امام صادق علیهالسلام: … اصل الغیبه تتنوع بعشره انواع: ۱. شفاء غیظ؛ ۲. و مساعده قوم؛ ۳. و تصدیق خبر بلا کشفه؛ ۴. و تهمه؛ ۵. و سوء ظن؛ ۶. و حسد؛ ۷. و سخریه؛ ۸. و تعجب؛ ۹. و تبرم؛ ۱۰. و تزین. مصباح الشریعه
اولین باعث: تشفی غیظ دل؛ یکی از مهمترین عوامل ابتلای به غیبت، خالیکردن عقدههای درونی است، یعنی شخص، به هنگام تحریک قوۀ غضبیه، سعی میکند با غیبتکردن و ذکر بدیهای طرف مقابل، دلش را خنک کند، و بعضا به این مقدار اکتفا نکرده، بلکه آن غضب، در دلش حقد و کینه به وجود آورده و دائما در صدد غیبت از او در میآید.
دومین باعث: موافقت با دوستان و همسخن شدن با رفقا؛ گاهی شخصی مبتلا به غیبت میشود، فقط بدین جهت که: اگر غیبت نکند و از مجلس غیبت بلند شود، دوستانش ناراحت و با او قطع رابطه مینمایند.
سومین باعث: ترتیباثر دادن به خبری دروغ؛ گاهی خبری به انسان میرسد که فلانی در مورد تو چنین و چنان گفته! یا بر علیه تو شهادت داده و…، و انسان بدون اینکه از صحت خبر تحقیق نماید، شروع میکند به غیبت از او تا دفع دخل مقدری کرده باشد!
چهارمین باعث: تهمتزدن به دیگری؛ بعضی افراد وقتی کاری میکنند و عرضه اعتراف به آن را ندارند، آنرا به گردن دیگری میاندازند یا برای سبکشدن بار مسئولیت خود، ادعای مشارکت با فرد دیگری را مینمایند.
پنجمین باعث: فخرفروشی/ سوء ظنّ؛ برخی به قصد فخرفروشی بر دیگران، دیگران را تنقیص کرده تا برتری خود را ثابت نمایند.
ششمین باعث: حسادت؛ بعضی افراد نمیتوانند ببینند که شخص دیگری محبوب القلوب بوده و مردم از او تعریف و تمجید مینمایند! لذا از او غیبت کرده تا آبرویش را ببرند و دیگر مدح و ثنای او را از مردم نشنوند.
هفتمین باعث: شوخی و یاوهگویی و گذران وقت؛ بعضی افراد حاضرند دیگران را بخندانند و به تعجب درآورند، اگرچه به قیمت غیبت از فرد دیگری.
هشتمین باعث: مسخرهکردن؛ گاهی اوقات، هدف از غیبت، استهزا و مسخرهنمودن و در نتیجه حقیر جلوهدادن طرف مقابل است. و منشأش، تکبر غیبتکننده و کوچکنمایی اوست.
نهمین باعث: غصهخوردن برای غیبتشونده؛ یکی از عوامل خطرناک که حتی خواص را در دام غیبت میافکند، دلسوزیهایی است که شیطان در آن رخنه کرده است! مثلا میگوید: بیچاره فلانی! خیلی دلم برایش میسوزد، دوست داشتم میتوانستم کمکش کنم، مبتلا به فلان مسأله شده! غصهخوردنش خوب است ولی شیطان، ثواب آنرا با غیبت از بین میبرد.
دهمین باعث: غضب برای خدا؛ این عامل هم، از عواملی است که کمّلین را به زانو در میآورد! شخصی گناهی انجام میدهد، شخص دیگری رگ غیرت دینیاش بیرون میزند و گناه او را برای دیگران نقل میکند! در حالی که وظیفهاش نهی از منکر نمودن او بوده است. مثلا میگوید: عجب دور و زمانی شده، همسایه ما هر روز با همسرش دعوا میکند و او را میزند! صدای موسیقیشان همیشه به خانه ما میآید.
یازدهمین باعث: غیبت از شخصی با انگیزه دلسوزی بر شخصی دیگر؛ گاهی شخصی بر فردی ترحم و از کارش تعجب میکند، اما به همراه غیبت از دیگری؛ مثلا میگوید: تعجب میکنم از فلانی با آن علمش در مجلس فلانی شرکت میکند؛ عجیب است که با کلاهبرداری چون فلانی معامله میکند.
مرآه العقول، ج۱۰، ص۴۱۴، پاورقی
۰ دیدگاه