زندگینامه شیخ محمدباقر علم‌الهدی

توسط | مرداد ۱۹, ۱۳۹۱ | اعلام‌شناسی

نگرشی بر سیرۀ مرحوم ثقة المحدثین آقای حاج شیخ محمدباقر علم‌الهدی

مقدمه

پیش از آنکه به زندگی‌نامه عالم عامل حاج شیخ محمدباقر علم‌الهدی بپردازیم، مقدمه‌ای ذکر می‌کنیم.

کمیل‌بن‌زیاد نخعی از اصحاب سرّ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است. او می‌گوید: شبی از شب‌ها مولایم امیر مؤمنان دستم را گرفته و به صحرا برد.

نفس عمیقی کشید و فرمود: ای کمیل، هرچه می‌گویم حفظ کن، همانا دل به‌منزلۀ ظرف است. هر دلی که ظرفیتش بیشتر باشد باارزش‌تر است.

انسان‌ها سه دسته‌اند: عالم ربانی و کسی که در مسیر تعلّم و یادگیری است (که این شخص اهل نجات و رستگاری است) و دستۀ سوم، افراد پست و فرومایه که بر عقیده و دین صحیح و استوار نیستند.[۱] و اولیای الهی در ضمن روایتی فرموده‌اند: «فَنَحْنُ الْعُلَمَاءُ وَ شِیعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ».[۲]

و از کلمات صاحب شریعت به‌خوبی پیدا است که تمام مدار بر اساس علم و دانش است و تمام خیرات و ارزش‌ها بر محور میزان بهره‌وری از علم می‌چرخد؛ لذا شیعیان و پیروان خویش را با این نشانه معرفی می‌کنند که اینان به‌دنبال کسب علم و دانش هستند. تا آنجا که در فضل عالم بر عابد، گاهی می‌فرمایند: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ»[۳] و در لسان رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله): «کَفَضْلِی عَلَى أَدْنَاکُمْ»[۴]

و گاهی می‌فرمایند: «عَالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ أَلْفَ عَابِدٍ»[۵] یا می‌فرمایند: «الرَّاوِیَهُ لِحَدِیثِنَا یَشُدُّ بِهِ قُلُوبَ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ»[۶]

و خدای متعال(جلّ‌وعزّ) کار را تمام کرده و فرموده: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ».[۷]

و معلوم است که تقوا و پرهیزگاری بدون علم و دانش بی‌معنا است.[۸] و علم و دانش مقدمۀ عمل است و به‌همین‌خاطر در روایات زیادی عالمِ عامل به علمش، ممدوح و عالمِ تارک عمل، مذموم شمرده شده است، که مرحوم صاحب‌معالم در ابتدای معالم، در فصل ۵ و ۶ مقدمات به این روایات اشاره کرده است.

و مرحوم علامۀ بزرگوار مجلسی هم در کتاب شریف بحار الانوار، جلد دوم، ص۲۶، بابی منعقد کرده است با عنوان: «باب استعمال العلم و الاخلاص فی طلبه و تشدید الامر علی العالم» و احادیث باب را به ۷۱ رسانده است.

در این میان، کسانی که با اقتدا به کلمات نورانی وحی و با استضائه از فرمایشات مفسرین و مبیّنین کلام الله، دل و جان خویش را منوّر کرده‌اند و به درجات عالیه علم و عمل رسیده‌اند، تا آنجا که همچون چراغی فروزان شده‌اند که در سایۀ تعالیم و تربیت‌های ایشان، سایرین نیز از ظلمت و تاریکی جهل و غفلت در آمده‌اند و به جادۀ نورانی هدایت نائل گردیده و خود نیز مقتدای اهل دل گشته‌اند، مقام و جایگاهی بس ویژه نزد اولیای الهی یافتند که در زمان حیات و ممات ستوده شده‌اند.

در این روایت دقت کنید: «تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ؛ فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَهٌ وَ مُدَارَسَتَهُ تَسْبِیحٌ… یَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً یَجْعَلُهُمْ فِی الْخَیْرِ أَئِمَّهً یُقْتَدَى بِهِمْ تُرْمَقُ أَعْمَالُهُمْ وَ تُقْتَبَسُ آثَارُهُمْ تَرْغَبُ الْمَلَائِکَهُ فِی خُلَّتِهِمْ یَمْسَحُونَهُمْ بِأَجْنِحَتِهِمْ فِی صَلَاتِهِمْ».[۹]

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه‌السلام) یَقُولُ: «…وَ الْعَالِمُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْغَازِی فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَهٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْ‏ءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ».[۱۰]

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السلام) قَالَ: «مَا مِنْ أَحَدٍ یَمُوتُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَحَبَّ إِلَى إِبْلِیسَ مِنْ مَوْتِ فَقِیهٍ».[۱۱]

مرحوم علامه بزرگوار مجلسی در جلد دوم بحار، صفحۀ یک، باب هشتم، بابی منعقد کرده است با عنوان «ثواب الهدایه و التعلیم و فضلهما و فضل العلماء و ذمّ اضلال الناس» و روایات زیادی نقل فرموده است.

یکی از بهترین روش‌های تربیت، الگوبرداری است. به این معنی که انسان، شخصی را به‌عنوان الگو و اسوه قرار داده و برای رسیدن به کمالات، به او تأسّی کند.

به‌همین‌جهت بررسی زندگی و حالات علما و بزرگان دین که به کمالات علمی و عملی رسیده‌اند، تأثیر به‌سزایی در زندگی اشخاص دارد.

در این نوشتار کوشیده شده که به بررسی خیلی اجمالی از زندگی حضرت ثقه المحدثین، آقای حاج شیخ محمدباقر علم‌الهدی(قدس‌سرّه) اشاره شود تا برای همگان، مخصوصاً طالبین علوم علمای آل‌محمد(علیهم‌السلام) مفید باشد و ایشان را به بهره‌برداری هرچه بیشتر از فرمایشات حضرات معصومین(علیهم‌السلام) نائل گرداند.

ولادت

علامۀ فقید حاج محمدباقر علم‌الهدی در ۱۳ صفر ۱۳۷۲ق برابر با سال ۱۳۳۱ش در بیت علم و تقوی و فضیلت، در شهر مشهد مقدس دیده به جهان گشود. والدۀ ماجدۀ صالحۀ ایشان، دختر یکی از متدینین به‌نام شهر بود.

والد فقیدش حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مرتضی علم‌الهدی، فحل الفحول خطبا و از شاگردان مبرّز حضرت آیت‌الله آقای میرزا مهدی اصفهانی بود و در سنین جوانی در علم و عمل و تقوا به‌درجه‌ای رسید که مورد الطاف خاصۀ استاد گرامی‌اش قرار گرفت و به‌گفتۀ فرزند فقیدش، آنچنان نظر استاد را به‌خود جلب کرده بود که در میان همۀ تلامذه‌ای که حتی بزرگ‌تر از ایشان بودند، احترام ویژه‌ای برای وی قائل بودند.

این مشعل فروزان پس از حدود ۷۰ سال هدایت‌گری، در شب شهادت ثامن‌الحجج(علیه‌السلام) به جوار الهی شتافت.

شخصیت علمی و اساتید

علامۀ فقید شیخ محمدباقر علم‌الهدی تحت تربیت مستقیم والد عالی‌مقدارش بود تا به سنین نوجوانی رسید و دروس حوزه را شروع کرد.

از آنجا که معلّم و استاد، نقش به‌سزایی در شکل‌گیری شخصیت شاگرد دارد، اساتید فقیه فقید، همگی از شخصیت‌های فوق‌العاده بودند.

ایشان پس از گذراندن دورۀ ابتدایی، وارد حوزه شد و مقدمات و لمعتین و سطح را باسرعت پشت‌سر گذاشت.

یکی از اساتید لمعۀ ایشان می‌فرمود: من برای ایشان دوبرابر سرعت سایر طلاب می‌خواندم و چون از هوش و ذکاوت خوبی برخوردار بود، به‌سرعت پیش می‌رفت.

قسمتی از رسایل را در محضر حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ مرتضی شاهرودی(قدس‌سره) درس گرفت و حضور در درسِ کفایه الاصولِ وحید عصره، جامع معقول و منقول، مرحوم آیت‌الله آقای حاج سید محمود مجتهدی سیستانی(قدس‌سره) ایشان را متمایز کرد.

سید محمود مجتهدی سیستانی

شخصیت مرحوم آیت‌الله مجتهدی، کالنار علی المنار است و نیازی به توضیح ندارد. وی شخصیتی کم‌نظیر (اگر نگوییم بی‌نظیر) بود که از اصول و فقه گرفته تا حدیث و علوم غریبه و کیمیا و لیمیا و جفر و رمل و فلسفه، همه را می‌دانست و سرآمد عصر خویش بود.

علامۀ فقید شیخ محمدباقر علم‌الهدی هشت سال شب‌وروز در خدمت ایشان بود و خیلی چیزها را از استاد خویش فرا گرفت.

ایشان می‌فرمود: «مرحوم آقای مجتهدی استحضار کامل به کفایه داشت و بدون مطالعه تدریس می‌کرد و ما از این مسئله ناراحت بودیم که ایشان مطالعه نمی‌کنند.

استاد می‌فرمود: باید درس را پیش‌مطالعه کنید و اشکالات ضابطه‌دار مطرح کنید تا من در جواب آنها بمانم و برای حفظ آبرویم هم که شده، مطالعه کنم! ما هم می‌رفتیم از حاشیۀ مشکینی پیش‌مطالعه می‌کردیم و اشکال پیدا می‌کردیم و سر درس مطرح می‌کردیم؛ ولی چنان استاد احاطه به مطالب داشتند که با بیان شافی و کافی و بدون مطالعه همه را جواب می‌دادند».

یکی دیگر از امتیازهای مرحوم آیت‌الله مجتهدی(قدس‌سره) این بود که ذوب در ولایت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بود و نسبت به مسایل ولایی، فوق‌العاده متعصب بوده و تا مرز جان‌دادن از مقام شامخ ولایت دفاع کرد. و همین روحیه را برای شاگرد توانمند خویش به‌ارث گذاشت و منبرها و نوشته‌های این فقیه فقید مالامال از بیان مظلومیت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بود.

در یکی از آخرین مکتوبات خویش می‌نویسد: «آقایان از بیانات گذشته با اندکی از فضایل و مظلومیت پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمۀ هدی(علیهم‌السلام) بالاخصّ اول مظلوم و اول مظلومۀ عالم، حضرت امیرالمؤمنین و صدیقۀ کبری(علیهماالسلام) آشنا شدند.

به‌راستی چه مظلومیت و چه غربتی! امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در همۀ اعصار مظلوم بوده و می‌باشد. نمونۀ مظلومیت آن حضرت را در عصر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از حدیث منقول در ذیل آیۀ «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ»[۱۲] و داستان صحیفۀ ملعونه و نیز حدیث «مَشْرَبَهِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ» و نیز داستان نعمان‌بن‌حارث زهری در ذیل آیۀ «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»[۱۳] به‌دست آوردید.

در عصر خانه‌نشینی و در عصر حکومت ظاهری آن حضرت نیز مظلومیت اول مظلوم عالم بر خاص و عامّ هویدا می‌باشد.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) از سوی همه مورد ظلم و ستم قرار گرفت؛ اما دشمنان که واضح است. اما دوستان به این صورت که در زمینۀ آشنایی با فضایل او کوتاهی می‌کنند.

از ناحیۀ مدعیان علم و ترویج مکتب تشیع نیز این‌گونه که بسیاری از فضایل معقول او را به‌عنوان غلوّ و ضعف سند یا ضعف دلالت، انکار کرده و ناقلین آنها را غالی معرفی نموده و به همین سبب بسیاری از اجلّای از روات را تضعیف می‌کنند.

و ظلمِ بالاتر اینکه: علم و دانش را از دشمنان خاندان رسالت(علیهم‌السلام) تحصیل می‌کنند و به مکتب… عرفا و فلاسفه روی آورده و بر اساس مبانی فاسدۀ آنان، احادیث را انکار یا توجیه نموده و ناقلین احادیث را به‌عنوان محدثینی که گفتار آنان عاری از دقت است معرفی می‌کنند!

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به همۀ اَشکال و چهره‌های ظلم، مظلوم واقع شده است… همسر مظلومۀ او در برابر دیدگان آن حضرت، مورد هتک قرار گرفت. ای کاش جهان هستی و جهانیان می‌سوختند و خانۀ وحی آتش نمی‌گرفت! ای کاش آسمان به زمین آمده بود و آویزۀ عرش از گوش حضرت صدیقه(علیهاالسلام) با ضربتِ… به زمین نمی‌افتاد.

… آری، او هرگاه در کوفه روی منبر قرار می‌گرفت، فریاد می‌کشید: «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً» و فرمود: «لَقَدْ ظُلِمْتُ عَدَدَ الْمَدَرِ وَ الْوَبَرِ»…

اکنون ما در برابر فضایل و مناقب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و مظلومیت آنان چه وظیفه‌ای داریم:

  1. با مقامات و کمالات ایشان به‌مقدار قدرت و ظرفیت خود آشنا شویم و به مظلومیت آنان معرفت پیدا کنیم؛
  2. در صدد آشناساختن دیگران دیگران با ایشان باشیم؛
  3. تنها از در خانۀ آنان ارتزاق علمی داشته باشیم و از دشمنان آنان و بیگانگان با ایشان تبری داشته باشیم؛
  4. مطاعن و فضایح و مثالب اعداء آنان را با رعایت تقیه به دیگران برسانیم؛
  5. مصائب خاندان رسالت(علیهم‌السلام) را به‌یاد آورده و یادآوری کنیم، بسوزیم و بنالیم و اشک بریزیم و بر سر و سینه با بی‌تابی و جزع و فزع بکوبیم و دیگران را بگریانیم…».

علامۀ فقید شیخ محمدباقر علم‌الهدی فلسفه را نزد استاد بزرگوار خویش مرحوم آیت‌الله مجتهدی(قدس‌سره) آموخت. وی کاملاً مسلط به فلسفه و ردّ آن بود و علاوه بر اینکه مبانی فلسفه را با مکتب انبیای الهی و قرآن و حدیث ناسازگار می‌دانست، فلسفه را با خود فلسفه نقد می‌کرد و یک دوره تقریرات شرح منظومۀ استاد خویش را کامل کرد.

فقیه فقید، معارف وحیانی قرآن و عترت را به‌طور جدّی نزد مرحوم آیت‌الله میرزا جواد تهرانی و مرحوم آیت‌الله شیخ حسن‌علی مروارید و مرحوم آیت‌الله صدرزاده و مرحوم آیت‌الله نمازی و مرحوم آیت‌الله محمدباقر ملکی میانجی فرا گرفت و به درجات عالیه رسید، تا آنجا که پناهگاهی برای تشنگان معارف حقۀ مکتب تشیع قرار گرفت.

آیت‌الله سیدان می‌فرمودند: «ایشان مثل بازویی برای من بودند، با فوت ایشان من پشت خودم را از دست دادم، هیچ‌کس مثل ایشان به‌صورت قاطع و صریح وارد میدان نمی‌شد. وقتی خبر فوت ایشان را به من دادند، ناخودآگاه فریادی کشیدم که از اندرونی با عجله به این طرف آمدند و متوجه شدند که شدیداً مضطرب و دگرگونم».

علامه محمدباقر علم‌الهدی حدیث را به‌صورت مستقل نزد آیت‌الله نمازی آموخت و در نوشتن کتاب شریف «مستدرک سفینة البحار»، استاد خویش را یاری نمود. و علاوه بر آن، معارف وحیانی کتاب و سنت را از آن مجتهد مسلّم فرا گرفت.

در فقه و اصول، پس از اتمام سطح در سنّ هجده سالگی به‌تأکید آیت‌الله مجتهدی، در درس خارج مکاسب مرجع اعلی، حضرت آیت‌الله آقای حاج سید محمدهادی میلانی(قدس‌سره) حاضر شد و از آن شخصیت کم‌نظیر بهرۀ کافی جست.

بعد از گذشت سه سال، هم‌زمان با فوت این مرجع و استاد کامل، در درس خارج حضرات آیت‌الله شمس، مرحوم آیت‌الله علم‌الهدی(قدس‌سره)، مرحوم آیت‌الله آقای حاج سید محمد روحانی(قدس‌سره)، (در زمانی که ایشان برای اسکان موقت از قم به مشهد آمده بودند) و مرحوم آیت‌الله فلسفی(قدس‌سره) حاضر شده و صاحب‌نظر شد.

ویژگی‌های اخلاقی

یکی از امتیازهای ایشان، احترام فوق‌العاده به والدین بود. مکرّر دیده می‌شد که در جمع شاگردان خویش، وقتی با والد مکرّمش برخورد می‌کرد، خم می‌شد و دست ایشان را می‌بوسید.

همیشه خواستِ پدر را بر خواست خویش مقدم می‌نمود و سعی می‌کرد بر خلاف رضای والد خویش عمل نکند.

دیگر از روحیات علامه محمدباقر علم‌الهدی احترام به اساتید خویش بود و می‌فرمود: «من هرگاه حرم مشرف می‌شوم، پیش روی مبارک می‌ایستم و دویست مرتبه صلوات می‌فرستم، صد مرتبه برای مرحوم ابوی و صد مرتبه برای مرحوم آیت‌الله مجتهدی که حقّ عظیمی بر گردنم داشتند».

تسلیم و تواضع شدید در مقابل حضرات معصومین(علیهم‌السلام) یکی دیگر از صفات اخلاقی ایشان بود.

شیخ محمدباقر علم الهدی

کراراً به طلاب و شاگردان می‌فرمود: «بروید حرم مشرف شوید و چپ و راست صورت خود را روی سنگ‌های حرم بسایید و در مقابل حضرت رضا(علیه‌السلام) کرنش کنید تا به شما چیزی بدهند».

و می‌فرمود: «هر یک حدیث، معجزه‌ای است از ائمۀ معصومین(علیهم‌السلام) حتی اگر مرسل باشد. مبادا حدیثی را و لو مرسل، ردّ کنید، اگر نفهمیدید در حدیث تشکیک نکنید؛ بلکه برگردید به نفستان و در فهم خودتان تشکیک کنید».

ایشان دارای نفسی منیع بود. هرگز، و لو در سخت‌ترین شرایط زندگی، به ثروت‌مندان روی نیاورد تا از پول و ثروتشان به‌نفع خویش استفاده کند. با اینکه تمام مقدمات و امکانات برای استفاده و بهره‌برداری از مادیات برای ایشان فراهم بود.

ایشان مدت شانزده سال مبتلا به بیماری بودند و کمتر می‌توانستند منبر بروند، و با توجه به اینکه امرار معاش ایشان از راه منبر بود و از سهم هیچ استفاده‌ای نمی‌کردند، قهراً ممکن بود شرایط سختی در زندگی ایشان پیدا شود.

می‌فرمود: «روزی چند تن از ثروت‌مندان و متموّلین درجه یک شهر که از متدینین بودند، برای عیادت به منزل ما آمدند. بعد از احوال‌پرسی معمولی، ابتدا حیا مانع شد تا غرض اصلی خود را بگویند؛ ولی بعد از مدتی یکی از آنها گفت: مبلغی را به‌رسم هدیه برای شما آورده‌ایم و مال شخصیِ خودمان هم هست و از سهم امام(علیه‌السلام) نیست و پاکت را گذاشتند.

من لحظه‌ای سکوت کردم و گفتم: لطف شما معلوم است؛ ولی این را قبول نمی‌کنم و نیازی به این پول ندارم. هرچه اصرار کردند، قبول نکردم. گفتند: از دو حال خارج نیست، یا پول اضافه دارید، پس به ما قرض بدهید، یا کم دارید، ما به شما می‌دهیم پس قبول کنید. من گفتم: هیچ‌کدام، بلکه به‌قدر کفاف دارم».

آری چنین است:  
دست طمع چو پیش کسان می‌کنی دراز پل بسته‌ای که بگذری از آبروی خویش
یا به‌قول دیگری:  
بر سر کوی قناعت حجره‌ای باید گرفت نیمه‌نانی می‌رسد تا نیمه‌جانی در تَن است

و در اثر اینکه از مال ثروتمندان به‌نفع خویش استفاده نمی‌کرد، موقعیت و جایگاه ویژه‌ای نزد ایشان پیدا کرده بود و چون ایشان نسبت به دیگران، بالأخصّ طلاب بسیار مهربان و دلسوز و کارراه‌انداز بود، از آن موقعیت ویژه به‌نفع این افراد استفاده می‌کرد و سعی و همّت ایشان این بود که بتواند گره از کار افراد باز کند.

یکی دیگر از حالات مرحوم شیخ محمدباقر علم‌الهدی صفت زهد بود که در ایشان به‌صورت واضح نمایان بود.

البته نه زهد به‌معنای رهبانیّت و چلّه‌نشینی و عزلت‌گزینی و دور از اجتماع و مردم‌بودن، بلکه به‌همان معنای واقعی کلمه که در دستورات دینی ما مورد سفارش قرآن و حدیث قرار گرفته است.

پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «زهد در دنیا، پوشیدن لباس زبر و خشن و خوردن غذاهای غیرلذیذ نیست؛ بلکه زهد، کوتاه‌کردن آرزوهای دنیوی است».[۱۴]

و نیز فرمودند: «زهد، حرام‌کردن حلال بر خود و ضایع‌کردن مال نیست؛ بلکه زهد، رضا به قضای الهی و صبر بر مصیبت‌ها و یأس و ناامیدی از مردم است».[۱۵]

و این همان معنایی است که در کلام امام متقین امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آمده است: «زهد سه حرف دارد: اما زاء، ترک زینت است، اما هاء، ترک هوی و هوس و شهوت‌های نفسانی است، اما دال، ترک دنیا است».[۱۶]

و فصل الخطاب این معنا و مفهوم را در توضیح و تفسیر جامع و معجزآسای دیگر خود چنین فرموده است: «تمام زهد بین دو کلمه و تفسیر در قرآن است که خدای سبحان می‌فرماید: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ»؛ کسی که بر گذشته تأسف نخورد و به آینده خوشحال نباشد، دو طرفِ زهد را گرفته است».[۱۷]

از اصل بحث خیلی فاصله نگیرم، غرض اینکه ایشان به‌معنای واقعی کلمه، زاهد و بی‌رغبت به امور دنیوی بود و در دوراهی دنیا و آخرت، آخرت را مقدم می‌داشت و در اثر همین روحیه، نسبت به خوشایند و بدآیند مردم بی‌اعتنا بود، نه تعریف و مدح و ستایش، روح بزرگش را وادار به کاری می‌کرد و نه مذمت، ایشان را از ادامۀ کار و فعالیت وامی‌گذاشت.

تمام وجود مرحوم شیخ محمدباقر علم‌الهدی خدا و مرضات الربّ و رسیدن به رضای اولیای الهی بود.

چه در زمان تحصیل و طلبگی که می‌فرمود کراراً در درس بزرگانی چون آیت‌الله آقای حاج سید محمدهادی میلانی و آیت‌الله آقای حاج سید محمد روحانی(قدس‌سرهما) اشکالات اساسی و وارد بر فرمایشات این دو استاد داشتم، ولی از مطرح‌کردنش صرف‌نظر کردم و با آن اشکالات خیلی می‌توانستم خودم را نزد آنها مقرّب کنم.

و چه در غیرزمان تحصیل، اعمّ از کرسی تدریس یا منبر و وعظ یا برخوردهای اجتماعی با آحاد مردم.

بی‌خود نبود که قلمش استوار و بیانش نافذ و مؤثر گردید، چه اینکه حضرت صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِکْمَهَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُیُوبَ الدُّنْیَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْیَا سَالِماً إِلَى دَارِ السَّلَامِ».[۱۸]

دیگر از حالات و روحیات علامه محمدباقر علم‌الهدی این بود که در کار جدّیت و تلاش بی‌وقفه داشت و خستگی‌ناپذیر بود.

در تحصیل و تدریس و منبر و نوشتن کتاب و دائماً طلاب را توصیه می‌کرد که خوب درس بخوانید و ملّا بشوید. و قبل از آنکه ملّا و باسواد شوید، دست به هیچ کاری نزنید.


وفات علامه شیخ محمدباقر علم‌الهدی

در نهایت پس از عمری پرتلاش در ششم ماه رمضان ۱۴۳۱ق برابر با ۱۳۸۹ش در سنّ ۵۸ سالگی در شهر تهران، بعد از حدود چهل روز بیماری، دار فانی را وداع گفت.

پیکر مبارکش بعد از انتقال به مشهد و تشییع کم‌نظیر محبین اهل‌بیت عصمت و طهارت، به کربلای معلّی رفت تا در آن تربت شریف برای همیشه از نعمت‌های مولای کریمش حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) متنعّم شود.


آثار و تألیفات استاد شیخ محمدباقر علم‌الهدی

  1. تفسیر روایی قرآن با محوریّت کتاب شریف بحار الانوار که مجموعه‌ای بی‌نظیر است و لکن هنوز مخطوط بوده و به زیور طبع آراسته نشده است.
  2. خورشید اسلام چگونه درخشید؟ که بسیار زیبا بحث انحرافات عرب جاهلی را مطرح می‌کند، سپس به عوامل تأثیرگذار بر اصلاح خوی جاهلیت می‌پردازد.
  3. کمال هستی در عصر ظهور
  4. ما به چه معتقدیم؟
  5. البصیرة و العمی في کلام الباری و اولی النهی
  6. شفاعت
  7. سدّ المفرّ علی منکر الذرّ
  8. سدّ المفرّ علی القائل بالقدر
  9. البداء، آیة عظمة الله
  10. معرفة الله
  11. حدیث النفس
  12. آثار الأعمال السیئة (مخطوط)
  13. حضرت حمزه، مدافع حقّ
  14. النبی و آله کلّهم نورٌ واحد

و آثار فراوان دیگر


منابع

[۱]. ببینید: بحار الأنوار، ج‏۱، ص۱۸۷، ح۴تا۷، به‌همراه بیان علامه مجلسی(رحمه‌الله)
[۲]. بحار الأنوار، ج‏۱، ص۱۸۶، ح۱ و ص۱۹۴، ح۸
[۳]. بحار الأنوار، ج‏۱، ص۱۶۴
[۴]. بحار الأنوار، ج۶۱، ۲۴۵
[۵]. الکافی، ج۱، ص۳۳
[۶]. همان
[۷]. سورۀ حجرات۴۹، آیه۱۳
[۸]. ببینید: بحار الأنوار، ج۱، ص۲۰۶، باب۵، العمل بغیر علم
[۹]. بحار الأنوار، ج۱، ص۱۶۶
[۱۰]. بحار الأنوار، ج۲، ص۴۳
[۱۱]. الکافی، ج۱، ص۳۸
[۱۲]. سورۀ زخرف۴۳، آیه۷۹
[۱۳]. سورۀ معارج۷۰، آیه۱
[۱۴]. مشکوه الأنوار، ص۱۱۴
[۱۵]. مستدرک الوسایل، ج۱۲، ص۴۴، ح۱۱
[۱۶]. جامع الأخبار، ص۱۰۹
[۱۷]. نهج البلاغه، ۱۲۹۱، ح۴۳۱
[۱۸]. الکافی، ج۲، ص۱۲۸

۵ دیدگاه ها

  1. بهرام

    مجموعه ای از سخنرانی های ایشان در کانال تلگرامی”آرشیو سخنوران” به آدرس زیر هست:
    t.me/SoundsSpeakers

    شنیدنی هستند ( با دقت و توجه)…
    رحمت الله علیه

    پاسخ
  2. علی

    سلام علیکم.روحش شاد من از نزدیک پای منبر ایشان بودم واقعا زاهد بود.حرفهایش انسان را دگرگون میکرد

    پاسخ
    • New

      سلام من دنبال نشانه ای از ایشون هستم… میشه اگر کسی میدونه بگه؟
      میشه اطلاعاتی از ایشون رو در اختیارم بذارید؟!

      پاسخ
      • مدیرسایت

        با سلام و احترام
        همان‌طور که در متن نوشتیم، ایشان ۱۰ سال پیش از دنیا رفتند.
        نام برخی از کتاب‌هاشان در متن آمده است، امیدوارم به‌زودی سایر آثار ارزشمند آن دانشمند وارسته توسط شاگردان تنظیم و چاپ شود.

        پاسخ
      • امیر بابایی

        تایپ کنین نرم افزار هدات
        http://www.hodaat.ir/
        فایل های سخنرانی های ایشان باید باشه اونجا

        پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *