فهرست مطالب
نوروز در منابع روایی شیعه و سنی
گردش زمین به دور خورشید و ماه به دور زمین بهطور طبیعی تقویم را به وجود آورد. نوروز روزی بوده که شاه جدید ساسانی بر تخت نشست. و با توجه به عدم رعایت سالهای کبیسه، وقت آن متغیر بود و هر چهارسال یکسال به عقب میافتاد.
با توجه به گرایش کند ایرانیان به اسلام، یا نتوانستن دستبرداشتن از آیینهای کهن خود، پس از اسلام سنت نوروز باقی ماند. با اینکه تأکید اسلام بر احیای دو عید فطر و قربان بوده است، ولی درعینحال مخالفتی رسمی با نوروز صورت نگرفت.
نوروز در فرهنگ شیعه
نوروز در منابع کهن شیعی
مقصود از منابع کهن منابعی است که تا زمان شیخ طوسی تألیف شده است:
مقدمه: نجاشی ذیل شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجاری نوشته است که وی از ثقات اصحاب است و کتابهایی از جمله کتاب «ما روی فی یوم النیروز» داشته است. حجم روایات جمعآوریشده در آن کتاب روشن نیست. گفتنی است صاحب بن عباد که باید او را با احتیاط شیعه معتزلی دانست، کتابی با عنوان «کتاب الاعیاد و فضائل النیروز» داشته است. (الفهرست، ابنالندیم، ص۱۹۰)
در منابع کهن، چند روایت نیز درباره نوروز آمده:
قبول هدیه در روز نوروز و مهرگان
۱. ابراهیم کرخی از امام صادق علیهالسلام سؤال کرده که شخصی مزرعه بزرگی دارد. در روز مهرگان (شانزدهم مهرماه) یا نوروز، هدایایی (از طرف کسانی که بر روی آن کار میکنند) به او داده میشود، آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: کسانی که هدیه میدهند مسلمان هستند؟ ابراهیم میگوید: آری. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیر. (الکافی، ج۵، ص۱۴۱)
هر روزتان نوروز
۲. در روز نوروز به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفته شد: الیوم النیروز. حضرت فرمودند: «اصنعوا کل یوم نیروزا» هر روز را نوروز کنید. (من لایحضره الفقیه، ج۳ ، ص۳۰۰) و در نقل دیگر حضرت فرمود: «نیروزنا کل یوم». این همان روایتی است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند.
در حاشیه نسخهای از فهرست ابنندیم آمده که ثابت بن نعمان بن مرزبان (پدر یا جدّ ابوحنیفه) همان کسی بود که فالوذج به امام علی علیهالسلام هدیه کرد و حضرت فرمود: نوروزنا کل یوم یا مهرجونا کل یوم. (الفهرست ابنالندیم، ص۲۵۶)
تعبیری که صاحب دعائم آورده قدری متفاوت است. در آنجا آمده: وقتی فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دلیلش را پرسید! گفتند: امروز نوروز است. حضرت فرمود: «فنیروزا ان قدرتم کل یوم». یعنی «تهادوا و تواصلوا فی الله». (دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۲۶) این روایت را بخاری نیز در التاریخ الکبیر آورده است. (التاریخ الکبیر، ج۴، ص۲۰۱)
به جز آنچه از من لا یحضر نقل شد، در آثار صدوق، اشارهای به نوروز نشده است. تنها در عیون اخبارالرضا علیهالسلام ضمن اشاره به داستان زید النار آمده که جعفر بن یحیی برمکی بعد از کشتن ابنافطس علوی، سر وی را همراه هدایای نوروز نزد هارون فرستاد. گفتنی است که در آثار شیخ مفید نیز، کلمه نوروز یا نیروز یافت نشد.
اعمال عبادی نوروز
۳. شیخ طوسی در مصباح المتهجد، برای نخستین بار بحث روز نوروز، به عنوان روزی متبرک که روزه استحبابی و نماز دارد را مطرح کرده است:
معلی بن خنیس از امام صادق علیهالسلام: اذا کان یوم النیروز فاغتسل و البس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما، فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر، فصلّ اربع رکعات، تقرأ فی اول رکعه فاتحه الکتاب و عشر مرات انا انزلناه و…
نیروز یا نوروز
۴. ابنادریس (ت: ۵۹۸ق) در سرائر مینویسد: شیخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح آورده از چهار رکعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته اما روز آن را معین نکرده، چنانکه ماه آن را از ماههای رومی یا عربی مشخص نکرده است. آنچه برخی از اهل حساب و علمای هیئت و اهل فن در کتابش گفته، این است که روز نوروز دهم ماه ایار (دهم ماه مه مطابق دوم اردیبهشت) که سی و یک روز است میباشد. زمانی که نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرا میرسد.
گفته شده نیروز و نوروز دو لغت است؛ اما نیروز معتضد که به آن نوروز معتضدی میگویند، روز یازدهم حزیران (یازدهم ژوئن مطابق سوم خرداد) است. مردمان سواد و زارعین، درباره امر خراج به وی شکایت کردند و اینکه قبل از رسیدن محصول، خراج گفته میشود و همین سبب بدهکاری آنهاست که خود عامل اجحاف به رعایاست. او مصصم شد که پیش از یازدهم حزیران خراج از کسی مطالبه نکنند. شعری نیز درباره این عمل او سروده شد… همه این مطلب را صولی در کتاب الاوراق آورده است. (السرائر، ج۱، ص۳۱۵)
در دو کتاب دعا که در قرن ششم به فارسی تالیف شده، از حدیث معلی بن خنیس در اعمال روز نوروز که مهمترین آنها، گرفتن روزه، پوشیدن لباس نیکو و نماز مخصوص است، یاد شده است. این دو مورد از دو متن فارسی شیعی قرن ششم قابل توجه است جز آن که به احتمال قریب به یقین برگرفته از شیخ طوسی است.
اعمال عبادی نوروز
۵. در کتاب ذخیره الآخره که مشتمل بر ادعیه بوده و در نیمه نخست قرن ششم تألیف شده، فصلی تحت عنوان عمل روز نوروز فارسیان آمده است و حدیث معلی بن خنیس اینگونه نقل شده است:
روایت کند معلی بن خنیس از صادق علیهالسلام که گفت: چون روز نوروز بود، روزه دار و غسل کن و جامه پاکترین درپوش و بوی خوش بکار دار و چون نماز پشین و دیگر و سنتهای آن بگذارده باشی، چهار رکعت نماز کن به دو سلام و بخوان در رکعت اول الحمد و ده بار انا انزلناه فی لیله القدر و در رکعت دویم الحمد و ده بار وده بار قل یا ایها الکافرون و در رکعت سیم الحمد و ده بار قل هو الله احد و در چهارم رکعت الحمد و ده بار معوذتین. و چون از نماز فارغ گردی تسبیح زهرا علیهاالسلام بگوی. چون چنین بکنی خدای تعالی شصت ساله گناه تو بیامرزد. و دعااین است:… (ذخیره الاخره، ص۱۵۲)
۶. در کتاب نزهه الزاهد نیز که در نیمه دوم قرن ششم یا نیمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است: نوروز فرس: حدیث معلی… (نزهه الزاهد، ۲۸۵)
فطر و قربان، بهجای نوروز و مهرگان
۷. قطب الدین راوندی (م: ۵۷۳ق) حدیثی در کتاب لب اللباب خود آورده است: عن رسول الله صلیاللهعلیهوآله: ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحی. (مستدرک الوسائل، ج۶، ص۱۵۲، از لب اللباب)
ردّ عید نوروز
۸. ابنشهرآشوب (م: ۵۸۸ق) در مناقب مینویسد: منصور دوانیقی از امام کاظم علیهالسلام خواست تا در عید نوروز، به جای او در مجلسی نشسته و هدایایی را که آورده میشد از طرف او بگیرد. امام در پاسخ چنین فرمود: انی قد فتشت الاخبار عن جدی رسول الله صلیاللهعلیهوآله فلم اجد لهذا العید خبرا؛ انه سنه للفرس محاها الاسلام و معاذ الله ان نحیی ما محاه الاسلام. (مناقب ابنشهرآشوب، ج۲، ص۳۷۹)
[از آنجایی که بسیاری از بزرگان ارتش کشور اسلامی ترکان یا اهل فارس بودند، سیاست آن روز اقتضا میکرد که عید نوروز ایرانیان بزرگ داشته شود و آن روزها رسم بود که حاکمان در ایام نوروز مینشستند و رعیتها هدیه میآوردند و منصور نیز باید طبق رسوم میآمد، تا فرماندهان و بزرگان شهر برای او هدیه بیاورند، ولی منصور دوانقی در آن روز به عنوان بزرگ کشور ننشست و از امام کاظم علیهالسلام با توجه به محبوبیت عظیم ایشان درخواست کرد به عنوان شخصیت بزرگ جامعه بر روی تخت بنشیند تا مردم برای او در عید نوروز هدیه بیاوردند، ولی امام کاظم علیهالسلام کلمه بسیار سازندهای گفتند و فرمودند: «روایات جدم را بررسی کردم و در آن خبری از عید نوروز نبود و این عید از اعیاد اهل فارس است که اسلام آن را محو کرده است و پناه میبرم به خدا از اینکه آنچه اسلام محو کرده را من زنده کنم»
منصور گفت: این مصلحت نظام است و امام را سوگند داد که در آن روز بنشیند و تودههای مردم به محضر ایشان شرفیاب شوند و حضرت با اصرارهای منصور مواجه شده و قبول کردند و نشستند تا مردم هدیه بیاورند و منصور نیز کسی را مامور کرد تا از هدایای مردم به امام لیستی تهیه کند و این لیست تهیه شد و امام تا غروب حضور داشتند و مردم به عنوان عید نوروز به خدمت ایشان آمدند و هدایای خود را تقدیم کردند در این میان پیرمردی آمد و گفت: من چیزی برای آوردن نداشتم لذا جدم در مرثیه جد شما اشعاری سروده که به ارمغان آوردهام و حضرت قبول کردند و پیرمرد اشعار را قرائت کرد:
عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلَاکَ فِرِنْدُهُ ××× یَوْمَ الْهِیَاجِ وَ قَدْ عَلَاکَ غُبَارٌ
وَ لِأَسْهُمٍ نَفَذَتْکَ دُونَ حَرَائِرَ ××× یَدْعُونَ جَدَّکَ وَ الدُّمُوعُ غِزَارٌ
أَلَّا تَغَضْغَضَتِ السِّهَامُ وَ عَاقَهَا ××× عَنْ جِسْمِکَ الْإِجْلَالُ وَ الْإِکْبَارُ
حضرت فرمودند قبول کردم، بنشین بارک الله فیک. سپس به خادم فرمودند: فهرست اموال را به امیرالمؤمنین بده و ببین میخواهد با اینها چه کند! خادم رفت و برگشت و عرض کرد: منصور گفت هماش مال شما،هر کاری که میخواهید انجام دهید، حضرت کاظم علیهالسلام نیز به پاس اشعار آن پیرمرد همه را به او بخشیدند.]
صاحب جواهر با توجه به نقل شیخ، ابنفهد، شهید اول و دیگر متأخرین، بر مسلمبودن استحباب روزۀ روز نوروز تأکید کرده است. سپس نقل بالا را از امام کاظم علیهالسلام آورده و گفته است که این نقل نمیتواند معارض ادله استحباب باشد، علاوه بر اینکه احتمال دارد بر اساس تقیه صادر شده باشد، شاید هم مقصود نوروزی جز نوروزی باشد که متفقعلیه است. (جواهر الکلام، ج۵، ص۴۰)
اما باید توجه داشت که مستند همه مثبتین نوروز، روایت معلی بن خنیس است. علاوه بر اینکه اگر تقیهای در کار بود، باید امام همان ابتدا موافقت میفرمود نه مخالفت. نکته سوم وی نیز واضح البطلان است، زیرا در آن روزگار، یک نوروز بیشتر وجود نداشته است.
این بود آنچه در منابع شیعه تا قرن ششم درباره نوروز نقل شده است. مهم همان روایت معلی بن خنیس است و جز آن، چیزی درباره تأیید نوروز به چشم نمیخورد. منشأ آنچه در آثار بعدی درباره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعای مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگری نیز افزوده شده که منشأ آنها را اشاره خواهیم کرد.
نوروز در منابع اهل تسنن
این عید، پس از اسلام مورد توجه حکام اموی و عباسی بوده و به ویژه در حوزه شرق، هدایای نوروز مرتب از کدخدایان دریافت میشده است. کارگرفتن خراج نیز بر اساس نوروز بوده و یکی دوبار در عهد متوکل و معتضد عباسی نوروز تا تیرماه به تأخیر افتاده تا مردم در پرداخت آن گرفتار مشکل نشوند، زیرا در این وقت محصول به دست میآمده است. در زمان مقتدر نیز این مشکل به عنوان نوعی ظلم در حق رعایا مطرح بوده است. (تاریخ الطبری، ج۹، ص۲۱۸ و ج۱۰، ص۳۹ و ج۱۱، ص۲۰۳)
به گزارش یعقوبی، معاویه پس از رسیدن به خلافت، به عبدالرحمن بن ابیبکره نوشته است تا هدایای نوروز و مهرگان برای وی ارسال شود. عمر بن عبدالعزیز، در ردیف کارهای اصلاحی خود این امر را متوقف کرده و نامهای به یکی از حکام خویش نوشته تا از گرفتن هدایای نوروز و مهرگان خودداری کند. بعد از وی، یزید بن عبدالملک بار دیگر گرفتن هدایای نوروزی را باب کرده است. در زمان نصر بن سیار نیز گرفتن هدایا در خراسان مرسوم بوده، چنانکه در سال ۲۳۶ق در فارس درباره نوروز و مهرگان در ادب عربی، مقالاتی در زبانهای فرنگی نوشته شده است. (مقالات تقیزاده، ج۱۰، ص۱۵۵)
شواهد وجود دارد که در اواخر قرن سوم، توده مردم در این نواحی، در ایام نوروز به آتشبازی و ریختن آب میپرداختهاند. حکومت نیز به احتمال تحت تأثیر فقهای اهل سنت، با آن مقابله میکرده است.
در حوادث سال ۲۸۲ق آمده است که در این سال، مردم از آنچه در نوروز عجم، از آتشبازی و ریختن آب و غیر آن انجام میدادند، منع شدند.
در حوادث سال ۲۸۴ق آمده است که روز چهارشنبه، سوم جمادی الثانیه، یازدهم حزیران (ژوئن)، در چهارسوها و بازارهای بغداد، اعلام شد که کسی در شب نوروز حق روشنکردن آتش و ریختن آب را ندارد. روز پنجشنبه نیز همین اعلان، اعلام شد. اما در عصر روز جمعه، در خانه سعید بن یکسین (رئیس شرطه بغداد، در بخش شرقی بغداد) اعلام شد که خلیفه، مردم را در روشنکردن آتش و ریختن آب آزاد گذاشته است. پس از آن توده مردم، حتی بیش از حدّ به این کار پرداختند بهطوری که بر روی اصحاب شرطه نیز در مجلس جسر (پل) آب ریختند.
برگزاری مراسم نوروز نهتنها در شرق اسلامی، بلکه در غرب نیز رواج یافته است. به نقل مقریزیه در سال ۳۶۳ق، المعزلدین الله (خلیفه فاطمی مصر) دستور داد تا از روشنکردن آتش در شب نوروز و همچنین ریختن آب خودداری کنند. در همانجا آمده است که در سال ۳۶۱ق آتشبازی گستردهای در قاهره انجام شده و این کار سه روز ادامه یافته.
در منابع فقهی اهل سنت هم، مخالفت با نوروز دیده میشود. از جمله غزالی در کیمیای سعادت بر ضد نوروز سخن گفته است. در منبع دیگری، گفته شده است: روزهگرفتن روز شنبه، کراهت دارد چون تشبه به یهود است و نیز روزهگرفتن نوروز و مهرگان، چراکه تشبه به مجوس است. ابنقدامه نیز نوشته است: روزهگرفتن نوروز و مهرگان کراهت دارد، زیرا اینها، روزهایی است که کفار آنرا بزرگ میشمرند. گفتنی است که گروه طالبان که در حال حاضر (سال ۱۳۷۶ش) بر افغانستان حاکماند، اعلام کردند که برگزاری مراسم نوروز بر خلاف اسلام بوده و باید تعطیل شود.
نوروز در منابع شیعی قرن هفتم به بعد
بحث مهم از این زمان به بعد، بحث از تعیین روز نوروز است. کسانی از فقیهان برای تعیین روز نوروز کوششهایی کردهاند. از آن جمله شهید اول (م: ۷۸۶ق) در کتاب ذکری الشیعه است. وی در آنجا با اشاره به روایت معلی بن خنیس نوشته است که مقصود از نوروز یا اول سال فارسیان یا واردشدن خورشد در برج حمل (فروردین) یا دهم ایار (دوم اردیبهشت) است. بدین ترتیب سه قول در این باره نقل کرده که تفصیل آن در سخن ابنفهد آمده است.
عبارت مفصل در تعیین روز نوروز از احمد بن محمد بن فهد حلی (م: ۸۴۱ق) است. وی با اشاره به سخن شیخ طوسی در مختصر مصباح المتهجد و چهار رکعت نماز مستحبی آن مینویسد: «یوم النیروز جلیل القدر اما تعیین روز آن از سال مشکل است. این در حالی است که چون متعلق عبادت الهی شده، شناخت آن مهم است و با این حال، از علمای ما جز آنچه ابنادریس گفته، متعرض بیان آن نشده است.» سپس ابن فهد سخن ابنادریس و شهید را آورده است. آنگاه درباره سخن شهید که گفته روز نوروز یا اول سال فارسیان یا رفتن خورشید به برج حمل است مینویسد: «قول نخست وی که اول سال فارسیان باشد همان است که در میان فقهای عجم مشهور است. آنها نوروز را زمان واردشدن خورشید به برج جدی میدانند، این همان است که نویسنده کتاب الانواء آن را گفته است. پس از آن سخن صاحب الانواء را نقل کرده. آنگاه میافزاید: آنچه از این تفاسیر درستتر است، آنکه نوروز همان زمان واردشدن خورشید به برج حمل (فروردین) است. سپس دلائلی برای آن ذکر میکند. مهمترین دلیل آنکه شناخت این روز به عنوان نوروز میان مردم رایج است و طبعا خطاب باید راجع به همین عرف باشد. آنگاه خود دو اشکال بر این دلیل آورده; یکی آنکه در همه مناطق عجم، نوروز بر روز اول ورود خورشید در حمل اطلاق نمیشود و دوم آنکه نوروزبودن روز نخست ماه حمل، نوروز سلطانی است و جدید است (این اشاره به تغییر روز نوروز در زمان سلطان ملکشاه سلجوقی است). پاسخ ابنفهد آن است که وقتی عرف مختلف شد، عرف شرعی باید مراعات شود. اگر چنین عرفی در کار نبود، عرف نزدیکترین بلاد به شرع باید مراعات شود. افزون بر آن، هر دو تفسیر از نوروز (اعم از سلطانی و غیر آن) مربوط به پیش از اسلام است! (المهذب البارع، ج۱، صص۱۹۱ تا ۱۹۳)
نکتۀ مهم در مطالب ابنفهد آن است که روایت معلی بن خنیس را به گونهای دیگر نقل کرده و شکل مفصل آنرا آورده است. وی از نسابه معاصر خود علامه بهاءالدین علی بن عبدالحمید نسابه (و او به سند خود تا معلی بن خنیس) روایت مفصلی را درباره روز نوروز آورده است. این روایت پیش از این زمان، در منابع دیگر شیعی نبوده است. روایت چنین است که معلی نقل کرده که امام صادق علیهالسلام فرمود:
روز نوروز، روزی است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برای امام علی علیهالسلام در غدیر پیمان گرفت و مردم به ولایت او اعتراف کردند. خوشا به حال کسی که بر آن پیمان باقی ماند و بدا به حال کسی که آن عهد را شکست.
روز نوروز، روزی است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله امام علی علیهالسلام را به وادی جن فرستاد و او بر آنها عهدها و پیمانها گرفت.
روز نوروز، روزی است که امام علی علیهالسلام بر خوارج غلبه یافت و ذوالثدیه را کشت.
روز نوروز، روزی است که قائم ما از اهل بیت علیهمالسلام قیام خواهد کرد و خداوند او را بر دجال پیروز خواهد نمود و دجال را بر کناسه کوفه به دار خواهد زد. هیچ نوروزی نخواهد آمد جز آنکه ما انتظار فرج در آن داریم.
این از روزهای متعلق به ماست که فارسیان آن را حفظ کردند و شما (عربها) آنرا ضایع کردید. یکی از انبیای بنیاسرائیل از خدایش خواست تا قومی را که چندین هزار بودند و از ترس مرگ از دیارشان خارج شده بودند و خداوند آنها را میرانده بود، زنده کند. خداوند به وی فرمود: بر قبرهای آنان آب بریز. او در این روز، بر قبور آنها آب ریخت و آنها که سی هزار تن بودند زنده شدند. همین امر سبب شد تا ریختن آب در روز نوروز سنت شود، امری که سبب آنرا جز راسخان در علم نمیدانند.
روز نوروز، اول سال فارسیان است. معلی میافزاید: آن حضرت این مطالب را بر من املا کرد و من از املای آن حضرت نوشتم.
ابنفهد، به دنبال آن، روایت دیگری از معلی نقل کرده است. در این روایت آمده است که امام صادق علیهالسلام در صبحگاه نوروزی که معلی به خدمت آن حضرت رسیده بود، از ایشان شنید که: روز نوروز، روزی است که خداوند از بندگانش پیمان گرفت تا او را عبادت کرده به وی شرک نورزند و به انبیای او، حجج او و اولیای او ایمان بیاورند. روز نوروز، نخستین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و در زمین شکوفه پدید آمد (و خلقت فیه زهره الارض…). روز نوروز، روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی فرو نشست و روزی است که خداوند کسانی را که از ترس مرگ از سرزمینشان خارج شده و مرده بودند زنده کرد. و روزی است که جبرئیل بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرود آمد. و روزی است که ابراهیم بتهای قومش را شکست. و روزی است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله امام علی علیهالسلام را بر دوش گرفت تا بتهای قریش را در مسجد الحرام شکست.
ابنفهد به چهار نکته در این دو روایت توجه کرده:
یکی تطبیق روز نوروز با روز غدیر، یعنی هیجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت؛
دوم سنت آبریختن که در بهار معنا دارد نه در ماه جدی (دیماه)؛
سوم خلقت خورشید در این روز که با سخن منجمان سازگار است؛
چهارم شکوفهدادن زمین که باز در فروردین است نه در دیماه.
بدین ترتیب وی خواسته تا از این روایت نتیجه بگیرد که روز نوروز همان زمان ورود خورشید به حمل یعنی آغاز فروردین ماه است. به نظر میرسد این قدیمیترین بحثی است که در کتابهای فقهی شیعه در تعیین روز نوروز شده و بعد از آن در دوره صفوی مکرر مورد نقد و ایراد قرار گرفته است.
مشکل این دو حدیث آن است که در منابع کهن شیعه نیامده است. افزون بر آن، روایات مزبور که در اصل باید یکی باشد، حاوی دو نوع آگاهی درباره روز نوروز است که این خود منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آنرا تقویت میکند. افزون بر آن، ابنغضائری گفته: غالیان روایاتی را به معلی بن خنیس نسبت داده و نمیتوان بر اخبار وی اعتماد کرد. در این صورت، احتمال دارد این روایت (که بیگرایش غالیانه یا نگرش افراطی هم نیست)، از همان دسته مجعولاتی باشد که غالیان به معلی نسبت دادهاند. باید این نکته را نیز یادآوری کرد که گفته شده قرامطه (گرایشی وابسته به مذهب افراطی اسماعیلیه) دو روز را در سال که نوروز و مهرگان بوده، روزه میگرفتهاند. (تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۲۶) بلافاصله باید تأکید کنیم که مجوسیان، نهتنها نوروز را روزه نمیگرفتهاند، بلکه به نقل بیرونی، اساسا «مجوس را روزهای نیست و هرکس از ایشان روزه بگیرد گناه کرده است.» (آثار الباقیه، ص۳۵۷)
نوروز و نوروزیههای دوره صفوی
چنین به نظر میرسد که نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقی، حتی با وجود مخالفتهای برخی از فقهای سنی مذهب، دوام آورده است. عجیب آنکه برخی از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبهسوری و سیزدهبدر که پیش از اسلام وجود داشته، و بیپایگی آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دلیل همسویی نوروز با طبیعت و نیز دخالت آن در تعیین خراج سالانه، همچنان حفظ شده است. حضور این عید در بخش وسیعی از دنیای اسلام در حال حاضر، از نواحی عراق و ترکیه گرفته تا جمهوری آذربایجان، جمهوریهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و طبعا ایران، نشان آن است که پیش از تشکیل دولت صفوی، این عید مورد اعتنای کامل بوده است. در اینجا باید به دو نکته دقت کرد:
نکته نخست: در دوره صفوی، تاریخ قمری و شمسی رواج داشته و طبعا مراسم نوروز برگزار میشده است. اولئاریوس در آن عهد چنین نوشته: «ایرانیها سال خود را بر حسب حرکت خورشید و ماه تعیین و تنظیم میکنند و به همین جهت دارای دو نوع سال شمسی و قمری میباشند. سال قمری از نظر مذهبی برایشان اهمیت دارد که اعیاد و روزهای سوگواری خود را بر حسب آن سال تعیین میکنند.» وی پس از آن اشاره کرده که ایرانیان، عمر خود را بر حسب سال شمسی محاسبه کرده و مثلا میگویند که فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است. (سفرنامه اولئاریوس، ج۲، ص۶۹۰) وی چهارشنبه آخر سال را که چهارشنبهسوری بوده، از ایام مورد توجه مردم یاد کرده و گفته است مردم آنرا بدترین روزهای سال دانسته کار را تعطیل میکنند «از خانه کمتر خارج شده و حتی المقدور کمتر حرف میزنند و سعی میکنند به کسی پولی ندهند… عدهای هم کوزههای خود را برداشته… به خارج شهر رفته و کوزه را از آب پر کرده و آنرا میآورند و به خانه و اطاقهای خود میپاشند و عقیده دارند که چون آب، صاف و پاک است، پلیدیها و بدبختیها را از خانه شسته با خود میبرد…»
تاورنیه نیز از عید نوروز به با این عبارت که از اعیاد بزرگ ایرانیان است سخن گفته و مینویسد: در این روز تمام بزرگان برای سلام شاه به دربار حاضر میشوند و هرکس به اندازۀ شأنش باید ارمغان و پیشکشی به شاه بدهد… و در این روز شاه ثروت گزافی به دست میآورد… برای روز اول سال، اگر یک ایرانی اتفاقا پول نداشته باشد که قبای نو تدارک نماید، اگر باید تن خود را گرو بگذارد، میگذارد و قبای نو را حتما بهدست میآورد. (سفرنامه تاورنیه، ص۶۳۵)
شواهد فراوانی درباره اهمیت برگزاری مراسم نوروز در میان ایرانیان در دوره صفوی در دست است که نیازی به نقل آنها نیست.
نکته دوم: این مسئله را باید از زاویه دیگری نیز مورد توجه قرار داد و آن اینکه با پیدایش دولت شیعی، طبیعی بود که روزهایی که در فرهنگ فقهی و تاریخی شیعه، از اهمیتی برخوردار است بزرگ داشته شده و به عنوان شعائر شیعی بزرگ داشته شود. این روزها، یا روزها عزا و مصیبت بودند یا روزهای شادی و فرح. نوع دیگر، روزهایی بود که در تقویم مذهبی، عباداتی برای آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتی که در تعیین این روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقیقی درباره تعیین روز دقیق آنها صورت گیرد. مثلا چندین رساله مولودیه نوشته شد تا اثبات شود تولد رسول خدا در دوازدهم ربیع الاول بوده یا در هفدهم آن. همینطور رسالهای به دستور شاه سلطان حسین صفوی نوشته شد با عنوان هدایه الصالحین در اثبات آنکه تولد امام علی علیهالسلام در سیزدهم رجب بوده و سایر اقوال نادرست است. به علاوه، مردم نیاز به تقویمهایی داشتند تا به معرفی این روزها پرداخته و آداب و عبادات ویژه آنها را بیان کند. نمونه آن کتاب تقویم المحسنین فی معرفه الساعات و الایام و الاسبوع از فیض کاشانی (م: ۱۰۹۱ق) و اختیارات علامه مجلسی (م: ۱۱۱۰ق) است. باید اعتقاد به خوبی و بدی ساعات را هم به این مطالب افزود و رسالههایی که به این مسائل هم پرداخت به آنچه گذشت، اضافه کرد. مجموع این مسائل، جریانی را در تألیف پدید آورد که به نوعی با بحث تقویم ارتباط مییافت.
با توجه به تفاوت نوروز قدیم با نوروز جلالی، بحث از تعیین روز نوروز و اینکه آیا نوروز واردشده در روایات، همین نوروز مرسوم است یا نه، در میان علما بالا گرفت. پیش از آن نیز، همانطور که گذشت، ابنفهد در قرن نهم، نسبتا مفصل به آن پرداخته بود. استدلالهایی که در این قبیل رسالهها آمده، بهطور عمده بر پایه مطالب نجومی، تاریخی و نیز روایاتی است که به آنها اشاره کردیم. افندی با اشاره به رساله میرزا ابراهیم حسینی مینویسد: او رسالهای نوشت که نوروز، درست همین روزی است که اکنون مرسوم است. آقا رضی قزوینی رسالهای در انکار این مطالب نوشت. همینطور محمدحسین بن میرزا ابوالحسن قائنی و میرزا رضی الدین محمد مستوفی خاصه اصفهان دو رساله در تأیید تطبیق روز نوروز وارد شده در روایات با آنچه مرسوم است نوشتند. افندی مینویسد: و قد صارت هذه المساله مطرحا لاراء الفضلاء.
در این دوره افزون بر بحثهای نجومی و اصولی و فقهی در این باره، یکی دو روایت دیگر درباره نوروز که در منابع پیشین شناخته شده نیامده، مطرح گردید. یک روایت را مرحوم علامه مجلسی در بحار بدون آنکه نام منبعش را یاد کند، با این عبارت «رأیت فی بعض الکتب المعتبره» آورده و سندی بر آن از همان کتاب نقل کرده است. راوی این روایت معلی بن خنیس است اما نه در حد چند سطری که در مصباح شیخ آمده یا یکی دو صفحهای که در المهذب ابن فهد آمده، بلکه ده صفحه بحار را به خود اختصاص داده است. (بحار الانوار، ج۵۹، ص۹۱ تا ۱۰۰) آنچه در این روایت افزون بر نقل ابن فهد آمده، تفصیلی است که معلی از امام خواسته تا نامهای فارسی سی روز ماه را بیان کند. به دنبال آن سی نام فارسی همچون «هرمزدروز، بهمنروز، اردیبهشتروز و…» آمده است. علامه مجلسی روایت مزبور را بار دیگر از منبع دیگری آورده اما در آنجا نیز نام منبع یاد نشده، بلکه آمده است: «وجدت فی بعض کتب المنجمین مرویا عن الصادق علیهالسلام» در این نقل، بخش اول سخن امام با معلی نیامده بلکه تنها نامهای ایرانی سی روز آمده است. (ج۵۹، ص۱۰۱ تا ۱۰۵) نیز همان روایت را نقل کرده بدون نام منبع و تنها با عبارت: «و روی ایضا فی بعض الکتب» (ج۵۹، ص۱۰۷). جالب آنکه علامه پس از نقل این سه روایت مینویسد: این روایات را ما از کتابهای منجمان نقل کردیم، زیرا از ائمه ما روایت کرده بودند، اما من بر آنها اعتمادی ندارم. در نسخ آنها نیز اختلافاتی زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره کردم. حقیقت آن است که این اسامی برای سی روز از منجمان بوده و روشن نیست به چه دلیل به امام صادق علیهالسلام نسبت داده شده است. علامه مجلسی به نقل از ابوریحان (و قاعدتا از الاثار الباقیه) آن نامهای ایرانی را آورده است.
افزون بر این روایت، نقل دیگری هم در دوره صفوی مطرح بوده و آن این است که هفت سلام به مشک (و از سیدنا امیر المؤمنین سلاماللهعلیه مروی است که هرکه این هفت آیه مشتمله بر هفت سلام را در روز نوروز بر کاسه چینی به مشک و زعفران بنویسد و به گلاب بشوید، هرکه از آن آب بخورد، تا سال دیگر هیچ المی و دردی به وی نرسد، و اگر گزندهای وی را گزد، زهر بر او کار نکند به قدره الله تعالی: «سلام علی نوح فی العالمین، سلام قولا من رب الرحیم، سلام علی ابراهیم، سلام علی موسی و هارون، سلام علی آل یس، سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین، سلام هی حتی مطلع الفجر») و زعفران نوشتن و غساله آن را نوشیدن و چهل مرتبه سوره یس را بر انار خواندن و شصت مرتبه این دعا را خواندن: «یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال». این نقل را آقا رضی قزوینی آورده و افزوده که در جایی معتبر به نظر نرسیده است. (مرحوم شیخ عباس قمی هم آنرا به نقل از «کتب غیرمشهوره» آورده و صورت دیگر آنرا «یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال» یاد کرده است).
نوروزیهها
بیش از بیست نوروزیه در عصر صفوی تألیف شده که میتوانید به الذریعه، ش۲۰۴۲ تا ش۲۰۶۲ مراجعه نمایید.
منبع: سایت حوزه/ مقالات/ رسول جعفریان، ۸۸۰۵۱۷
مبنای محاسبه روز نوروز
روشهای محاسبه ۳۶۵ روز سال شمسی دوران تغیر و ثبات روز نوروز رسمیت سال شمسی
نوروز نخستین روز فروردین است. محاسبه سال شمسی تا پیش از پیدایش تاریخ جلالی در سال ۴۶۷ یا ۴۷۱م، اینگونه بود که سال را به دوازده ماهِ سی روزه تقسیم میکردند که جمعا ۳۶۰ روز میشد. پنج روز باقیمانده را به پایان آبانماه یا اسفندماه میافزودند و ۳۶۵ روز میشد. با این حال پنج ساعت و ۴۸ دقیقه و ۵۱/۴۵ ثانیه باقی میماند و محاسبه نمیشد. این زمان، در هر چهار سال یک روز میشد و در نتیجه، روز اول فروردین در فصول سال تغییر میکرد و ماههای شمسی نیز مانند ماههای قمری در فصول سال متغیر بود و نوروز همیشه در نقطه آغاز اعتدال ربیعی قرار نداشت.
مثلا زمانی که یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی، در سال ۶۳۲م به تخت نشست، روز نخست سال، یعنی اول فروردین در آن تاریخ، مطابق بود با شانزدهم حزیران (ژوئن)، برابر با ۲۷ خرداد. پس از آن با محاسبه بالا، روز نوروز یا اول فروردین، هر چهار سال، یک روز به عقب می آمد.
و در سال ۴۶۷م، نوروز مطابق دوازدهم حوت (اسفند) بود. در این سال، ملکشاه سلجوقی، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقیقی از سال شمسی انجام داده و روز اول فروردین را معین کنند. بر اساس محاسبه خواجه عبدالرحمان خازنی (منجم مرو) اول فروردین را هیجده روز جلوتر برده و در ابتدای اعتدال ربیعی، یعنی فروردین واقعی قرار داد. در محاسبه جدید، هر سال را در چهار نوبت، ۳۶۵ روز محاسبه کرده (دوازده سی روز به ضمیمه پنج روز که در آخر ماه آبان یا اسفند افزوده میشد) و سال پنجم را ۳۶۶ روز محاسبه کردند. البته پس از هر هشت دوره چهارساله، سال پنجم را ۳۶۶ روزه قرار میدادند. در این محاسبه، آن پنج ساعت و اندی نیز در محاسبه میآمد. بدین ترتیب، روز نوروز، به عنوان نخستین روز فروردین ماه، از آن سال ثابت ماند.
بنابراین، نخستین سالی که روز اول فروردین آن دقیقا مطابق آغاز زمان اعتدال ربیعی بود، سال ۴۶۷ (یا ۴۷۱م) بوده است.
سال قمری، به عنوان سالشمار در دین مبین اسلام پذیرفته شده و در کنار آن سال شمسی، به دلیل ثبات آن در تعیین فصول، همیشه به عنوان سال مورد استفاده در امر کشاورزی و خراج و… اهمیت خود را حفظ کرده و در تقاویم محاسبه و یاد میشده است. تطبیق این دو روزشمار با یکدیگر در فرهنگهای مختلف همیشه مورد بحث واقع شده و راهحلهای مختلفی برای آن عرضه شده است.
در سال ۱۳۰۴ش (۱۳۴۳ق مطابق ۱۹۲۵م) در ایران، تقویم شمسی، به عنوان تقویم رسمی پذیرفته شد. محاسبه پیشین که دقیق بود مراعات شد و تنها عوض افزودن پنج روز به سال، شش ماه نخست سال را سی و یک روز، و پنج ماه دوم را سی روز و اسفند را بیست و نه روز قرار دادند که هر چهار سال، سی روز محاسبه میشد. سالی که اسفند آن سی روز بود، آن را سال کبیسه نامیدند.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مبنای محاسبه، سال شمسی بوده و سال قمری نیز در کنار آن به عنوان تقویم دینی مورد تأکید قرار گرفت.
رسول جعفریان
۰ دیدگاه