داستانهای بِلَوْهَر و یوداسَف (یا «برلئام و یوزاف» و «برلعام و یواصاف» / بوذاسَف / بوداسَف / یوداسپ)، مربوط به زاهدی است یوذاسف، شاهزاده هندی را نصیحت میکرده و وی را با حقایق زندگی آشنا میکرده است.
داستانهای بلوهر و یوذاسف را مرحوم شیخ صدوق در کمال الدین (ج۲، ص۵۷۷) و مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار (ج۷۵، ص۳۸۳) و عین الحیات نقل کردهاند.
تشبیه دنیا به چاه
مرحوم شیخ عباس قمی در منازل الآخره این ضرب المثل را نقل میکند و میفرماید: برای غفلت آدمی از مرگ و اهوال بعد از آن و اشتغالش به لذات عاجله فانیه دنیا، مثلی بهتر از این در انطباق با ممثّل ذکر نشده، پس شایسته است خوب در آن تأمل شود تا شاید سبب تنبه از خواب غفلت شود.
بلوهر گفت: فیل مستی به دنبال مردی میدوید تا اینکه به نزدیکی او رسید، مرد مجبور شد خود را درون چاهی بیافکند و به دو شاخه که کنار چاه بود آویزان شود. پس از آنکه کمی آرام گرفت، به بیخ شاخه نگریست، دید دو موش سیاه و سفید مشغول جویدن شاخه هستند! پس به زیر پای خود نگریست، چهار مار افعی مشاهده کرد که هر آن احتمال دارد او را بگزند! کمی عمیقتر نگاه کرد، اژدهایی در ته چاه دید که دهان گشوده و منتظر سقوط او به ته چاه است! سر بلند کرد دید مقداری عسل آلوده بر کنارههای شاخهها مالیده شده است. پس مشغول لیسیدن آن عسل شد و شیرینی آن عسل، او را از مارها و اژدها و موشها غافل کرد.
آن چاه، دنیا است که پر است از آفتها و بلاها و مصیبتها، و آن دو شاخه، عمر آدمی است، و آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز هستند که پیوسته عمر آدمی را قطع میکنند، آن چهار افعی، اخلاط اربعه (صفرا، سودا، بلغم و دم) هستند که بهمنزله زهرهای کشندهای هستند که آدمی نمیداند چه زمانی یکی از آنها به هیجان آمده و غلبه میکند و انسان را از پای در میآورد، و آن اژدها مرگ است که منتظر انسان است. و آن عسل، لذتها و خواهشها و نعمتها و عیشهای دنیا است که انسان را فریفته و از خطرهای اطرافش غافل میکند.
۰ دیدگاه