چکیده کتاب احادیث واژگونه

توسط | دی ۲۸, ۱۳۹۱ | احادیث و روایات, امامت

خلاصه‌ای از کتاب احادیث واژگونه، سید علی میلانی

بخش یکم: بررسی حدیث منزلت‏

صحیح بخاری: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به علی علیه‌السلام فرمود: اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی؟

آن‌گاه که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به تبوک می‌رفت، علی علیه‌السلام را جانشین خود قرار داد. علی علیه‌السلام عرض کرد: أتخلّفنی فی الصبیان والنساء؟ پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: ألا ترضی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی إلا أنّه لیس نبی بعدی؟
صحیح مسلم:
سعد بن ابی وقاص، از پدرش نقل می‌کند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به علی علیه‌السلام فرمود: أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلّا أنّه لا نبی بعدی.

أما ترضی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی غیر أنّه لا نبی بعدی؟

عامر بن سعد بن ابی وَقّاص، از پدرش نقل می‌کنند که معاویه بن ابی‌سفیان به سعد گفت: چرا به ابوتراب دشنام نمی‌دهی؟!
سعد گفت: مادامی که سه جمله از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره علی به‌خاطر دارم، او را دشنام نخواهم داد، که اگر یکی از این سه جمله درباره من بود، برای من خوشایندتر از مال دنیا بود.
۱. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به هنگام حرکت به غزوه‌ای علی علیه‌السلام را جانشین خود قرار داد … أما ترضی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی إلّاأنّه لا نبی بعدی؟
۲. بار دیگر از حضرتش شنیدم که در جنگ خیبر فرمود: لاعطینّ الرایه رجلا یحبّ الله و رسوله و یحبّه الله و رسوله. همه ما گردن کشیدیم و نگاه می‌کردیم که او چه کسی است. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: علی را برایم صدا بزنید. علی علیه‌السلام را پیش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آوردند. او چشم‌درد داشت. پیامبر از آب دهان خود به چشم او مالید و پرچم را به او داد و خداوند به دست او، فتح و پیروزی را به مسلمانان نصیب کرد.
۳. جمله سوم آن‌گاه بود که آیه «نَدْعُ أَبْنائنا وَأَبْنائکُمْ» نازل شد. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم‌السلام را فرا خواند و گفت: اللهمّ هؤلاء أهلی.

تحریف حدیث منزلت
تحریف روایات
گروهی در دلالت این روایت بر برتری امیرالمؤمنین تشکیک کرده‌اند؛ گروهی در سند روایت؛ و گروهی که به واهی بودن این اشکالات پی برده‌اند، متن روایت را این‌گونه تحریف نموده‌اند:
تحریف اول: علیٌّ منّی بمنزله قارون من موسی.
تحریف دوم: ابن‌عباس: ابوبکر و عمر نسبت به من، مانند نسبت هارون به موسی است. ر.ک: کنز العمال، متقی هندی؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی

راویان این حدیث، ابن ابی مُلَیکه و قزعه بن سوید (مضطرب الحدیث و ضعیف در نقل احادیث) و بُشر بن دحیه (جاعل روایت) و علی بن حسن شاعر (دروغ‌گو) هستند که نزد رجال اهل‌سنت جایگاه خوبی ندارند.
ابن‌جوزی پس از نقل این حدیث می‌گوید: این حدیث صحیح نیست و کسی که به جعل این حدیث متهم است علی‌بن‌حسن شاعر است. ابو حاتِم رازی گوید: روایت‌های قزعه بن سوید قابل استناد نیستند.
ذهبی گوید: این حدیث دروغ و بُشر جاعل آن است.
ابن‌حجر پس از نقل این حدیث می‌نویسد: من بشر بن دحیه را نمی‌شناسم؛ از این رو ممکن است همو جعل‌کننده این حدیث باشد.

بخش دوم: بررسی حدیث مباهله

فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبین. آل عمران، ۶۱
هرگاه پس از علمی که (پیرامون حضرت عیسی) به تو رسیده است، به کسانی که با تو به محاجه و ستیر برخیزند، بگو: بیایید ما فرزندان خود و شما فرزندان خود، ما زنان خود و شما زنان خود و ما جان خود و شما نیز جان خود را فرا خوانیم. آن‌گاه مباهله نماییم و لعنت خدا را برای دروغ‌گویان قرار دهیم.
پس از نزول این آیه، رسول خدا به همراه علی و فاطمه و حسنین علیهم‌السلام برای مباهله در وعده‌گاه حضور یافتند و پیامبر فرمود: اللهمّ هؤلاء أهلی.
جلال الدین سیوطی در الدرّ المنثور پس از نقل این جریان، می‌نویسد: پیامبر فرمود: لقد أتانی البشیر بهلکه أهل نجران حتّی الطیر علی الشجر لو تمّوا علی الملاعنه.
بشارت‌دهنده‏‌ای نزد من آمد و اعلام کرد: اگر نجرانیان به ملاعنه مبادرت می‏‌کردند، همه آنان حتّی پرندگان روی درختان نابود می‏‌شدند.
در جای دیگر: و الّذی بعثنی بالحقّ لو فعلا لأمطر الوادی علیهما ناراً.

راویان حدیث مباهله
برخی از راویان حدیث مباهله: ۱. ابوبکر بن ابی شِیبه؛ ۲. سعید بن منصور؛ ۳. عبد بن حمید؛ ۴. مسلم بن حجّاج؛ ۵. ابوعیسی تِرمذی؛ ۶. ابوعبدالله حاکم نیشابوری؛ ۷. ابن منذر؛ ۸. محمّد بن جریر طبری؛ ۹. ابوبکر بیهقی؛ ۱۰. ابونعیم اصفهانی؛ ۱۱. جلال الدین سیوطی.

تحریف حدیث مباهله

ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق، بعد ذکر آیه شریفه نقل می‌کند که «در این هنگام ابوبکر و فرزندانش، عمر و فرزندانش، عثمان و فرزندانش و علی و فرزندانش نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمدند»
راویان این روایت نیز، از جانب رجالیون اهل سنت، تضعیف نموده‌اند و خیلی از ایشان را دروغ‌گو معرفی نموده‌اند.

بخش سوم: بررسی حدیث سرور جوانان بهشتی

پیامبر اکرم فرمودند: الحسن و الحسین سیّدا شباب أهل الجنّه.
مسند احمد از حذیفه: إنّ الحسن و الحسین سیّدا شباب أهل الجنّه، و أنّ فاطمه سیّده نساء أهل الجنّه.
ذهبی در کتاب تلخیص المستدرک این حدیث را صحیح شمرده است.

تحریف حدیث سروران اهل بهشت

برخی دروغ‌پردازان این‌گونه نقل کرده‌اند: أبوبکر وعمر سیّدا کهول أهل الجنّه.
ترمذی چنین نقل می‌کند: هذان سیّدا کهول أهل الجنّه من الأوّلین و الآخرین إلّا النبیّین و المرسلین.
ترمذی در جای دیگر: علی بن حجر، از ولید بن محمّد موقری، از زُهْری، از علی‌بن‌الحسین علیهماالسلام نقل می‏‌کند که علی‌بن‌ابی‌طالب علیهماالسلام می‏‌گوید:
روزی نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودم که ابوبکر و عمر آمدند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: هذان سیّدا کهول أهل الجنّه من الأوّلین و الآخرین إلّا النبیّین و المرسلین؛ یا علی! لا تخبرهما.
تِرمذی در ذیل این حدیث ساختگی و مقلوب می‌نویسد: این حدیث با این سند حدیث غریبی است. از طرفی ولید بن محمّد موقری حدیث را تضعیف می‌کند و از طرف دیگر علی بن حسین نمی‌تواند بدون‌واسطه از علی بن ابی‏طالب حدیث نقل کند.
ابن ماجه در سنن خود چنین نقل می‌کند: أبوبکر و عمر سیّدا کهول أهل الجنّه من الأوّلین و الآخرین إلّا الأنبیاء و المرسلین؛ لا تخبرهما یا علیّ! ماداما حیّین.

یکی از شاهدهای ضعف این روایت اینست که بخاری و مسلم در صحیحشان و احمد بن حنبل در مسندش آنرا نقل نکرده‌اند. و احمد حنبل تصریح کرده که این کتاب را از بین ۷۵۰هزار حدیث جمع‌آوری کرده و آنچه در مسند نیاورده، حجیت ندارد.
و نقدهای دیگری که در کتاب احادیث واژگونه مطرح است که همانند روایات جعلی قبلی، راویان این روایت را بررسی می‌نماید.

بخش چهارم: بررسی حدیث سدّ الابواب

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در ضمن سخنی فرمود: سدّوا الأبواب إلّا باب علی.
مسند احمد: عبدالله بن رقیم کنانی چنین نقل می‌کند: در زمان جنگ جمل به مدینه رفتیم. ما در این شهر با سعد بن مالک ملاقات کردیم. سعد گفت: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به بستن درهایی که به مسجد باز می‏‌شد امر فرمود و درِ خانه علی را به حال خود واگذاشت.
حاکم نیشابوری، این تتمه را نیز می‌آورد: أمّا بعد، فإنّی امرت بسدّ هذه الأبواب غیر باب علی، فقال فیه قائلکم. و الله، ما سددت شیئاً و لا فتحته، و لکن امرت بشیء فاتّبعته.
نسائی نیز این‌گونه نقل می‌نماید: حارث می‌گوید: روزی به شهر مکّه وارد شدم و با سعد بن ابی وَقّاص ملاقات کردم. به او گفتم: درباره علی فضیلتی شنیده‏‌ای؟
گفت: با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در مسجد بودیم. شبانگاه پیامبر نداد داد که هر کس جز خانواده رسول خدا و خانواده علی از آن خارج شوند.
سعد گفت: ما از مسجد خارج شدیم، وقتی صبح شد، عموی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به حضورش آمد و عرض کرد: اصحاب و عموهایت را از مسجد بیرون کردی و این جوان را باقی گذاشتی؟!
رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: ما أنا امرت بإخراجکم ولا بإسکان هذا الغلام. إنّ اللَّه هو أمر به؛ من به بیرون کردن شما و سکونت این جوان امر نکردم؛ این خداوند بود که به این عمل امر فرمود.
نَسائی می‏‌افزاید: فطر می‏‌گوید که عبداللَّه بن شریک، از عبداللَّه بن رقیم، از سعد نقل کرده که عبّاس به حضور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و عرض کرد: درِ همه خانه‏‌های ما، جز درِ خانه علی را بستی؟
پیامبر فرمود: ما أنا فتحتها ولا أنا سددتها؛ من دری را نگشودم و دری را نبستم.

تحریف حدیث سدّ الابواب

برخی معاندین، با توجه به اینکه روایت، متواتر بوده و نتوانسته‌اند آنرا انکار نمایند، دست به تحریف آن زده‌اند و حدیث الخوخه (حدیث دریچه) را برای ابوبکر ثبت کرده‌اند.

بخاری چنین نقل می‌کند: ابن عباس می‏‌گوید: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در دوران بیماری خود که منجرّ به فوت آن حضرت شد، در حالی از خانه بیرون آمد که سر خود را با پارچه‌ای بسته بود. او پس از وارد شدن به مسجد، بر فراز منبر نشست. پس از آن که خدا را ستود و به او درود فرستاد فرمود: در میان مردم کسی بخشنده‌تر از ابوبکر ابن ابی‌قحافه نیست که جان و مالش را برای من ارزانی داشته باشد. اگر می‌خواستم از میان مردم دوستی برای خود برگزینم، به‌یقین ابوبکر را برمی‌گزیدم! ولی دوستی اسلام برتر است. هر دریچه خانه‌ای که به این مسجد باز می‌شود جز دریچۀ خانۀ ابوبکر را ببندید. صحیح بخاری، ج۱، ص۱۷۸

ابو سعید خُدری رضی‌الله‌عنه می‏‌گوید: روزی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر فراز منبر نشست و فرمود: خداوند به بنده‏‌ای اختیار داد که یا از زر و زیور دنیا هر چه خواهد به او بدهد، و یا آن چه را که نزد خداست برگزیند. او آن چه را که در پیشگاه خدا بود برگزید. در این هنگام ابوبکر گریست و گفت: پدران و مادران ما به فدای تو باد!
ما از او در شگفت شدیم و مردم گفتند: به این پیرمرد بنگرید؛ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از بنده‏‌ای خبر می‏‌دهد که خداوند او را بین زر و زیور دنیا و آن‏چه نزد اوست مخیّر ساخته است و او می‏گوید: پدران و مادران ما به فدای تو باد!
راوی گوید: رسول خدا همان بنده‏‌ای بود که خدا به او چنین اختیاری داد و ابوبکر از همه ما به این مسئله آگاه‏‌تر بود.
رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: به راستی بخشنده‏‌ترین افراد برای من در مصاحبت و اموالش، ابوبکر است. اگر می‏‌خواستم از میان امّتم دوستی برگزینم به یقین ابوبکر را برمی‏‌گزیدم؛ اما دوستی اسلام سزاوارتر است. در مسجد دریچه‏‌ای جز دریچه خانه ابوبکر باقی نماند. صحیح بخاری، ج۳، ۱۴۱۷

اشکالات این حدیث در حدی است که ابن‌جوزی به جعلی‌بودن آن اعتراف می‌کند و راویانش را ضعیف می‌داند.

دیگر احادیث ساختگی

احادیث ساختگی در شأن ابوبکر

– خداوند روز قیامت برای مردم به طور عموم و برای ابوبکر به طور خاص تجلّی می‏کند.
– خداوند چیزی را در سینه‏‌ام نریخت، جز آن که آن را در سینه ابوبکر ریختم.
– هر گاه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مشتاق بهشت می‌‏شد موی سفید ابوبکر را می‏‌بوسید.
– من و ابوبکر مثل دو اسب مسابقه بودیم؛ اگر من از او سبقت می‏‌گرفتم، در پی من می‏‌آمد، و اگر او از من پیشی می‏‌گرفت، من در پی او می‏‌رفتم.
– خداوند تعالی زمانی که روح‏‌ها را برگزید، روح ابوبکر را انتخاب کرد.
– اگر بخواهم فضایل عمر را در زمانی به اندازه زندگی نوح در قومش بازگو کنم، باز هم تمام نمی‏‌شود و عمر حسنه‏‌ای از حسنات ابوبکر است.

و از این قبیل احادیث که از احادیث دروغی هستند که به بداهت عقل، بطلان آن‏ها روشن است و بسیاری از علمای اهل سنت، به جعلی‌بودن این روایات تصریح کرده‌اند.

احادیث ساختگی در شأن عمر

بلال بن رباح می‏گوید: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: لو لم ابعث فیکم لبعث عمر
ابن‌جوزی، این حدیث را نیز جعلی می‌داند.

احادیث ساختگی در شأن عایشه

جعل‌کنندگان احادیث، در فضیلت عایشه نیز این حدیث را ساخته‏‌اند که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: بخشی از دینتان را از عایشه فرا گیرید.
با وجود معروف‌بودن این حدیث، ابن‌حجر عسقلانی و جلال الدین سیوطی و ابن‌کثیر گفته‌اند که سندی برای این روایت نمی‌شناسند.

برخی منابع: الموضوعات: ابن جوزی؛ الموضوعات الکبری: ملا علی قاری؛ میزان الإعتدال فی نقد الرجال: ذهبی؛ الضعفاء الکبیر: ابوجعفر ابن حمّاد عقیلی؛ الضعفاء والمتروکون: احمد بن شعیب نسائی؛ الإصابه: ابن حجر عسقلانی و…

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *