پرسش پاسخ عدالتیان۱

توسط | بهمن ۲۰, ۱۳۹۱ | اجتماعی

مسائل بانوان

آیا حجاب، دستور قرآنی دارد؟

سوره نور، ایه ۳۰ و ۳۱:
ابداء: آشکارکردن. ظهور: آشکارشدن
فقط زینتی را می‌توان آشکار کرد که به ناچار و اجبار اشکار می‌شود. چه زینت طبیعی باشد؛ مانند مو و چشم و ابرو و… چه زینت مصنوعی؛ مانند: لباس و رنگ و زیورآلات.

سوره احزاب، آیه ۵۹:
جلابیب، جمع جلباب به معنی «ما یستر من الرأس الی القدم». یک مصداقش چادر است.

نظر اسلام درباره حقوق و تساوی مرد و زن چیست؟

بعضی از سؤالات و نسبت‌هایی که به قرآن و روایات داده می‌شود، از باب: «چرا اینکه امامزاده یعقوب را در مصر، شیر پاره کرد، در قرآن نیامده؟!» است. قرآن در زمینه‌های متعدد، زن و مرد را یکسان معرفی کرده:

میزان ارزش: حجرات، آیه ۱۳: … … ان اکرمکم عند الله اتقاکم.

پاداش عمل: آل عمران، آیه ۱۹۵: لا اضیع … ذکر و انثی.

استحقاق بهشت: نساء، آیه ۱۲۴ و غافر، آیه ۴۰: من یعمل صالحا من ذکر و انثی…

زندگی پاکیزه داشتن در دنیا: نحل، آیه ۹۷: فلنحیینه حیاتا طیبه.

قدرت‌نمایی پروردگار در خلقت: نجم، آیه ۴۵: خلق الزوجین، الذکر و الانثی. هر دو نشانه قدرت

قسم به مخلوقات: لیل، آیه ۳:

هدیه الهی: شوری، آیه ۴۹:

پس بنای خداوند بر تساوی است، در برخی مواردی هم که تفاوت گذاشته، باید حکمت و نکته‌اش را بررسی کنیم.

چرا خطابات قرآن، به مردهاست؟

در سوره احزاب، آیه ۳۵: «المسلمین و المسلمات…»؛

قوانین هستی و تکوینی

بر اساس قانون کارما و انعکاس عقوبت، پس وقتی فرزندی به پدرش ظلم کرد، فرزند او هم به او ظلم می‌کند و تا قیامت فرزندان فرزندان این شخص، مجبورند به پدرانشان ظلم کنند؟

نتیجه اعمال ما، به ما برمی‌گردد ولی نه با همان خصوصیت؛ ممکن است ظلم از ناحیه شخص دیگری به انسان برسد.
البته آن شخص هم مجبور نیست؛ بلکه یکسری خطاکارانی در عالم با اختیار خودشان ظلم می‌کنند؛ حال به‌جهت ظلمی که من انجام داده‌ام، آن ظلم بر من واقع می‌شود. علاوه بر اینکه ممکن است اصلا شخصی ظلم نکند، بلکه نتیجه کار من به شکل افسردگی و مریضی و… منعکس شود.

زمان‌های خاص، چه تأثیری در کارهای ما دارد؟

خداوند نحسی و بدی در عالم قرار نداده، و اینها، حاصل عمل خود انسان است. معصیت و ظلم و مردم‌آزاری ما موجب سختی و مشکلات می‌شود، ما به گردن روز و شب می‌اندازیم.

اما روز و شب بابرکت داریم. برکت، یکی از نعمت‌های معنوی خداوند است. در برخی زمان‌ها و مکان‌ها جذب نعمت بیشتر است، چنانچه جذب باران در زمین کویر، کمتر است.

آیا علم خدا، جبرآور بوده و ما را مجبور می‌کند؟

هر پدیده‌ای در عالم، علت و عللی دارند و از نظر علمی، معقول نیست که علم و آگاهی و خبرداشتن شخص دیگری، در سلسله علل عمل شخصی باشد؛ مانند معلمی که می‌داند شاگردش مردود می‌شود یا شخصی که می‌داند این موتورسوار به‌خاطر واراژهایی که می‌دهد، حتما تصادف می‌کند. و مانند پیشگویی‌های منجمین که تأثیری در وقایع هستی ندارد.
خدا علم و قدرت دارد، ولی بنایش اجبر نیست. و اینکه خدا عله العلل است؛ مانند شخصی که ضبط صوتی در اتاقی گذاشته تا یک نفر را امتحان کند که نوار مثبت یا منفی گوش می‌دهد، و در عین حال، سیم برق اصلی دست همان شخص است و می‌تواند آنرا قطع نماید.

اگر خدا نتیجه کار ما را می‌داند، چرا ما را امتحان می‌کند؟

انگیزه‌های امتحان، متفاوت است. گاهی برای آگاه‌شدن امتحان‌گیرنده و گاهی برای آگاهی امتحان‌دهنده است و گاهی به هدف رشد و سازندگی امتحان‌دهنده است؛ مانند امتحان قبل از کنکور. هدف اول، درباره خداوند منتفی است. بعضی افراد روز قیامت اعتراض می‌کنند و دست و اعضای بدنشان اعتراف می‌کنند.

فلسفه بلاها و سختی‌ها چیست؟
پرسش پاسخ
۱. نتیجه عمل: شورا، آیه ۳۰ و ۳۱:
۲. امتحان الهی: انبیاء، آیه ۳۵:
۳. خیر و مصلحت: بحار، ج۷۱، ص۱۵۱:
تقریب به ذهن اینکه، کسری و کمبود، به نفع انسان باشد: مثل مربی که به کشتی‌گیر اجازه خوردن غذای لذیذی را نمی‌دهد تا به وزن بعدی نرسد و شکست نخورد.
۴. ترفیع درجه و کسب اجر و پاداش:
تقریب به ذهن: مثل شخصی که می‌خواهد باری را منتقل کند، می‌رود از میان کارگرهایی که در سایه نشسته‌اند و استراحت می‌کنند، دوستش را صدا می‌کند.
۵. بیداری از خواب غفلت و متوجه خدا شدن:

دیگر

با توجه به علم و قدرت ائمه اطهار، چرا اقدام به خطرات می‌کردند و از قدرت‌های فوق‌العاده‌شان استفاده نمی‌کردند؟

ائمه، «امین الله» هستند. مورد اعتماد خداوند هستند و از امکاناتی که خدا در اختیارشان قرار داده، در مسیر رضای او استفاده می‌کردند؛ مانند خزانه‌داری که با شدت نیاز، دست به سمت اموال امانتی دراز نکند. یا پلیسی که تفنگ را برای استفاده شخصی به‌کار نبرد.
خداوند به ائمه امانت‌هایی داده مثل علم و قدرت و حکمت خدا در این است که در برخی موارد از این امانت‌ها استفاده نکنند.

چرا پیامبر در تشهد نماز بر خودشان صلوات و درود می‌فرستادند؟

بعد از تشهد، می‌گوییم: السلام علینا؛ پس تا اینجا سر به سر
پیامبر از طرف خدا این درود رو بر خودشان می‌فرستادند؛ مانند فرزندی که به دستور پدر، تقدیرنامه مدرسه را برای پدرش قرائت می‌کند
اصلا صلوات، دعا است و خودستایی نیست و منافاتی با تواضع ندارد.

با توجه به اینکه زمینه‌های فساد زیاد است، تلاش ما در مسیر خودسازی و اصلاح جامعه چه ثمری دارد؟

۱. در هنگام خطر، نمی‌توان آرام نشست: مثلا اگر خانه‌ای آتش بگیرد، و صاحب‌خانه همین‌طور بایستد و نگاه کند و بگوید به آتش‌نشانی زنگ زدیم میاد، عقلای عالم او را مذمت می‌کنند و همین‌طور در مورد مصدومی که منتظر پزشک هستیم؛
۲. با اتصال به دریا، دریا می‌شویم: ما به خودی خود، نمی‌توانیم کاری از پیش ببریم، ولی ما با اتکا به خدا می‌خواهیم فعالیت کنیم و کارگزار خدا باشیم؛ مانند تانکر بزرگ آبی که بالاخره آبش تمام می‌شود ولی یک کلمن که به دریا وصل باشد، می‌تواند اثرگذاری شگرفی داشته باشد؛
۳. اظهار همراهی و ارادت به خداوند: تصمیم به اصلاح، به معنای اینست که خدایا دوستت دارم؛ مانند پرنده‌ای که با منقارش روی آتش حضرت ابراهیم آب می‌ریخت برای اینکه اسمش در ارادت‌مندان به ایشان ثبت شود؛
۴. هدایت حتی یک فرد، ارزش دارد: مجموعه مرکب، با کمبود جزء ساخته نمی‌شود؛ مانند ساختن یک اتومبیل که لاستیک‌هایش وجود نداشته باشد، ولی وقتی چهل نفر در حال غرق‌شدن هستند، نجات یک نفر هم ارزشمند است.

شرایط متفاوت افراد، چگونه با عدل الهی سازگاری دارد؟

ما یک امکانات داریم و یک انتظارات. خداوند، امکانات را متفاوت قرار داده تا چرخ دنیا بچرخد.
حال اگر انتظارات، یکسان باشد،‌ ظلم است ولی انتظارات خدا از افراد نیز متفاوت است.

تکلیف افراد خدومی که مؤمن نبودند مثل ادیسون چه می‌شود؟

اگر پیام حق به آنها نرسیده باشد، در قیامت در «اعراف» دوباره از آنها امتحان می‌گیرند؛ مانند تجدیدی‌ها و عذر موجه‌ها؛ البته در شرایطی که بینششان بیشتر نیست؛ مانند امتحان تجدیدی که سؤال‌ها عوض می‌شود.
اگر پیام حق را شنیده باشند و عمدا مخالفت کرده باشند، خدا نسبت به آنها ضمانت تعهدی ندارد، چون در چارچوب قوانین الهی حرکت نکردند؛ مانند شخصی که عمدا بر خلاف مسیر مسابقه حرکت کند و اولین نفر شود، طبیعتا جایزه‌ای نمی‌برد.
البته خداوند به اعمال ما یکسری آثار وضعی داده و مؤمن و کافر به نتیجه طبیعی اعمالشان می‌رسند؛ مانند صله رحم که عمر انسان را طولانی می‌کند.

توبه به چه معناست؟ آیا شامل گناهان حق الناس هم می‌شود؟

عقوبت گناه، مربوط به ارتکاب آن است؛ مانند زندان‌انداختن دزد که به‌خاطر انجام دزدی است، به‌جهت اختلال نظم عمومی است، نه در برابر پولی که دزدیده! پس اگر به این شخص، عفوی تعلق بگیرد، به این معنی نیست که پول‌ها هم مال خودش باشد.

می‌گویند: کسی که هر جمعه غسل جمعه کند، بدنش نمی‌پوسد؛ این چه فایده‌ای دارد؟

بعضی امور خودشان شاید مهم نباشند ولی نشانه امر مهمی هستند؛ مثل سند مالکیت که خودش فی‌نفسه اعتباری ندارد. نپوسیدن در قبر نیز پیامی دارد و نشانه اینست که خداوند اراده کرده حتی بدن بی‌جان این شخص را در قبر حفظ کند، و همین‌طور در قیامت و…

آیا اگر به اندازه لازم به دیگران خدمت کنیم، جایز است سراغ تجملات برویم؟

۱. اگر بخواهیم فقط جهنم نرویم و صرفا قبول شویم، خوب است؛ ولی اگر کسی بخواهد ممتاز شود، تجمل‌گرایی ما را از کسب امتیاز باز می‌دارد. اگر بخواهیم بالاتر، رضایت خدا را جلب کنیم، خدا خوشش نمی‌آید یک‌عده برای ضروری‌ترین نیازهای زندگی مانده باشند، و یک عده مبالغ هنگفتی را روی دیوار چسبانده باشند؛
۲. دل انسان به‌مانند ظرفی است محدود. یکی از ضررهای تشریفات زاید، اینست که ظرف دل، به محبت امور زاید اشغال شود و برای محبت‌های ارزشمند، جا نداشته باشد. حتی ممکن است فرزندش را کتک بزند، به‌خاطر کثیف‌کردن روکش یک مبل گران‌قیمت؛ پس به همین مقدار، از محبت به فرزندش کاسته شده است؛
۳. اگر به موجودی و پس‌اندازمان نگاه کنیم، ممکن است فکر کنیم زیاد است؛ اما اگر به نیازهامان و نیازمندی‌مان بنگریم، خواهیم دید که هنوز خیلی کم داریم؛
۴. در مقایسه با اعمال صالح دیگران، احساس نیاز بیشتری می‌کنیم؛ مانند شخصی که به فکر خودش از خارج، محصولات خوبی آورده، وقتی تجارت دیگران را می‌بیند، شرمنده می‌شود و می‌گوید اینها را کادویی آوردم؛
۵. مال التجاره ما برای قیامت، همین دارایی‌های ماست و به هر مقدار از اینها استفاده نکنیم و راکد نگه داریم، ضرر کرده‌ایم؛ مانند تاجر پارچه‌ای که مقدار زیادی از بهترین پارچه‌هایش را به دیوار آویزان کند و بگوید اینها فروشی نیست.

چطور می‌شود که یک بچه در خانواده خوب، فاسد از آب درمی‌آید و بالعکس؟

عوامل مؤثر در شخصیت انسان:
۱. شخصیت پدر و مادر؛
۲. رفتار پدر و مادر؛
۳. محیط تحصیل و کار؛
۴. دوستان؛
۵. جامعه و…

تربیت صحیح

پیامبران

چرا خداوند با حضرت موسی به‌طور مستقیم سخن گفته؟ مگر مقام ایشان از پیامبر ما بالاتر بوده است؟

صرف مستقیم صحبت‌کردن، دلیل بر برتری نیست؛ مثل رئیس اداره‌ای که به معاونش می‌گوید: برو فلان خبر را به فلانی بده، این دلیل بر برتری این معاون بر آن شخص نیست.

سخن‌گفتن خدا، به‌وسیله خلق صوت است… ناقص

امامت

چطور شخصی مانند امام جواد علیه‌السلام در سن کودکی به امامت می‌رسد با اینکه هنوز امتحان نداده است؟

این سؤال درباره حضرت عیسی هم مطرح می‌شود.

خاصیت گذشت چهل، پنجاه سال چیست؟ طبیعتا برای آگاهی است؛ و حال اینکه خدا از همان ابتدا علم به شایستگی ایشان دارد.

علاوه بر اینکه همه ما در عالم ذرّ، با اختیار خودمان امتحان داده‌ایم و لیاقت‌ها معلوم است. البته آن عالم مانند امتحان ثلث اول است که ارتباطی به عمل‌کرد دانش‌آموز در ثلث سوم ندارد.

مهدویت

ظهور، زمانی است که دنیا را ظلم و فساد فراگرفته باشد؛ پس چرا مردم را هدایت کنیم؟

اعلام شرائط، برای مهیاشدن هست نه اینکه ما نیز به افزونی شرایط کمک کنیم؛ مثل رادیو که اعلام می‌کند فلان جاده، لغزنده است برای اینکه ما مواظب باشیم، نه اینکه خودمان هم یک مقدار لاستیک ماشین را بساییم!

علاوه بر اینکه وقتی جایی آتش گرفته، معنای تلفن به آتش‌نشانی، این نیست که پس ما هیزم بریزیم آتش بیشتر شود تا آمدن آنها کرای کند!

علاوه بر اینکه خبر دادن از آمدن دکتر، برای اینست که ما ناامید نشویم؛ مثلا شخصی مریض است و شخصی به او نفس مصنوعی می‌دهد؛ اگر بداند دکتر در راه است، بدون ناامیدی به کارش ادامه می‌دهد؛ ولی اگر بداند که دکتر نمی‌آید، زود خسته می‌شود و کارش را بی‌ثمر یا کم‌اثر فرض می‌کند.

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *