فهرست مطالب
حلم حضرت در بیان دشمنانش
سخن مروان هنگام تشییعجنازه امام مجتبی
در تشییعجنازه حضرت، مروان آمد زیر تابوت را گرفت! امام حسین فرمود: عمری خون به دلش کردید حالا زیر جنازهاش را میگیری؟! گفت: این کارها را با کسی کردیم که «صبره یساوی الجبال الرواسی»، صبرش برابری میکرد با کوههای سربهفلککشیده.
حلم حضرت در برخورد با جسارتهای فرستاده معاویه
معاویه شخصی را فرستاد مدینه این پیغام را برسان این جسارتها را هم بکن، کسی کاربهکارت ندارد! آمد به حسنین و امیرالمؤمنین و آل ابوطالب توهین کرد، راه افتاد که برگردد، حضرت فرمود: صبر کن شربت عسل گفتهام آماده کنند! گفت: میخواهی مسمومم کنی؟ فرمود: اختیار با خودت است، از همان شربتی که میخواهی بخوری اول من میخورم.
راه افتاد که برود، داخل راهرو با امام حسین(ع)مواجه شد، حضرت دیدند شامی است، دستش را گرفتند و فرمودند: اینجا چکار داری؟ گفت: پیغامی از طرف معاویه برای برادرت آورده بودم. حضرت: چه پیغامی؟ گفت: همین. حضرت قسم خورد تا نگویی به برادرم چه گفتهای رهایت نمیکنم.
امام حسن دیدند در راهرو سروصدا است تشریف آوردند، جریان را شنیدند، امام حسین را در آغوش گرفتند به شامی گفتند چون برادرم قسم خورده، حرفها را بازگو کن گزندی به تو نمیرسد. توهینها را تکرار کرد رنگ امام حسین متغیر شد، امام حسن فرمود: صبر کن برادرم.
بعد به شامی فرمود: حالا برو. شامی خودش را روی پای امام مجتبی انداخت و عرض کرد: دو پایم شکسته باد اگر از در این خانه بروم، غلط کردم، همه این جسارتها مربوط به معاویه و آل ابوسفیان است.
۰ دیدگاه