فهرست مطالب
شکایت پیامبر روز قیامت درباره متروکقرارگرفتن قرآن
یکی از شکایتهای پیامبر در روز قیامت این است که امت ایشان قرآن را مهجور و متروک قرار دادهاند.
«وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»
فرقان۲۵، آیه۳۰
ابعاد مهجوریت قرآن زیاد است که در اینجا به آن اشاره کردهام، یکی از آنها، مهجوربودن در قرائت و تلاوت است، متأسفانه ما مسلمانان (و مخصوصاً ما شیعیان) قرآن کم میخوانیم و از نورانیت و روشنگری این کتاب هدایت کم بهره میبریم! چرا؟
چرا ما اینقدر کم قرآن میخوانیم؟
محمود یزدانی (با کمی ویرایش)
[قرآن هدف من را تأمین نمیکند]
یکی از دوستان من استاد فیزیک دانشگاه است و یکسره فیزیک میخواند؛ اما من اصلا به کتابهای فیزیک علاقهای ندارم، در عوض او هم به کتابهای رشتۀ من (که روانشناسی است) علاقهای ندارد.
همسر من معلم است و برخی روزها برای تدریس مسیر خاصی را در شهر طی میکند؛ اما من به مسیری که او میرود، نمیروم؛ چون محل کار من جای دیگری است، در عوض او هم مسیر محل کار من را طی نمیکند.
پسرم شبها به باشگاه میرود؛ اما من نمیروم؛ چون او دوست دارد ورزشکار شود؛ اما من دوست ندارم، در عوض او هم به برخی چیزهایی که من علاقه دارم، بیعلاقه است.
همۀ تفاوتهای ما آدمها، از تفاوت در تصمیمها و هدفها نشأت میگیرد.
چرا برخی از افراد موفق، یکسره با قرآن انس داشتند و دارند؛ اما من و خیلیهای دیگر مثل من، آنقدر انس نداریم و برایمان دلچسب نیست. تفاوت ما، به تفاوت در قصد و هدف برمیگردد.
اولیای الهی تصمیم داشتند بهسمت خدا بروند و قصد ملاقات با خدا را داشتند؛ اما من چنین قصدی ندارم و با خود میگویم: فعلا که جایم خوب است، من از این وضعیتی که دارم و بههمینمقدار رشدی که رسیدهام، راضی هستم؛ اما آنها برخلاف من در رسیدن به مقامات معنوی و ملاقات الهی حریص بودند.
من فعلاً هیچ برنامهای برای قُرب الهی ندارم، فعلا مهمترین اولویتِ من این است که در آزمون دکترا قبول شوم، سپس چندسال تلاش کنم تا مدرک دکترایم را بگیرم و بعد اگر بتوانم در جایی مدرس دانشگاه شوم، سپس روی تألیف چندتا کتاب کار کنم و بتوانم یک مشاور موفق شوم.
وقتی من به برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت خود نگاه میکنم، میبینم هیججایی برای نزدیکشدن به آفریدگار هستی در نظر نگرفتهام؛ بنابراین طبیعی است پندارم این باشد که قرآن بهدرد من نمیخورد؛ چون قرآن کتابی است که بهدرد کسانی میخورد که میخواهند از اهداف زمینی فراتر روند و جزو «یرجون لقاء الله» باشند، آنها که امید به پیوند با خدا را دارند.
من به همین حداقلهای مسلمانی اکتفا کردهام و بیشتر از این را نمیخواهم و در یک کلام «قرآن برای من زیادی است» و برای من مثل فیزیک و ورزش است که جزو اهداف اصلی من نیستند؛ بنابراین خیلی طبیعی است که هفتهها یا شاید هم ماهها بهسراغ قرآن نروم!
[قرآن فکر مرا درگیر میکند]
قرآن رسانۀ فعالساز است؛ اما بیشتر رسانهها منفعلساز هستند و با توجه به اینکه طبعِ ما با حالت انفعال سازگاری بیشتری دارد، از رسانههای منفعلساز بیشتر خوشمان میآید تا رسانههای فعالساز.
این داستان، واقعی است و مربوط به خودم میباشد.
امروز تصمیم گرفتم خودم را بپایم، یعنی خودم، از خودم جاسوسی کنم. یک قرآن در اتاق بود، میخواستم ببینم وقتم را چطور میگذرانم و چه چیزی باعث میشود سراغ قرآن نروم.
از صبح چندتا تماس تلفنی داشتم، چندبار سراغ تلگرام رفتم و به کانالها و گروهها سر زدم، یک جستجوی اینترنتی داشتم که حدود یک ساعتی طول کشید، به برخی کارهای دیگر پرداختم تا اینکه حدود ظهر شد و من بهسراغ قرآن نرفتم؛ اما چون امروز میخواستم بدانم «چرا سراغ قرآن نمیروم» طبیعی بود که بهیاد قرآن بیافتم (برخلاف روزهای دیگر که اصلاً بهیاد قرآن هم نمیافتادم).
ازاینرو بهسمت قرآن رفتم و بهطور تصادفی یک صفحه از آن را باز کردم، سورۀ فاطر آمد. دو آیه اول را خواندم، آیه سوم را که خواندم بهفکر فرو رفتم و چند دقیقه فکرم مشغول بود.
آیه این بود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ، اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ، هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ؟ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ، فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ؟»، ای مردم، نعمت خداوند بر خودتان را یاد کنید، آیا غیر از خداوند آفریدگار دیگری هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ خدایی جز او نیست، پس چگونه است که منحرف (برگردانده) میشوید؟ (یا چگونه است که فریب میخورید؟)
دیدم این آیه نمیگذارد جلوتر رفته و به آیۀ چهارم بروم. بایستی به یک خواسته (اذکروا نعمت الله) و دو سؤال (هل من خالق غیر الله؟ فأنی توفکون؟) خداوند جواب بدهم!
بهفکر رفتم؛ اما فکرکردن سخت است و حوصله میخواهد و واقعاً خداوند میخواهد ما چه کارهای سختی انجام دهیم.
من در طول روز ممکن است ساعتها در اینترنت و شبکههای مجازی و پای تلویزیون و گفتگو با این و آن یا انجام کارهای مختلف یا حتی مشغول خواندن کتاب باشم؛ اما اینقدر که همین دو آیه مرا به فکر وامیدارد، آن کارهای دیگر مرا بهفکر فرو نمیبرد.
همین بهفکر فروبردنِ قرآن، که یکی از محسنات و زیباییهای آن است، یکی از انگیزههای دوری از قرآن نیز هست؛ چراکه تقریباً همۀ رسانههای دیگر صرفاً مرا بمباران اطلاعاتی میکنند و فقط از من میخواهند که تماشاگر باشم، و همگیشان مرا «منفعل» بار میآورند؛ اما قرآن یک تفاوت بارز دارد و آن این است که میخواهد با پرسشها، داستانها، هشدارها و اخبارش مرا فعال کند، عقل مرا فعال کند، مرا بهفکر فرو ببرد؛ اما من حوصلۀ فکرکردن ندارم.
بنابراین یک راز دیگر از رازهای کمقرآنخواندنِ من این است که: قرآن میِخواهد مرا از تنبلی فکری و انفعال نجات دهد؛ اما من دوست دارم منفعل باشم، دوست دارم ببینم، بشنوم، بخوانم، بخوابم؛ اما فکر نکنم؛ چراکه اندیشیدن خیلی سخت است.
خداییاش سایر رسانهها درست است که وقت انسان را زیاد میگیرد؛ اما آدم را اینقدر سؤالپیچ نمیکند، من حوصلۀ سؤالات چالشی قرآن را ندارم، پس بهتر است بروم سراغ همان تلگرام!
[قرآن در سیستم ارزشگذاری من جایگاه ویژهای ندارد]
قبل از شروع بحث، ابتدا دو سؤال از شما میپرسم. لطفاً بادقت جواب دهید:
۱. آخرین باری که قرآن خواندید چندوقت پیش بود؟
۲. آیا تابهحال تصمیم گرفتهاید بهصورت جدی، مطالعه عمقی و مستمرّ قرآن را شروع کنید؟ چرا؟
خوب به پاسخهایی که دادید فکر کنید و اینبار این سؤال را از شما میپرسم که: چرا این پاسخها را دادید؟ آیا فکر میکنید این پاسخها همینطوری به ذهنتان رسیده است؟
در طول روز صدها رفتار از ما سر میزند. در روانشناسی این تنوع رفتاری (اعم از رفتار درونی و بیرونی) بسیار محل سؤال و تحقیق و پژوهش است. فرض بر این است که چون منشأ اینهمه رفتار از یک شخص است؛ لذا از بین همه این رفتارها با هم، یک ارتباطی وجود دارد و پشت این همه تنوع، یک چیزی خوابیده که به همه این تنوعات، وحدت و معنا میبخشد.
پاسخهای متعددی به این سؤال جدی داده شده است. یکی از این پاسخها این است که:
انسانها برای خودشان یک سیستم ارزشگذاری دارند که کنشها و واکنشهای آنها بسیار تحت تأثیر این سیستم ارزشگذاری است و تمام رفتار ما تجلی همان سیستم ارزشگذاریِ درونی است و تفاوت آدمها با هم در تفاوت سیستمهای ارزشگذاری آنها است.
در این سیستم ارزشگذاری، ارزش همهچیز مشخص میشود. خود من چقدر ارزش دارم، سایر اطرافیانم چقدر ارزش دارند، علم چقدر ارزش دارد، پول و ماشین و ملک چقدر ارزش دارند، دنیا چقدر ارزش دارد، آخرت چقدر ارزش دارد، دین چقدر ارزش دارد، خداوند چقدر ارزش دارد، قرآن چقدر ارزش دارد و…
شما بهمیزان ارزشگذاریهایی که برای هر چیزی تعیین میکنید، برای آن وقت و انرژی میگذارید.
و کیفیت و کمیت قرآنخواندن من و شما دقیقاً ارتباط مستقیمی دارد با ارزشی که قبلاً برای قرآن در آن سیستم ارزشگذاری تعیین کردهایم.
اگر میبینیم چند هفته یا چند ماهی است قرآن نخواندهایم، به این دلیل است که رده ارزش قرآن تقریباً در انتها قرار گرفته است یا اگر تابهحال تصمیمی برای مطالعه جدی و مستمر قرآن نگرفتهاید، ناشی از شناخت و ارزشی است که قرآن در نزد شما دارد.
اما قرآن آمده است که همین سیستم ارزشگذاری آدمها را عوض کند، آمده است بگوید: چه چیزی ارزش دارد و چه چیزی مفتش هم گران است!
آمده است بگوید: اینقدر که برای دنیا تلاش میکنید، «متاع قلیل» و کالای کمارزشی است.
آمده است بگوید: دارید میمیرید و نمیدانید چه حوادث عجیب و غریبی را در پیش دارید.
آمده است بگوید: قدر لحظهلحظه زندگیتان را دریابید و اینقدر در گذشته و آینده نمانید.
و خلاصه آمده است یک سیستم جدیدی از ارزشگذاری را به ما معرفی کند که در آن سیستم، انفاق سرمایهگذاری پربازده است. صله رحم، وقتهدردادن نیست. عبودیت، اسارت نیست؛ بلکه رسیدن به ربوبیت است. حجاب محدودیت نیست. رعایت محرم و نامحرم لذتگریزی نیست؛ بلکه باعث تعالی نفس است. جهاد حماقت نیست؛ بلکه اوج تیزهوشی و زرنگی است. ایمان به خداوند، شیرینکنندهترین عامل زندگی است. و قرآن یک کتاب معمولی نیست؛ بلکه بهترین کتاب دنیاست و اگر بهسراغ آن بروید به چیزهایی خواهید رسید که اصلاً به فکرتان نخواهد رسید.
بنابراین لازم است یکبار دیگر این سؤال جدی را از خود بپرسیم که: راستی مگر ما چه ارزشی به قرآن دادهایم که هفتهها ممکن است بگذرد؛ اما بهسراغ آن نرویم؟ و قرآن از نظرگاه من چگونه کتابی است که هیچوقت نوبت مطالعه جدی آن فرا نمیرسد و اگر هم بهسراغ آن بروم پس از چند دقیقه آن را کنار میگذارم و بهسراغ بقیه کارهایم میروم؟ و آیا سیستم ارزشگذاری ما دچار آسیب شده است؟!
نمایه: قرآن کریم
نمایه: قرائت قرآن
شما نیز اگر نکتهای بهذهنتان خطور میکند، از طریق دیدگاهها، این نوشته را تکمیل کنید. 🙂
۰ دیدگاه