فتاوا و قضاوت‌های ابوحنیفه

توسط | آذر ۱۱, ۱۳۹۳ | داستان, سنی‌شناسی

گفت‌وگوی امام صادق(ع) با ابوحنیفه درباره بطلانِ قیاس

ابوحنیفه پیشواى فرقه حنفى مى‌گوید: روزى به خانه امام صادق(علیه‌السلام) رفتم که آن حضرت را ملاقات کنم. اجازه ملاقات خواستم، امام علیه‌السلام اجازه نداد.

در این وقت عده‌اى از مردم کوفه آمدند. امام علیه‌السلام به آنها اجازه ملاقات داد. من هم با آنها داخل خانه شدم. چون به محضرش رسیدم، گفتم: فرزند رسول خدا، بهتر است کسى را به کوفه بفرستید تا مردم را از دشنام اصحاب حضرت محمد صلى‌الله‌علیه‌وآله باز دارید. من بیش از ده هزار نفر را مى‌دانم که به یاران و اصحاب پیغمبر خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله دشنام مى‌دهند!

حضرت فرمود: مردم از من قبول نمى‌کنند. گفتم: چه کسى از شما نمى‌پذیرد، شما فرزند پیامبر خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله هستید.

امام فرمود: تو یکى از آنها هستى که حرف‌هاى مرا نمى‌پذیرى. اکنون بدون اجازه داخل خانه من شدى و بدون اجازه من نشستى و بدون اجازه من شروع به سخن نمودى. سپس فرمود: شنیدم تو بر مبناى قیاس فتوا مى‌دهى!

گفتم: آرى

حضرت فرمود: واى بر تو! نخستین کسى که در مقابل فرمان خداوند به قیاس گرفتار شد، شیطان بود! آنگاه که خداوند به او دستور داد به آدم سجده کند. گفت: من سجده نمى‌کنم. زیرا که مرا از آتش آفریدى و آدم را از گل و آتش برتر است! بنابراین با قیاس نمى‌توان حق را پیدا کرد.

براى اینکه مطلب را خوب بفهمى از تو مى‌پرسم:

اى ابوحنیفه! به نظر تو کشتن کسى به ناحق مهم‌تر است یا زنا؟
گفتم: کشتن کسى به ناحقّ

فرمود: پس چرا براى اثبات قتل، خداوند دو شاهد قرار داده و در زنا چهار شاهد؟ آیا این دو تا را به یکدیگر مى‌توان قیاس نمود؟
گفتم: نه

فرمود: بول کثیف‌تر است یا منى؟
گفتم: بول

فرمود: پس چرا خداوند در بول دستور مى‌دهد وضو بگیرید و در منى غسل کنید؟ آیا این دو را مى‌توان به یکدیگر قیاس کرد؟
گفتم: نه

فرمود: آیا نماز مهم‌تر است یا روزه؟
گفتم: نماز

فرمود: پس چرا بر زن حائض قضاى روزه واجب است ولى قضاى نماز واجب نیست؟ آیا اینها را به یکدیگر مى‌توان قیاس نمود؟
گفتم: نه

فرمود: آیا زن ضعیف‌تر است یا مرد؟
گفتم: زن

فرمود: پس چرا خداوند در ارث براى مرد دو سهم قرار داده و براى زن یک سهم؟ آیا این حکم با قیاس درست مى‌شود؟
گفتم: نه

فرمود: چرا خداوند دستور داده است که اگر کسى ده درهم دزدى کند باید دست او قطع شود، ولى اگر کسى دست کسى را قطع کند، دیه آن پانصد درهم است؟ آیا این حکم با قیاس سازگار است؟
گفتم: نه

ببینید: تنافی و تناقض احکام |

ابوحنیفه و تفسیر به رأی

فرمود: شنیده‌ام در تفسیر این آیه که خداوند مى‌فرماید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»، یعنى روز قیامت درباره نعمت‌ها از شما پرسیده خواهد شد. گفته‌ای منظور از نعمت‌ها، غذاهاى لذیذ و آب‌هاى خنک در تابستان مى‌خورند، مى‌باشد. گفتم: آرى، من اینطور معنى کرده‌ام.

فرمود: اگر کسى تو را دعوت کند و غذاى لذیذ و گوارا در اختیار تو بگذارد، پس از آن بر تو منت گذارد، درباره چنین آدمى چگونه قضاوت مى‌کنى؟ گفتم: مى‌گویم آدم بخیلى است.

فرمود: آیا خداوند بخیل است (در روز قیامت راجع به غذاها و آب‌هایى که به ما داده، مورد سؤال قرار دهد؟) گفتم: پس مقصود از نعمت‌هایى که خداوند مى‌فرماید انسان درباره آن مورد سؤال قرار مى‌گیرد چیست؟

فرمود: مقصود نعمت دوستى و محبت‌ما خاندان پیامبر است.

سعی در مخالفت با ائمه سبب تفسیر به رأی و گرایش به قیاس و استحسان گردیده است، لذا ائمه علیهم‌السلام قاعده‌ای را برای رفع تعارضات بیان داشته‌اند به عنوان خذ بما خالف العامه.


ابوحنیفه و قضاوت باطل

ابی‌وَلّاد آسیابان گفت: قاطرى را به مبلغ مشخصی کرایه کردم تا برای پیداکردن بدهکاری که داشتم به قصر ابن‌هبیره بروم و برگردم.

همین‌که نزدیک پل کوفه رسیدم شنیدم بدهکارم به طرف نیل رفته، پس به‌آنجا رفتم.

وقتى به نیل رسیدم، گفتند به بغداد رفته، بالاخره در بغداد او را پیدا کردم و حساب خود را گرفتم و به کوفه بازگشتم؛ درحالی‌که سفرم پانزده روز طول کشید.

جریان را به صاحب قاطر گفتم و براى این‌که او را راضى کنم و حلالیت بطلبم، پانزده درهم به او دادم قبول نکرد.

قرار شد پیش ابوحنیفه برویم و هرچه او قضاوت کرد قبول کنیم. من جریان خود را گفتم، او نیز شرح حکایت خود را داد.

ابوحنیفه پرسید قاطر را چکار کردى؟ گفتم: سالم به صاحبش تحویل دادم. صاحب قاطر نیز گفته من را تأیید کرد و گفت: بلى تحویل داد ولى پس از پانزده روز!

ابوحنیفه گفت: حالا از این مرد چه می‌خواهى؟ گفت: کرایه پانزده روز قاطرم را.

ابو حنیفه گفت: دیگر حقى بر او ندارى؛ زیرا او قاطر را تا قصر ابن‌هبیره کرایه کرده؛ اما (در مسیر مورد اجاره نرفته بلکه) به نیل و از آن‌جا به بغداد رفته است. از آن‌جا که (این مسیر) جزو اجاره‌اش نبوده (لازم نیست اجاره‌ای بپردازد بلکه) ضامن قیمت قاطر است، وقتى قاطر را سالم به تو ردّ کند دیگر مبلغی به تو بدهکار نیست.

هر دو از پیش ابوحنیفه خارج شدیم، صاحب قاطر پیوسته با خود کلمه استرجاع (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ) می‌گفت. دلم به‌حال او سوخت، به‌همین خاطر مقدارى به او پول دادم و از او حلالیت طلبیدم.

آن سال به حج رفتم جریان را خدمت حضرت صادق(علیه‌السلام) عرض کردم و فتواى ابوحنیفه را نیز گفتم. حضرت فرمود: «فِی مِثْلِ هَذَا الْقَضَاءِ وَ شِبْهِهِ تَحْبِسُ السَّمَاءُ مَاءَهَا وَ تَمْنَعُ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا»، به واسطه همین قضاوت‌ها و کارهاى شبیه آن است که باران از آسمان نمى‌‏بارد و جلوی برکت‏‌هاى زمین گرفته مى‏‌شود، سپس وظیفۀ عملی او را مفصلاً بیان کردند».

کافی، ج۵، ص۲۹۰

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *