کتاب زور و زر و تزویر

توسط | خرداد ۲۱, ۱۴۰۲ | نوشته‌ها و آثار

کتاب زور و زر و تزویر

  • راز انزوای امیر غدیر
  • راز تبدیل غدیر به سقیفه
  • پاره‌هایی از پازل هزارپاره سقیفه
  • و حکایت یک انتقال قدرت،‌ توسط تیمی تزویرگر است

سؤالاتی که ۱۴۰۰ سال است ذهن‌ها را درگیر کرده است…

چگونه ممکن است مسلمانان، در فاصله دو ماه، غدیر را فراموش و دست بیعت به‌سمت سقیفیان دراز کنند؟

باورش سخت است که رسول خدا خلیفه پس از خود را معرفی کرده باشد و مسلمانان نپذیرفته باشند!

اصلاً اگر حق با علی‌بن‌ابی‌طالب بود، چرا سکوت کرد؟ چرا با خلفا بیعت کرد؟ چرا مشاور نظامی ایشان بود؟

این کتاب، تحلیلی منطقی و پاسخی است جامع، به این دست سؤالات.

فهرست زور و زر و تزویر

موضوعات اصلی این کتاب:

  • زمینه‌سازهای غصب
  • عوامل غصب
  • ساخت‌وپاخت‌های پیشین
  • ابزار غصب
    • فریب و تزویر
    • تحکّم و زور
    • تطمیع و زر
  • تحکیم خلافت
  • چرا صبر؟
  • فرجام تلخ سقیفه

پیشگفتار

خواب‌های آشفته رهایم نمی‌کند! هیچ آرام‌بخشی از این افکار جدایم نمی‌کند! آخر مگر می‌شود؟ چطور ممکن است؟ چرا با وجود آن همه دلیلِ گویا، عده‌ای روی برتافتند؟ دل‌های چندهزار نفر در فاصلۀ چند روز، این‌گونه دگرگون!

برای اهل‌تسنن هم عجیب است! مگر می‌شود صحابۀ جلیل‌القدر رسول‌الله به آیات و روایات بی‌اعتنایی کرده و علی را رها و سراغ دیگران بروند؟! نه، هرگز این خبط و خطای آشکار از یاران رسول خدا سر نمی‌زند!

حتماً برای کارشان دلیلی داشتند. آخر چه دلیلی بعد از آن همه سفارش؟ یعنی ممکن است رسول خدا پس از ده‌ها بار اعلان جانشینی علی‌بن‌ابی‌طالب، یک‌باره همه را فسخ کرده باشد؟ کِیْ؟ کجا؟ چرا هرچه صفحات تاریخ را ورق می‌زنم، از لغو ولایتش اثری نمی‌بینم!

شاید مسلمانان یادشان رفته بود، آری شاید فراموش کردند که رسول خدا چه کسی را جانشین خود قرار داده است! نه، نه، با عقل جور در نمی‌آید، مسلمانانی که حدیث‌های طولانی را حفظ می‌کردند و تا سالیانِ سال از خاطرشان نمی‌رفت، چطور ممکن است به این حدّ فراموش‌کار شوند! یکی دو بار که نبوده، تازه آخرین بارَش همین دو ماه پیش بوده که در غدیر خم ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب را تثبیت کرد و بیعت هم گرفت.

اصلاً شاید رسول خدا کسی را تعیین نکرده باشد، مسلمانان بچه که نبودند، آن‌قدر عقل و درایت داشتند که خودشان بتوانند برای خود خلیفه انتخاب کنند، نیازی نبود پیامبر برایشان تعیین‌تکلیف کند!

ولی نه، این هم با عقلم سازگار نیست! سابقه ندارد، بلکه امکان ندارد شخصی یک دیدگاه فکری پدید آورد و سال‌ها برایش زحمت بکشد؛ اما برای آینده و استمرارِ آن، فکری نکرده و آن را به‌دست اتفاقات بسپرد! هیچ عاقلی نمی‌پذیرد که مدیرعامل یک شرکت تجاری آیندۀ شرکتش را به حوادث و رخدادها بسپارد، چه رسد به صاحب یک ایده و فکر و تحول سترگ اجتماعی!

امامت، نه خلافت

تازه، فقط بحث خلافت و پادشاهی نبود، قرار بود یک نفر عهده‌دار ولایت و رهبری فکری بر مردم شود، بنا بود حلال و حرام خدا را به مردم بگوید، نابسامانی‌ها را نظم داده و قلمرو اسلام را در پهنۀ گیتی بگستراند! پس باید فردی ویژه باشد، همه احکام و تفسیر آیات را بداند و هیچ خطایی از او سر نزند، باید با درایت و دلاور و جنگاور نیز باشد.

آیا باورپذیر است که شخصی کاندید خلافت شود و در آغازین سخنرانیِ خود بگوید: «أیُّهَا الناسُ، فَإنّي قَدْ وَلَّیْتُ عَلَیْکُمْ وَ لَسْتُ بِخَیْرِکُمْ» ای مردم، من رهبر شما شدم و حال آنکه بهترینِ شما نیستم! و باری دیگر بالای منبر بگوید: «أَقِيلُوني فَلَسْتُ بِخَیْرِکُمْ وَ عَلِیٌّ فِیْکُمْ» از من درگذرید (و مرا از خلافت عزل کنید) من بهترین شما نیستم، آن هم درحالی‌که علی در میان شما است! شاید او خواست با این جملات از همان ابتدا انتظارات مردم را از خود قطع کند، تا توقّع نداشته باشند علم و تقوا و صفات نبوی در او تبلور پیدا کند! نه، چنین خبرهایی نیست، من هم یکی مثل شما هستم.

آینده‌نگری

تعیین جانشین پیش‌کش، رسول خدا حتی در لحظه‌ای که بیماری‌اش شدّت یافته بود و در بستر مرگ آرمیده بود، دل‌واپسِ جنگی بود که از پیش برنامه‌ریزی‌اش را کرده و لشکر اسامه را برایش تدارک دیده بود و پیوسته حرکتش را تأکید می‌کرد.

به‌راستی جدا از همه تعصبات و جانب‌داری‌ها، آیا سزاوار است رسول خدا ریزترین مسائل نماز و روزه و حجّ را برای مردم بیان کرده و از جانشینی پس از خود سخنی به‌میان نیاورده باشد؟ می‌توان پنداشت رهبری برای هدایت مردم سال‌ها خون دل بخورد؛ اما به‌هنگام مرگ، پیروانش را بدون سرپرست رها کند؛ درحالی‌که ابوبکر و عمر به این ضرورت و نیز ناشایستگیِ مردم در انتخاب خلیفه پی برده و خودشان جانشین تعیین کردند؟

پس چرا مسلمانان پس از وفات رسول‌الله چند دسته شدند؟ ریشۀ اختلاف بین شیعه و سنّی را در کجا باید جُست؟ حتماً پیشامدهایی باعث شده همگان امیر مؤمنان را رها کرده و سراغ دیگران رفتند!

کشف حقیقت

تنها راه، تاریخ است، تاریخی که البته از تحریف و حذف و تغییر خالی نیست! تاریخ همۀ ملت‌ها همین است، هاله‌های ابهام گرداگرد تاریخ چهل سال پیش را گرفته تا چه رسد به تاریخ هزاروچهارصد سال پیش! اما با کاوش در گوشه‌گوشۀ تاریخ، می‌توان قطعات پازل هزارپارۀ مظلومیت و غصب را به‌دست آورد و با کنار هم گذاشتن به بخشی از داستان پی برد، داستان زور و زر و تزویر

در ادامۀ این نوشتار تلاش می‌کنیم بر اساس تاریخ شیعه و سنّی، تصویری نسبتاً شفاف از رویدادهای صدر اسلام برای جویندگان حقیقت به نمایش در آوریم و عوامل آن رخدادهای تلخ را به‌طور خلاصه ریشه‌یابی کنیم. این کتاب، برداشتی است گذرا از کتاب «شرح ما وقع»، و تفصیل مطالب به‌همراه مدارک و مستندات را آنجا نگاشته‌ایم.

برشی از کتاب: «داستان تلخ سقیفه»

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *