● اشکال۲۱: تأثیر نامطلوب ریاست بر تقوا و عدالت روحانیون
ما مدعی هستیم در راهی قدم میزنیم که راه علم و دین و راه اولیای خدا و راه اهل حق و حقیقت و راه سلف صالح است. راه سیدبنطاووس و مقدس اردبیلی و وحید بهبهانی و سید بحرالعلوم و صاحب جواهر و شیخ اعظم انصاری است. همان شیخ انصاری که وقتی نماینده سیاسی انگلستان او را دید، پنداشت که عیسی مسیح را زیارت کرده است.
حالا در این راه بلاشک مهمترین شرط پیشرفت و آنچه تمامی این بزرگواران و نظایر ایشان را به جایی رسانید، تقوی و زهد و ورع و دوری از آلودگیها و احتراز کامل از تمام محرمات و حتی شبهات است.
قال الله تعالی: «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»، (ای مؤمنان، اگر تقوی پیشه کنید، خدا به شما فرقان یعنی وسیله تمیز حق از باطل و درست از نادرست عنایت میفرماید). و قال: «و اتقوا الله و یعلمکم الله و الله بکل شیء علیم»، (تقوی پیشه کنید تا خداوند به شما دانش بیاموزد و خدا از همه چیز آگاه است).
این است که بزرگان ما در بسیاری از امور حتی از مباحاتی که احتمال داده میشد (و لو احتمالی ضعیف) که مقدمه وابستگی به خواستههای دنیوی باشد بر حذر بودند.
شمهای از زهد شیخ انصاری
شیخ اعظم (شیخ مرتضی انصاری) اعلی الله مقامه در ایام طلبگی با محصّلی همحجره بود. یک روز مختصر پولی به آن محصل داد تا برود و برای خودش و او نان بخرد. او رفت و وقتی برگشت شیخ ملاحظه کرد که علاوه بر نان، مقداری حلوا هم خریده است! پرسید پول حلوا را از کجا آوردی؟ گفت: قرض کردم. شیخ از خوردن حلوا امتناع و به نان خالی قناعت کرد.
زیرا میدانست که دلبستگی به غذای بهتر، یا لباس بهتر، یا خانه بهتر، یا امکانات رفاهی بیشتر، اگر بهقدری در انسان شدید باشد که بهخاطر آن زیر بار قرض برود، کمکم جای علاقه به علم و تحقیق را غصب میکند. در نتیجه همّ و غمّ و ذکر و فکر طلبه که باید یکسره متوجه درس و بحث و فحص باشد، مصروف تهیه خوراکِ چربتر و شیرینتر و لباس زیباتر و گرانبهاتر میشود و این امر جلوی پیشرفتِ علمی او را میگیرد.
باری پس از آنکه شیخ به مدارج عالیه علمی و روحانی نایل گردید، روزی همان محصل به محضر او رسید و سؤال کرد چه شد که تو اینقدر ترقی کردی و من از تو عقب ماندم؟ شیخ فرمود: چون من با نان خالی ساختم و تو نساختی!
و البته زهد و ورع شیخ، مختصِ دوران طلبگی او نبود و بعدها نیز که به مرتبه خاتم المجتهدین رسید، زهد و ورع او چند برابر شد. و با اینکه در مقام مرجعیت اعلای شیعه قرار داشت و هر سال بیش از صدهزار تومان (به پولِ یک قرن و نیم پیش) وجوه شرعیه برای او میآوردند، در زندگیاش به أقلّ ما یُقنعبه اکتفا میکرد و از دنیا که رفت مجموع دارایی او هفده تومان بود که نزدیک به همین مبلغ هم قرض داشت و بازماندگانش قادر نبودند حتی در حدود معمول و مرسوم هم برای او مراسم یادبود برگزار کنند و این کار را دیگران بر عهده گرفتند.
با این که در اواخر عمر شیخ، کسانی از ثروتمندان اموال بسیاری خدمت او فرستادند و گفتند این اموال از خمس نیست که شما در هزینهکردن آن احتیاط کنید؛ بلکه از حلالترین اموال خود ماست و بهرسم هدیه خدمت شما میفرستیم تا در این سنّ پیری بر خود سخت نگیرید و راحتتر زندگی کنید.
ولی شیخ نپذیرفت و فرمود: من همیشه دعایم این بوده که: «اللهم أحینی مسکیناً و أمتنی مسکیناً و احشرنی فی زمره المساکین»، (خدایا مرا در زندگی فقیر دار و فقیر بمیران و با فقیران محشور فرما) و همیشه حدیث نبوی «الفقر فخری و به أفتخر»، (فقر فخر من است و به آن افتخار میکنم) و نیز این حدیث شریف دیگر که «من احبنا اهل البیت فلیعد للفقر جلباباً» (هرکه ما اهل بیت را دوست دارد، روپوشی از فقر برای خود آماده کند)، را مدّنظر داشتهام و یک عمر سعی کردهام اسمم در طومار فقرا باشد. آن وقت حیف است در این آخر عمر اسمم را از طومار فقرا محو کنم و خود را از مقامات مختص آنها محروم سازم.
با اینگونه عملکردها بود که این مرد بزرگ توانست به آن مرتبه عالی علمی برسد و چنان سفرهای از فضیلت و علم پهن کند که همه علما بر آن سفره بنشینند و ریزهخوار خوان او باشند.
با این مجاهدتهاست که خدا راه شناخت حقایق را بر انسان هموار میکند و ابواب هدایت و معرفت را بر او میگشاید، چنانکه فرمود: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (و آنانکه در راه ما مجاهدت کردند، آنان را به راههای خود هدایت میکنیم).
چنین سیرهای است که هرکه داشته باشد، مصداق فقیهی میشود که به فرموده امام علیهالسلام: «صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً علی هواه مطیعاً لامر مولاه» (خود را ضبط و نگهدارى کند، دین خود را محافظت نماید و حافظ دین باشد، با هواى نفس خود مخالف باشد، فرمان خدا را اطاعت کند) به این ترتیب، آلودهشدن به مشاغل دنیوی و خصوصاً امر حکومت، در نقطه کاملا مقابل و مخالف این سیره است.
شیخ ما (شیخ انصاری) حاکمیت علمای دین را بر نمیتافت، ایشان علاوه بر اشکالات لاینحلی که بهلحاظ نظری در ادله آن میدید، به این جهت که میدانست مشاغل حکومتی خواهناخواه دلبستگیهایی بهدنبال دارد که تبعات آن، هم برای تقوی و عدالتِ فقیه خطر دارد و هم برای فقاهت و اجتهاد فقیه؛ لذا مخالف حکومت فقها بود.
اعاذنا الله من فتن آخر الزمان
نوشته: اکبر ثبوت
تنظیم: هادی قابل
هدایت پورمحمد
۸۹۰۳۰۵
سید محمد حسین
۲۰:۱۷ – ۱۴۰۰/۰۵/۰۶
۰
۰
پاسخ
باعرض سلام به عزیزانی که حقجو هستند من بعنوان طلبه ای قدیمی که سعی کردم کتب آسمانی وادیان الهی ونحله های فکری مختلف را مطالعه کنم به این نتیجه رسیدم که بجز آیات محکم قرآن با تفسیر محکم معصوم به هیچ قول دیگری نمیشود حکم خدا گفت مثلا درمسیحیت ازدواج پسرعمو ودخترعمو و…حرام است ودراسلام ویهودیت جایز ودراسلام ابوحنیفه تمام بچه هائی که درایام رضاعت از شیر یک حیوان تغذیه کرده اند وباعث رشد آنها شده برادران وخواهران رضاعی میگویند وشیخ طوسی کتابی درمورد اختلاف وتعارص روایات دارد وبه نحوی بعضی را توجیه وبعض دگر را نفی میکند ابن جنید به عنوان یک باور کلامی اقوال فقهی امامان را نه بر اساس نقل، بلکه بر اساس رأی میپنداشته و به همین جهت اختلاف در روایات فقهی را نیز ناشی از اختلاف امامان در رأی دانسته است. کتاب جواهر الکلام ورسائل عملیه عمق اختلاف فتاوی ونظرات مجتهدین را نشان میدهد وبه صراحت میتوان گفت درهیچ بابی ازابواب فقه نظری واحد مشاهده نمیشود در بسيارى از نقلها نيز آمده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم امام علی ع را به عنوان «قاضى» به يمن فرستاد و پیش از سفر ایشان را دعا فرمود:خدايا! قلب او را هدايت كن و زبانش را استوار ساز که برهمین اساس بعضی از سرعت ودقت نظر امام ع متعجب میشدند باتوجه به عرایض فوق درتمام مسائلی که بین فقهای شیعه اختلاف نظر هست نمیتوان حکم خدارا پیدا کرد شاید بعضی از احکام حکم خداباشند وشاید هیچکدام از نظرات حکم خدا نباشند خب ماوقتی به احکام الهی دسترسی نداریم چگونه میتوانیم بعنوان حاکمی ماذون من عندالله عمل کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هم اکنون بعنوان اجرای حکم خدا جنگهای بی پایانی درمیان مسلمانان شروع شده که هریک دیگری را کافر دانسته وتا سرحد جان میجنگند وهمین مسئله شیطان وطرفدارانش را امیدوار کرده ونیروهای خودرا از منطقه میبرد وخودرا مستغنی از حضور میداند لذا بسیار متاسف میشوم که بعداز ۱۴۰۰ سال از بعثت رسول خاتم وحوزه علمیه ای بابیش از هزار سال قدمت جناب ثبوت مطالبی را نقل به مضمون با واسطه مرحوم آقابزرگ ازقول آخوند بزرگ نقل میکند و بجای اظهار نظر بعضیها که اولیات فقه را هم نخوانده اند تکذیب میکنند وشان شیخ را اجل از این حرفها میدانند واعتقاد دارند فقیه ومجتهد اعلم بایستی از الفاظ قلنبه سلنبه ای استفاده کند که دیگران را از آن بهره ای نباشد درحالی که مجتهدین واقعی وملاها بهتر میدانند بسیاری از مطالب این نوشته آقای ثبوط درمتون وحواشی بعضی از کتب فقهی آمده است وصد اسف ازاینکه دیگر ابن ادریسی شهید اولی علامه ای وامثال شهید مطهری درحوزه بسیار کمی با تشدید میم فعلی دیده نمیشود وپیرامون مطالب مندرج درسایت حوزه یا نظری نیست ویا اگر هست تعریف وتمجید و تمشیت امور است والسلام
ممنون بابت اطلاع رسانیتون.