وفاداری انسبننضر در جنگ احد
انسبننضر عموی انسبنمالک و خادم پیامبر اکرم بود. او چون در جنگ بدر حاضر نبود به پیامبر عرض کرد: یا رسول الله در جنگی که برای شما پیش آمد من نبودم، اگر بار دیگر جنگی پیش آمد عهد میکنم در آن شرکت کنم.
وقتی جنگ احد پیش آمد شرکت کرد و پس از آنکه میان مسلمانان شایع شد که پیامبر کشته شده، بعضی گفتند: کاش نمایندهای داشتیم و نزد رئیس منافقان (عبدالله بن ابیّ) میفرستادیم تا برای ما از ابوسفیان امان بگیرد.
برخی دیگر در دوردستها نشسته، دست روی دست نهادند تا چه پیش آید.
عدهای گفتند: حال که محمّد(صلیاللهعلیهوآله) کشته شده به دین سابقتان برگردید.
انسبننضر گفت: خدایا! از آنچه این جمعیت پیشنهاد میکنند بیزارم. بعد گفت: اگر محمّد(صلیاللهعلیهوآله) کشته شده خدای محمّد زنده است، بعد از پیامبر زندگی برای چیست؟ جنگ کنید برای همان هدفی که رسول خدا میجنگیدند. سپس شمشیرش را کشید و طبق عهدی که کرده بود با دشمنان جنگید تا شهید شد.
پس از شهادت نزدیک به هشتاد زخم و جای تیر و نیزه بر بدنش بود. آنقدر جراحاتش زیاد بود که خواهرش ربیع، از روی سر انگشتانش او را شناخت.
۰ دیدگاه