منافاتی ندارد. ما باور داریم همه چیز به دست خداست و تا او نخواهد برگی از درخت به زمین نخواهد افتاد. اما در عین حال که باور داریم این خداوند تواناست که خواسته هایمان را محقق می سازد، معتقدیم که باید همۀ تلاش و توان خود را برای رسیدن به هدف به کار گرفت و البته که این تلاش ها، باید جسمی و ذهنی باشد. پیش از این گفتیم تلاش ذهنی همان تصور موفقیت است.
با این حال، همچنان برخی معتقدند که برای آرزوهایمان صرفاً باید تلاش و دعا کنیم و هرگز در آموزه های دینی ما این موضوع که یکی از راه های تحقق اهداف تجسم و تصور خواسته هاست، مطرح نبوده و نیست. این افراد می گویند که تجسم خلاق و قانون جذبی که این روزها مطرح است، حرف های من درآوردی و بی ریشه و اساسی است که در مباحث روان شناسی غرب مطرح است و در دین و شریعت ما به این کار توصیه ای نشده است!!
اما واقعیت این است که اتفاقاً قانون جذب، ریشه در اعتقادات و توصیه های دینی ما دارد. آنچه را که امروز عمدتاً غربی ها در کتاب های روان شناسی موفقیت مطرح می کنند، تازگی ندارد و صدها سال پیش از این، پیشوایان دینی و معصومین علیهم السلام آن را بیان فرموده اند. اگرچه برای اثبات این مدعا، نمونههای فراوانی وجود دارد، ما تنها به یک مورد اشاره می کنیم و آن فرمایشی از امام صادق علیه السلام است که حضرت فرموده اند: «إذا دعوت فظن أن حاجتک بالباب» یعنی وقتی که دعا و درخواستی داری، بپندار و گمان کن که خواستۀ تو دم در است. (اجابت شده). شما می توانید مشابه همین فرمایش را از امام حسین علیه السلام در عمدۀ کتاب هایی که در زمینۀ اجابت دعا نوشته شده است ملاحظه بفرمایید که یکی از شرایط اجابت دعا این است که دعاکننده پس از آن که از خداوند مهربان چیزی را درخواست کرد، بلافاصله آن خواسته را در ذهن خود تحقق یافته و ببیند. این دقیقاً همان چیزی است که در قانون جذب مطرح است که برای جذب اهداف و آرزوهایتان، مؤمنانه تجسم کنید که به آن ها رسیده اید. دقت کنید با آن که تلاش جسمی بسیار ضروری و لازم است اما از این فرمایش حضرت این طور برمی آید که پس از دعا و درخواست از خدا، اولین چیزی که مطرح است تصور دستیابی و اجابت است. در واقع تلاش ذهنی مقدم بر تلاش جسمی است و قبل از آنکه کفش های خود را برای رفتن و رسیدن بپوشید و بیرون بروید، باید ذهن خود را روانه کنید و خواسته تان را ذهناً به درون بیاورید. اهمیت تلاش ذهنی وقتی بیشتر روشن می شود که به یاد داشته باشیم در برخی از خواسته ها اساساً تلاش و اقدام عملی قابل توجهی از ما برنمی آید اما دعا و تصور اجابت در همه حال ممکن و مؤثر است.
نکتۀ قابل تأمل این که وقتی ما دعای خود را اجابت شده می پنداریم دو اتفاق می افتد: اولاً با این تصور مثبت حسن ظن و گمان نیک مان را به خداوند نشان داده ایم که همین حسن ظن به پروردگار، عاملی بسیار مهم در جذب رحمت الهی است. ثانیاً با این تصور مؤمنانه آنچنان که در قانون جذب گفته می شود، انرژی مثبت و قدرتمندی را به عالم ساطع می کنیم که این سبب جذب آن خواسته می شود. بنابراین باز تأکید می کنیم که آموزه های دینی ما نه تنها قانون جذب را نفی نمی کند بلکه درستی آن را با سفارشی که به تجسم کردن خواسته ها پس از بیان دعا دارند، اثبات می کند.
● برای دستیابی به اهداف به خداوند حسنظن داشته باشید
بدون هیچ تردیدی این لطف و عنایت الهی است که سبب می شود خواسته های ما تحقق یابد و آرزوهایمان برآورده شود و اگر لطف و نگاه مهربانانه خدا نباشد هیچ تلاش و کوششی (ذهنی یا جسمی) مؤثر واقع نمی شود و به سرانجام نمی رسد. بنابراین برای دستیابی به اهداف و آرزوهایمان بسیار اهمیت دارد به گونه ای عمل کنیم که مشمول عنایت خداوند شویم و نظر رحمت الهی را به خود جلب کنیم. یکی از مهم ترین عواملی که سبب جذب رحمت الهی می شود، حسن ظن به لطف پروردگار است. وقتی شما به خواسته تان به شیوه ای مثبت فکر می کنید و در ذهن خود تصور می کنید که لطف خداوند شامل حالتان شده است و به هدفتان دست یافته اید، در واقع حسن ظن و گمان نیک تان را به خداوند نشان داده اید. چه بسا همین خوش گمانی، زمینه ساز جذب شود. وقتی خداوند می بیند که بنده اش تا چه اندازه به لطف و مهربانی او امیدوار است و تا چه حد، تفضل و عنایت الهی را باور دارد، کریمانه می بخشد و عطا می کند. در نقطۀ مقابل سوء ظن به خداوند، از جدی ترین موانع جذب رحمت الهی به شمار می رود. دقت داشته باشید که هر تفکر و ذهنیت منفی، یک سوء ظن و بدگمانی به پروردگار است. شاید شما هم افراد زیادی را دیده باشید که مدام در افکار و ذهنیات منفی غوطه ورند که: « من می دونم آخرش هم ازدواجم ممکن نمی شه، من می دونم در این امتحان قبول نمی شوم، با این شرایط نمی شود خانه دار شد، این بیماری من خوب شدنی نیست، روابط خانوادگی ما و این زندگی اصلاح شدنی نیست و… ». یادمان باشد که همه اجابت ها و تحقق ها به عهدۀ خداوند است. اوست که باعث گشایش کارها، شفای بیماری ها و تحقق خواسته ها می شود. وقتی شخصی چنین افکار نا امیدانه و منفی دارد، در واقع به خداوند بدگمان است و تلویحاً چنین میگوید که: «من می دانم لطف خداوند شامل حال من نمی شود». این سوء ظن و بدگمانی می تواند زمینه ساز محرومیت های انسان شود. شاید این حدیث زیبا را شنیده باشید که: « خداوند نزد گمان بندۀ خویش است» و این بدان معناست که لطف و رحمت خاص الهی که یک وجه تجلی آن، تحقق خواسته ها و برآوردن آرزوهاست؛ شامل حال کسانی می شود که به او گمان مثبت می برند؛ بنابراین مراقب باشید هر چقدر مسائل و مشکلات جدی و سخت و شرایط ناگوار و نامناسب دارید و به حسب ظاهر امکان تحقق خواسته هایتان فراهم نیست، هرگز از لطف و رحمت او ناامید نباشید .
● نگرانی مانع جذب خواستههایمان میشود
پیش از این گفتیم که برای دستیابی به اهداف علاوه بر تلاش جسمی باید پیوسته در ذهن خود تصور کنید که به خواسته هایتان دست یافته اید. وقتی شما با حسن ظن و امیدواری به لطف الهی، رسیدن به اهداف تان را تجسم می کنید، مغناطیسی ایجاد می کنید که می تواند آنچه را به آن فکر می کنید جذب کند. اما در این میان آنچه مزاحم و مانع این جذب است، نگرانی های شماست. دکتر لوئیز پروتو می گوید: شما در وضعیت آسودگی درون و آرامش خاطر، انرژی قدرتمندی به نام (آلفا) را تابش می کنید که قابلیت انجام کار و جذب فراوان دارد. اما در وضعیت اضطراب و نگرانی انرژی بسیار ضعیفی به نام (بتا) ساطع می کنید که توان جذب مؤثری ندارد. متأسفانه بیشتر ما در عین حال که تلاش ذهنی و جسمی مثبتی داریم اما در زمینه تحقق خواسته هایمان نگرانیم. تمایل به ازدواج داریم؛ بنابراین مؤمنانه به خواسته مان فکر می کنیم و از خداوند مهربان مان درخواست می کنیم ولی کم و بیش از درون نگرانیم که نکند این ازدواج ممکن نشود و هر روز که می گذرد این دلواپسی ها بیشتر می شود! دوست داریم بیماری مان بهبود یابد، برای همین نزد پزشک می رویم، داروهایمان را به دقت مصرف می کنیم، پیوسته دعا می کنیم که هر چه زودتر شفا یابیم و به خود تلقین می کنیم که روز به روز بهتر می شویم. اما با این وجود نگرانیم که نکند حالمان بدتر شود و شفایی در کار نباشد! آرزو داریم موفقیت های شغلی و مالی فراوانی را تجربه کنیم، پس شروع به تلاش جسمی می کنیم و براساس آنچه از قانون جذب آموخته ایم مدام خود را می بینیم که پیشرفت های کلانی کرده ایم و خود را در شرایطی که آرزومند آن هستیم تجسم می کنیم، اما باز در طول روز نگرانیم که نکند جنس هایمان فروش نرود، چک هایمان برگردد، با وام مان موافقت نشود و اساساً اوضاع آنطور که می خواهیم پیش نرود. توجه داشته باشید که ترس و نگرانی نقطۀ مقابل باور و ایمان است. شما نمی توانید هم به دستیابی به اهداف ایمان داشته باشید و هم اینکه پیوسته نگران باشید که می شود یا نمی شود و نکند نشود! نگرانی، انرژی ذهنی شما را در همان فضای ذهنی تان اسیر می کند و نمی گذارد تابش مؤثری به بیرون داشته باشید. هرچه نگرانی های شما بیشتر می شود از مغناطیس شما کاسته می شود. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «روزی، خود به دنبال تو می دود، آسوده باش» هر چقدر این آسودگی ، امیدواری و حسن ظن ما را به کائنات اثبات می کند، اضطراب و نگرانی مان حکایت از شک و تردید یا نبود باور ما به قدرت و لطف و مهربانی خدا دارد؛ بنابراین از آنجا که نگرانی از مهم ترین موانع جذب است باید مراقبت کنیم که فضای ذهنی مان به آن آلوده نشود. در مطالب آینده از ریشه های این نگرانی و اضطراب صحبت می کنیم و از این می گوییم که این آسودگی و آرامشی را که لازمه جذب روزی های مادی و غیرمادی است چگونه تحصیل کنیم.
● تصور نگرانکننده، مانعی برای دستیابی به اهداف
چند سال پیش در یکی از جلسات مشاوره، دختر خانمی مشکل خود را این طور مطرح کرد که: من شب ها هرگز نمی خوابم. هر شب تا صبح بیدارم و روزها می خوابم و این به زندگی و فعالیتهای روزانه ام آسیب جدی زده است. وقتی دلیلش را پرسیدم، گفت: من با مادرم تنها زندگی میکنم و به شدت نگران این هستم که مبادا او را از دست بدهم. شب ها که مادرم می خوابد با خود می گویم نکند اگر من هم بخوابم، حال ایشان بد شود و فوت کند. به این خاطر مانند نگهبان ها تا صبح بیدار می نشینم تا این که مادرم بلند شوند و بعد از آن من بتوانم با آرامش بخوابم. اگر دقت کنید نگرانی این دختر خانم، عمدتاً ریشه در تصورات او داشت. بسیاری از نگرانی های ما نیز محصول تصورات نگران کننده ای است که دربارۀ آینده داریم. در مورد ازدواج، رابطۀ خانوادگی، فرزند، شغل و اوضاع مالی، تحصیل و سلامت خود نگرانیم که مبادا تنها بمانیم، زندگی مان به جدایی بکشد، فرزندمان را از دست بدهیم، بیکار و ورشکست شویم، در رشتۀ مورد علاقه مان قبول نشویم و به بیماری های صعب العلاج مبتلا شویم. برای از بین بردن این تصورات نگران کننده باید افکار، باورها و به دنبال آن رفتارهایمان تغییر کند یا اصلاح شود. باید باور کنیم که همه چیز به دست خدای مهربانمان است. گشایش کارها، بهبود و شفا، عزت و سلامت، تحقق خواسته ها و البته که میزان عمر و حیات ما در دست اوست. آن دختر خانم باید باور می کرد در صورتی که امشب اجل حتمی مادرش باشد، اگر همۀ مردم کرۀ زمین هم بیدار و در حالت آماده باش برای کمک باشند، از دنیا می رود و در صورتی که عمر مادر به دنیا باشد اگر همۀ اطرافیان او خواب باشند، زندگی اش ادامه می یابد. البته اگر شخصی اکنون بیمار باشد و پزشک به ما توصیه کرده که امشب به بالین او بیدار و مراقب باشیم روشن است که باید چنین کنیم. اما در شرایط عادی، وظیفۀ ما این نیست. باید ذهن و دل خود را از این واقعیت سیراب کنیم که نگرانی هرگز مانع رخدادهای ناگوار نمی شود و یا حتی سبب ایجاد اتفاقات خوشایند نمی شود. بسیاری از نگرانی های ما ریشه در این دارد که فکر می کنیم کارها در دست خودمان است. باید باور کنیم که ما صرفاً انجام وظیفه می کنیم و نتایج به عهدۀ خداوند است. دلواپسی ها نه تنها نفعی برای ما وخواسته هایمان ندارد بلکه به جسم و روان و تحقق اهدافمان لطمه می زند. نقطۀ مقابل نگرانی، آسودگی است و باز این فرمایش حضرت علی علیه السلام را یادآوری می کنیم که: روزی خود به دنبال تو می دود، آسوده باش. این آسودگی خاطر اولاً روشن است که پس از انجام وظیفه بوده و هرگز به معنای خوابیدن و تلاش نکردن نیست و ثانیاً این آرامش درون نتیجۀ ذهنیت مثبت، توکل، حسن ظن و امیدواری به لطف پروردگار است. بنابراین هرگاه تصور نگران کننده ای در رابطه با اهدافتان به ذهن تان خطور کرد بلافاصله با تکیه بر همین باورها فکر خود را عوض کنید و جای آن را با یک تصور مثبت و امیدوارکننده پُر کنید.
● مثل گردباد زندگی کنید
گفتیم که نگرانی ها، دلواپسی ها و دغدغه های ما، مانعی بسیار بزرگ برای رسیدن به خواسته هایمان است و هرچه آرامش ذهنی و قلبیمان بیشتر باشد، احتمال دستیابی به اهداف فراوان تر می شود و باز یادآوری می کنیم که منظور از آرامش؛ بی تفاوتی، سستی و تنبلی نیست؛ بلکه آسودگی خاطر است. باید بیاموزید که در حین تلاش، آرام باشید و با همۀ اشتیاق تان، آسوده زندگی کنید. آیا تاکنون به گردباد توجه کرده اید که با توان بسیار فوق العاده و قدرت حیرت انگیزی همه چیز را به درون خود می کشد؟ برای بیان نحوه جذب خواسته ها، گردباد مثال بسیار خوب و قابل تأملی است. گردباد در بیرون خود حرکت دارد و در درونش، آرامش حاکم است. حلقۀ بیرونی بسیار فعال و پرتحرک است اما فضای درونی خالی و ساکن است.
نکته جالب این است که همۀ قدرت کشش و جذبی که گردباد دارد به همین خالی بودن درون آن وابسته است. هرچه این خلاء درونی وسیع تر و بزرگ تر باشد قابلیت کشش و جذب نیز بیشتر است. تا آنجا که برخی از گردبادهای بزرگ و قوی می تواند خانه ای را از جا بکند و درخت تنومندی را از ریشه درآورد و به درون خود بکشد. گردباد با چرخشی که با حرکت به دور خود ایجاد می کند در درون خود فضای خالی و آرامی تولید می کند و در عین حال به جلو پیش می رود. این دقیقاً همان کاری است که شما باید انجام دهید. همچنان که بی وقفه و مصمم پیش می روید و به سمت جلو گام برمی دارید، باید تدارک این را هم ببینید که فضای درونی وجودتان، آرام و آسوده باشد.
شما برای تحقق خواسته ها و جذب موهبت های عظیم الهی باید از بیرون (از نظر جسمی) بسیار پرتلاش و سختکوش باشید و از حداکثر توان خود بهره بگیرید و در عین حال از درون (ذهنی و روانی) آرامش داشته باشید. این مهارت بسیار مهمی است که در دستیابی به اهداف، فوق العاده مهم است و باید آن را با تکرار و تمرین فرا گرفت. متأسفانه ما معمولاً وقتی از نظر جسمی و بیرونی سرشار از انگیزه و شوق و تلاش برای رسیدن به اهدافمان هستیم، نگرانی و دلشورۀ آن را نیز داریم که مبادا به خواسته مان نرسیم. نکتۀ قابل تأمل این است که اتفاقاً افرادی که نگران هستند تلاش جسمی شان نیز کمتر مؤثر و مفید واقع می شود. تلاش هایی که با نگرانی های درونی آمیخته است یا با دستپاچگی، عجله و حرکت های نسنجیده همراه است و یا این که با رخوت و ناامیدی ناشی از تصورات نگران کننده توأم است؛ بنابراین برای دستیابی به اهداف از همین امروز تمرین کنید که با تلاش، در عین آرامش و سختکوشی، با آسودگی زندگی کنید.
● رهایی، اقدامی مهم برای تحقق خواستهها
شاید برای شما هم این اتفاق رخ داده باشد که چیزی را گم کردهاید و با جدیت تمام به دنبال آن گشته اید. اما در نهایت با همۀ جست وجوهایتان که ممکن است ساعت ها، روزها و بلکه هفته ها به طول انجامیده باشد آن را پیدا نکرده اید. کم کم ناامید شده و آن را رها کرده اید. اما جالب این که پس از مدتی به صورت کاملاً تصادفی و آسان آن وسیله پیدا شده است. اگر کمی دقت کنید خواهید دید که همین اتفاق دربارۀ برخی از خواسته هایتان نیز رخ داده است. گاهی شما هدف و خواسته ای را به طور جدی از خدا خواسته اید، شب و روز دعا کرده اید و برای آن در حد توان تان تلاش کرده اید ولی هرچه صبر کرده اید به آن دست نیافته اید و به آرزویتان نرسیده اید. سرانجام کار به جایی کشیده که از خواسته تان ناامید شده و صرف نظر کرده اید. اما باز پس از مدتی که حتی دیگر به فکر آن هم نبوده اید خواسته تان از جایی که گمانش را نمی کردید تحقق یافته است. سوال اینجاست که چرا چنین می شود؟ چرا آن موقع که می خواهیم نمی شود و آن هنگام که نمی خواهیم می شود؟! برخی فکر می کنند که قانونی در این هستی هست که تا خواستۀ خود را رها نکنند تحقق نمی یابد. اما هرگز اینطور نیست. شما نباید خواسته و هدف تان را رها کنید. هرگز نباید دست از تلاش بکشید یا از دعا کردن دست بردارید. هرگز نباید از فکر خواسته تان رها شوید. ایراد کار «نگرانی های» شماست. باید از نگرانی هایتان رها شوید. وقتی شما با نگرانی هایتان در پی گم کردۀ خود می گردید آن را نمی یابید و بارها گفتیم که نگرانی مانع جذب است. حتی خیلی اوقات اتفاق افتاده که آنچه دنبالش می گشتیم در جلوی چشمانمان بوده است وما به شکل عجیبی آن را ندیده ایم. در واقع در این زمان تصویر آن شی روی شبکیۀ چشم ما افتاده است؛ اما آن بخش از مغز که مربوط به درک و شناسایی و تشخیص است، از جذب و دریافت، ناتوان می شود و آن را درک نمی کند. متأسفانه اغلب تلاش ها، جست و جوها، خواستن ها، اشتیاق ها و حتی دعاهای ما با نگرانی توأم است و ما در عمل، زمانی نگرانی هایمان را رها می کنیم که اساساً خواسته خود را رها کرده ایم. برای همین است که گاهی به اشتباه تصور می کنیم شرط تحقق خواسته، رهایی آن است. باید یاد بگیریم از همان ابتدا که مشتاق و آرزومند اهدافمان هستیم بدون آن که از تلاش های ذهنی و جسمی مان ذره ای کاسته شود و جدیت مان در درخواست و دعا کم شود، از نگرانی رها شویم. باید این مهارت را در خود ایجاد و تقویت کنیم که از لحظۀ شروع تعیین هدف و اقدام برای تحقق آن، نگران آن نباشیم و دلواپسی ها و دغدغه های ناشی از نرسیدن را رها کنیم خواهیم دید که در همان زمان جست و جو برای دستیابی، خواسته هایمان به لطف الهی محقق می شود.
● وابسته به دستیابی به اهداف نباشید
بسیار عصبی، کلافه و ناراحت بود. وقتی دلیلش را پرسیدم، گفت: مدیر مجموعه ای که در آنجا کار می کنم به تازگی مرا جا به جا کرده و به بخشی فرستاده که از موقعیت قبلی ام بسیار بدتر و پایین تر است؛ تحمل چنین وضعیتی را ندارم. هر روز به طور جدی از خدا می خواهم که به جایگاه قبلی برگردم و براساس آنچه شما از تلاش ذهنی گفته اید پیوسته خودم را مجسم می کنم که به خواسته ام رسیده ام اما هنوز اتفاقی نیفتاده است. به او گفتم: آنچه انجام داده ای درست است اما با توجه به حال و روزی که داری بعید می دانم به آنچه می خواهی دست یابی، چرا که شما وابسته به هدفت هستی و وابستگی یکی از موانع جذب است. اگر شما مشکلی دارید که حل نشده و خواسته ای دارید که تحقق نیافته است طبیعی است که برای آن ها تلاش و دعا می کنید. اما باید مراقب باشید به آن وابسته نباشید. اگر شما اکنون عصبی، ناراحت و افسرده هستید و منتظرید که به واسطۀ حل مشکل یا اجابت دعایتان، حالتان خوب و روحیه تان شاد شود، در واقع حال خوب خود را به تغییر شرایط فعلی تان وابسته ساخته اید که این صحیح نیست. شما باید تلاش کنید در هر حال آرام، با روحیه، سپاسگزار و شاکر باشید. باید تمرین کنید برایتان فرقی نکند که این زمان اوضاع بر وفق مرادتان پیش می رود یا خلاف میل و انتظارتان است. در هر صورت باید از صمیم قلب شاکر خداوند باشید که اگر چنین باشید قابلیت جذب و دریافت موهبت های الهی را بسیار خواهید داشت. وقتی من و شما باور داریم که خداوند حکیم است و به هیچ بنده ای از بندگانش ظلم نمی کند، می توانیم یقین داشته باشیم که در تأخیر اجابت دعا و حل مسئله مان (به شرط انجام وظیفه) حتماً خیر و حکمتی است و اگر ایمان داریم که آنچه رخ داده یا نداده است از سر لطف و محبت الهی بوده است، دلیلی ندارد که ناراحت و کلافه باشیم. توجه داشته باشید که اظهار ناراحتی، غر زدن و گله از شرایط موجود به نوعی ناسپاسی خداوند است و ناسپاسی عاملی برای محرومیت است. باید به خداوند نشان دهید که چه مشکل تان حل شود، چه گشایش کارتان به تأخیر بیفتد و چه حتی لاینحل باقی بماند، در هر صورت سپاسگزار او هستید. باید به کائنات اثبات کنید که آنقدر بابت داشته ها و نعمت های زندگی تان مسرورید و خود را غرق در نعمت های الهی می بینید که اجابت نشدن فلان دعا و تحقق نیافتن فلان آرزو نمی تواند شما را اندوهگین و رنجور کند. بنابراین مراقب باشید در عین حال که برای حل مسائل و دستیابی به اهداف و رسیدن به شرایطی بهتر و ایده آل تر تلاش می کنید، گله مند شرایط فعلی نباشید و آرامش و شادمانی و سپاسگزاری خود را وابسته به تغییر وضعیت کنونی نسازید.
● با سپاسگزاری، شایستۀ دریافت باشیم
همۀ ما برای دستیابی به اهداف کم و بیش، تدبیر و برنامه داریم و تلاش و کوشش می کنیم تا به خواسته هایمان برسیم. اما در عین حال باید باور داشته باشیم (و البته داریم) که این خداوند مهربان است که به تلاش و تدبیر ما اثر می دهد و در واقع اوست که خواسته هایمان را محقق و آرزوهایمان را برآورده می سازد. برآورده شدن یا نشدن تمامی خواسته های ما به حکمت و مصلحت خداوند و شایستگی و لیاقت ما وابسته است. او بر اساس حکمت هایی که خود می داند و شایستگی هایی که ما نشان می دهیم، روزی های مادی و غیرمادی اش را بین بندگانش تقسیم می کند. وظیفۀ ما صرفاً این است که شایستگی و سزاواری خود را نشان دهیم و لیاقت خود را برای دریافت موهبت های الهی و برآورده شدن آرزوهایمان به کائنات اثبات کنیم. این که ما توقع آن را داشته باشیم که بدون شایستگی، به آرزوهایمان دست یابیم انتظار درستی نیست.
اگرچه ما با برنامه ریزی ها، تلاش ها و تدبیرهایمان، تا حدودی سزاواری خود را برای جذب و دریافت نعمت های الهی نشان می دهیم اما بخش قابل توجهی از اثبات لیاقت ها به شکرگزاری، سپاسگزاری و حسن انجام وظیفه ما بر می گردد. تصور کنید که شما برای کودکتان یک جعبه مدادرنگی شش تایی میخرید. او بسیار خوشحال میشود صمیمانه و فراوان تشکر می کند. با مدادرنگی هایش در دفترش نقاشی های زیبا می کشد و مراقب است که از آن ها درست استفاده کند. با تمام علاقه ای که به مدادهایش دارد آن ها را به همبازی هایش هم می دهد. خصوصاً وقتی که می داند شما از این مهربانی و بخش اش خوشحال می شوید. شما که این همه قدرشناسی و رفتار نیک را می بینید دفعۀ بعد برای او مداد رنگی ۱۲ تایی و یا ۲۴ تایی می خرید. در صورتی که اگر همین کودک، پرتوقعی و ناسپاسی کند، مدادهایش را بی دلیل بتراشد، با بی توجهی آن ها را گم کند و با مدادهایش در و دیوار را خط خطی کند و … ، با خود عهد می کنید که دیگر برایش مدادرنگی نخرید. قانون عطا و بخشش خداوند نیز تا حدودی به همین سادگی است. خداوند بر خود عهد کرده که نعمت را بر بندۀ سپاسگزارش توسعه دهد و زیاد کند.( لئن شکرتم لأزیدنکم). اگرچه اکنون خواسته یا آرزویی دارید که برآورده نشده و هدفی دارید که به آن دست نیافته اید اما توجه داشته باشید که با این همه، غرق در نعمت های الهی هستیم که باید هر لحظه سپاسگزار آن ها باشیم. سپاسگزاری آن است که بدانیم هر چه داریم از خداست، مدام شکرش را به زبان آوریم و سپاس اش را بگوییم و از همه مهم تر این که با آنچه اکنون در اختیارمان است درست رفتار کنیم و از داشته هایمان آن گونه که او می پسندد استفاده کنیم؛ بنابراین یکی از اقدامات اولیه و بسیار مهم برای دستیابی به اهداف و جذب خواسته ها این است که با قدردانی و سپاسگزاری پیوسته و فراوان (در زبان و عمل) به کائنات بگویید که شایستۀ دریافت بیشترین ها و بهترین ها هستید.
ببینید: برچسب شکرگزاری |
● با سپاسگزاری، انرژی مثبتتان را افزایش دهید
قبلاً گفتیم که انسان از نظر قدرت جذب، شباهت فراوانی به آهن ربا دارد. آهن ربا به واسطه میدان مغناطیسی که پیرامون خود دارد، آهن را جذب میکند، البته میزان این انرژی مغناطیسی در همۀ آهن رباها یکسان نیست. برخی میدان مغناطیسی بسیار محدود و ضعیفی دارند و صرفاً می توانند برادههای ریز و سبک آهن را جذب کنند و بعضی دیگر که در صنعت کاربرد دارد این توان را دارند که قطعه های بسیار سنگین آهن را با شدت به سوی خود بکشند.
انسان و ذهن او نیز چنین قابلیتی دارد و می تواند روزی های مادی و غیرمادی را به سمت خود جذب کند. اندازۀ این قابلیت به میزان «انرژی مثبت درونی» او وابسته است. هرچه سطح انرژی مثبت درونی شما بیشتر باشد خوش روزی تر هستید و موهبت های بیشتری را دریافت می کنید. در نقطۀ مقابل هرچه از انرژی مثبت کمتری برخوردار باشید، کمتر به خواسته هایتان می رسید و تلاش ها و دعاهایتان کمتر به ثمر می نشیند و چه بسا از این نظر خود را ( البته به اشتباه) بدشانس و بداقبال بخوانید. بنابراین بسیار اهمیت دارد که پیوسته تلاش کنید این انرژی مثبت درونی (مغناطیس انسانی) افزایش یابد و از هر گفتار و رفتاری که به تحلیل رفتن و کاهش آن منجر میشود فاصله بگیرید. مهم ترین اقدام برای افزایش انرژی مثبت تقویت روحیۀ سپاسگزاری است. سپاسگزاری، شما را در هاله ای از انرژی مثبت قرار می دهد و گیرندگی شما را برای دریافت موهبت و جذب روزی بسیار افزایش می دهد. نماز به عنوان یک تکلیف الهی به نوعی سپاسگزاری روزانۀ ما محسوب می شود اما در صورتی که جداً مشتاق برکت و فراوانی هستید باید زبان خود را عادت دهید که پیوسته در طول روز به سپاس خدا مشغول باشید و از مهربانی بی نهایت او تشکر کنید چرا که غرق در نعمت ها و الطاف بی پایان او هستید. به عنوان نمونه همین الان که مشغول مطالعه این مطلب هستید، فرصتی برای مطالعه، مهارتی برای خواندن، چشمی برای دیدن، ذهنی برای درک و فراگیری و شوقی برای تغییر و تحول مثبت داشته اید و دارید وگرنه چنین نمی کردید. این ها همه سزاوار سپاسگزاری است. یکی از آثار و پیامدهای مثبت سپاسگزاری این است که انرژی مثبتی را تولید می کند که به واسطۀ آن قدرت گیرندگی و جذب روزی، گشایش کارها و تحقق آرزوهایتان به اوج می رسد.
برای تقویت روحیۀ سپاسگزاری و بالا رفتن سطح انرژی مثبت تان رعایت چند نکته به شما کمک می کند:
- پیوسته به داشتهها و نعمت های خود فکر کنید. از آن ها فهرستی تهیه کنید و هر روز آن را مرور و به این فهرست اضافه کنید. همان اندازه که توجه به داشته ها و موهبت ها، سپاسگزاری را در شما بیشتر می کند، توجه به نداشته ها و محرومیت ها به ناسپاسی و به دنبال آن محرومیت منجر می شود.
- خدای نکرده خود را از خدا طلبکار ندانید. گاهی رفتار و گفتار ما به گونه ای است که گویی از خدا طلبکاریم و طبیعی است که نمی توانیم از بدهکار خود چندان سپاسگزار باشیم! باید باور کنیم که ما نه تنها از پروردگار مهربان مان طلبی نداریم بلکه همه مدیون الطاف بی پایان او هستیم.
- نگاه تان به داشته های خود باشد. توجه به داشته های کسانی که به حسب ظاهر، امکانات و بهرهمندی های بیشتری نسبت به ما دارند، ما را به مقایسه ای ویرانگر و ناسپاسی سوق می دهد. اگر تمایل به مقایسه دارید زندگی خود را با کسانی قیاس کنید که داشتن آن چه اکنون شما دارید و برای شما معمولی و کم اهمیت جلوه میکند، برای آن ها آرزو به شمار می رود.
- همه چیز را از لطف او بدانید؛ هیچ برخورداری و امکانی را به دانش، تلاش، تدبیر و لیاقت های خود نسبت ندهید چرا که افراد زیادی بوده اند که بیش از شما تلاش و تدبیر داشته اند اما دستاوردهای شما را نداشته اند. بنابراین بیایید تا شنبه هفته آینده شکرگزاری را دست کم با زبان، بسیار تمرین کنیم و باور داشته باشیم که انرژی مثبتی که تولید و منتشر می کنیم برای ما فراوانی و جذب به دنبال خواهد داشت.
● برای رسیدن به هدف، پیوسته و بیوقفه حرکت کنیم
همۀ ما می دانیم که لازمۀ دستیابی به اهداف تلاش وکوشش است اما در این سعی و تلاش باید به دو نکته توجه داشت: اول این که این حرکت ها باید پیوسته و مداوم باشد و نباید وقفه ای داشته باشد. این بسیار طبیعی است که شما در مسیر حرکت برای رسیدن به خواسته هایتان، به مانعی برخورد کنید. اما این نباید سبب توقف شما بشود. در واقع شما باید مانند یک رود عمل کنید. رود در بستر حرکت خود اگر به سنگی برخورد کند، در پشت آن متوقف نمی شود بلکه در کنار آن راهی برای خود پیدا می کند تا به حرکتش ادامه دهد و اگر در طول این مسیر، سنگ ها و موانع فراوانی بارها و بارها مانع حرکت آن شوند باز متوقف نمی شود. یکی از تفاوت های عمدۀ انسان های موفق و ناموفق در همین است. انسان های بازنده و ناموفق، تنها در شرایطی حرکت می کنند که راه هموار و باز باشد و در غیر این صورت ناامیدانه از تلاش می ایستند و چه بسا اصلاً از هدف شان منصرف شوند، اما انسان های برنده و موفق هرگز توقفی ندارند. اگر به راستی مشتاق دستیابی به اهداف هستید، این رسالت را برای خود قرار دهید که «پیوسته حرکت کنید». اگر به در بسته ای برخورد کردید، بروید و از کسی راهنمایی و مشورت بخواهید، با کسی تماس بگیرید، آگاهی تان را توسعه دهید و هر کار دیگری که از دست تان بر می آید انجام دهید. یادتان باشد تا وقتی نشسته اید که فکر خلاقی به ذهن تان خطور کند و یا با پیشنهاد فوق العاده ای مواجه شوید، اوضاع تغییر نمی کند. مهم این است که حرکت کنید. به عنوان مثال اگر شما قصد خرید (داشتن) خودرو را دارید و اکنون منبع مالی لازم را ندارید بدون توجه به مقدار پولی که برای تهیه آن لازم است، مشغول به کار شوید (هرچند کاری که می کنید درآمد مختصری داشته باشد). کارتان که تمام شد بروید و از نمایشگاه های خودرو قیمت ها را سوال کنید، از نمایندگی ها و بانک ها بپرسید که شرایط گرفتن وام چگونه است و با یکی از افراد خبره تماس بگیرید و از او راهنمایی بخواهید، شاید به ذهن او نکته ای بیاید. متأسفانه اشکال کار اینجاست که ما به این حرکت ها، اعتنایی نمی کنیم و آن را بی اثر و کم فایده می دانیم. به همین خاطر در خانه می نشینیم و تلویزیون نگاه می کنیم! نکتۀ دوم این که یادتان باشد تلاش و کوشش ما صرفاً از سر انجام وظیفه است و این خداوند است که به حرکت های ما اثر می دهد. این که گفته می شود: «از تو حرکت از خدا برکت» اشاره به همین مطلب دارد. چه بسا همین حرکت های کوچک و اندک که البته پیوستگی و تداوم دارد و با ذهنیت مثبت و امیدواری به لطف پروردگار انجام می شود، برکت فوق العاده پیدا کند و به تحول عظیم در زندگی تان منجر شود؛ بنابراین در حرکت هایتان صرفاً به این فکر کنید که چه کاری اکنون از شما بر می آید و به میزان تأثیر آن فکر نکنید. مثلاً ممکن است کسی بنشیند و دست به یک محاسبۀ نادرست بزند و با خود بگوید: من که اکنون درآمد ماهانه ام ۵۰۰ هزار تومان است، اگر ظرف بیست سال آینده یک ریال از آن را هم هزینه نکنم و تورم نیز صفر باشد می توانم خانه ای بخرم! باید توجه داشته باشید که اساساً موضوع خانه دار شدن شما به اندازۀ درآمدتان بستگی ندارد. این را می توانید از بسیاری از افرادی که اکنون خانه دار هستند سوال کنید که آیا آن زمان هیچ وقت به ذهن شان خطور می کرد که با درآمدی که داشتند صاحب خانه شوند؟ خلاصۀ کلام اینکه من و شما باید بدون تنبلی و سستی و ناامیدی، به طور جدی و پیوسته در تلاش و حرکت باشیم و پر تلاش بودن مان را به کائنات اثبات کنیم و نتیجه را به خداوند واگذار کنیم تا ما را از جایی که گمان نمی بریم به اهدافمان برساند.
● برای دستیابی به اهداف ظرفیت شکست داشته باشید
وقتی تیم مورد علاقه اش که روی آن تعصب فراوانی داشت، نتیجۀ لازم را کسب نکرد، به شدت به هم ریخت؛ آنقدر عصبی و ناراحت بود که به زمین و زمان ناسزا می گفت. برایش فرقی نمی کرد که طرف مقابلش چه کسی بود؟ به بازیکن خودی، به بازیکن حریف، داور، مدیرعامل باشگاه، رئیس فدراسیون، مسئول نور ورزشگاه، حتی به توپ جمع کن ها هم بد و بیراه می گفت. خشم ناشی از احساس ناکامی اش را به صندلی و تجهیزات ورزشگاه و شیشه های اتوبوس منتقل می کرد. فردای آن روز سر کارش نرفت و در خانه ماند. اما خانواده هم جرأت نداشتند که با او هم کلام شوند. در واقع او ظرفیت شکست را نداشت و او نه تنها در طرفداری از تیم مقابلش، بلکه در تمام صحنه های دیگر زندگی چنین خصلتی داشت. حتماً شما هم کسانی را دیده اید که برای رسیدن به خواسته هایشان جدیت لازم را دارند اما جنبۀ ناکامی را ندارند. این افراد پس از آن که تلاش هایشان نتیجۀ مورد نظر را نداد، فرو می ریزند و معمولاً چنین واکنش هایی را نشان می دهند:
الف) یا افسرده و مأیوس می شوند و برای تلاش مجدد بی انگیزه و دلسردند و یا این که بسیار عصبی و پرخاشگر می شوند و حالت تهاجمی به خود می گیرند.
ب) به دنبال مقصری در بیرون از خود می گردند تا انگشت اتهام شان را متوجه او و خود را تبرئه کنند. این افراد خانواده، شرایط اقتصادی ، بحران اقتصادی جهان، سیستم و شرایط و … را مقصر می دانند و چندان عجیب نیست که شکاف لایۀ ازن، گرم شدن تدریجی زمین و آب شدن یخچال های قطب جنوب را نیز در شکست خود مؤثر بدانند!
ج) به تدریج نتیجه می گیرند که بدشانس هستند و به بخت و اقبال خود لعنت می فرستند. فکر می کنند که طلسم و جادو شده اند و کسی بخت آن ها را بسته است.
د) باورهای خود را از دست می دهند. اگر نذر و دعا کرده و به طور جدی از خداوند درخواست کرده بودند اکنون که به عین خواسته شان نرسیده اند، اعتقاداتشان سست می شود. اگر هم با ذهنیت و تفکر مثبت و تجسم خواسته هایشان تلاش کرده بودند که به اهدافشان دست یابند، باور خود را به قانون جذب و تلاش ذهنی از دست می دهند.
اما انسان های موفق برای موفقیت و دستیابی به اهداف در عین حال که بسیار مشتاق و پرتلاش اند و موفقیت را دوست دارند و از شکست بیزارند، ظرفیت و تحمل شکست خوردن را نیز دارند. مطالعه تاریخ و زندگی افراد برجسته و موفق جهان نشان می دهد که یکی از رموز کامیابی آن ها داشتن ظرفیت و پذیرش شکست بوده است. این افراد:
الف) شکست را تجربه ای ارزشمند و بحران را بستری برای آبدیده تر شدن میدانند.
ب) مسئولیت شکست را به طور کامل به عهده می گیرند و عمدتاً دلیل ناکامی را در عملکرد خود جست وجو می کنند. به همین خاطر با آرامش به ارزیابی و محاسبۀ دقیق خود می پردازند تا ببینند کدام نگرش منفی یا تدبیر و عملکرد ضعیف و اشتباه شان به این ناکامی منجر شده است تا آن را اصلاح کنند.
ج) در انگیزه و امیدشان نه تنها کوچکترین خللی پیش نمیآید بلکه برای جبران شکست و کسب موفقیت مصممتر میشوند.
د) در پذیرش و قبول شکست بردبارند و ناکامی سبب نمیشود که کارکردهای دیگر زندگیشان مختل شود و به بخشهای دیگر زندگی همچون تحصیل، اشتغال، روابط خانوادگی و اجتماعی شان آسیب برسد.
بنابراین اطمینان داشته باشید برای آن که انسان موفق و رو به رشد و کمالی باشید باید اولاً شکست را جزو اجتناب ناپذیر حرکت در مسیر دستیابی به اهداف بدانید، ثانیاً تحمل شکست را در خود تقویت و ایجاد کنید.
منبع: Hooraei.com
سلام چقدر عالی و دقیق و روشن بیان کردید
تشکر میکنم از شما و همه بابت نشر مطالب و انرژی خوبتون
سلام
از مطالب خوبتون صمیمانه سپاسگزارم.