این جلسات، راههای زندگی بهینه و سلامت در روابط زناشویی را برای قشر متدیّنِ خاص بیان میکند و ممکن است راهکارهای ارائهشده با مذاق بسیاری از متدینین خوش نیاید.
هیچوقت به یک جلسه اکتفا نکنید؛ بلکه مجموع مرکب این صحبتها میتواند ثمربخش باشد.
فهرست مطالب
جلسۀ دوم
«الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ» نور۲۴، آیه۲۶
گفته شد که هدف از ازدواج، داشتن فرزند صالح است. گفتیم که یکی از عواملش، دعا و توسل است. فقط باید از توفیقات الهی استمداد جست.
پدر سید حمیری سیاهچهره بود، در مسیر مکه روغنی به امام حسن مجتبی علیهالسلام داد و برای همسرش که حامله بود دعایی درخواست کرد. حضرت فرمودند: خداوند به تو فرزندی میدهد که محبّ ما اهلبیت خواهد بود.
سید حمیری برای همۀ فضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام شعر گفته مگر مسألۀ کفش حضرت که کلاغ برد و انداخت و ماری در آمد.
آیا میشود اسلام اینقدر به تناکح و تناسل دستور بدهد اما دستوری برای تربیتش نداده باشد؟!
اولین برنامه و عمدهترین دستور از اموری که بهدست خودمان هست، انتخاب همسر است. بهمقداری که رحم و شیر مادر تأثیر دارد کمتر عاملی اینگونه تأثیر دارد. فرزندان غالباً تابع خلق و خوی مادر هستند.
جریان مادر مختار بعد از کشتهشدن مختار… دقیقه۱۴
جریان محمد حنفیه و «أدرکک عرق من أمک» در جنگ.
امیرالمؤمنین به عقیل فرمود: زنی میخواهم که فرزندِ شجاع برایم بیاورد … فاطمه امالبنین از بنیکلاب.
مادری که به حجاب و نماز و حلال و حرام بیاعتنا باشد، فرزندانش نیز… البته بهمعنی ازدیاد اقتضاء نه جبر.
امام باقر علیهالسلام: … و اشترطا لی البداء … مرآه ج۲۱، ص۲۴
خدا چطور تغییر میدهد؟ ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم، زمینه را خود انسان فراهم میکند.
به پیشانی مادر لوحی است، هرچه در آن است، در سرنوشت فرزند مینویسند. شاید حدیث «السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه» ناظر به همین مطلب باشد. نفرمودند: فی صلب ابیه!
مادر محمدبنابیبکر، اسماءبنتعمیس است که در شب زفاف حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود، بعد از شهادت و… که حضرت میفرمایند: بگویید محمدبنعلی. محمد پسری دارد بهنام قاسم، و او دختری دارد بهنام امفروه، که مادر امام صادق علیهالسلام است. پس موقع ازدواج خیلی باید دقت کرد.
حضرت صادق از نبیاکرم علیهماالسلام: اخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ فَإِنَّ الْخَالَ أَحَدُ الضَّجِیعَیْنِ. دایی بچه، یکی از دو ملازم (همخواب) است.
آقایی که خیلی خوب بچههایش را تربیت کرده بود و ریشۀ خرابیاش داییهای بچههایش بودند. مستدرک وسایل رحلی، ج۲، ص۵۳۵، جدید شاید ج۱۴
نبیاکرم: لَا تَسْتَرْضِعُوا الْحَمْقَاءَ وَ لَا الْعَمْشَاءَ فَإِنَّ اللَّبَنَ یُعْدِی. از زنهای سادهلوح و نافهم طلبِ شیر نکنید که شیر سرایتدهنده است. خصوصیات مادر را به فرزند منتقل میکند، بچه هم احمق در میآید.
قدیمیها میگفتند: رحمت به شیری که خوردی، یا لعنت، بیحسابکتاب نبوده. بچهای که شیر بد خورده باشد، تربیتش به راه درست خیلی زحمت دارد و مشکل است.
پس؛ اولین مهره و زیربنای همۀ مهرههای ازدواج، مطالعهکردن روی همسر است، از کوزه همان برون تراود که در او است.
چرا اکثر ائمه فرزند کنیز هستند؟
جریان کنیزخریدن حضرت موسیبنجعفر، نجمه / فاطمه، دنبال رحم و شیری میگشتند که فرزند صالح بهعمل بیاید وگرنه زن که زیاد بوده، افتخار میکردند.
جریان جناب مختار، ماهیت قیام مختار، ص۵۲؛ سید حمیری، ج۴۳، ص۳۲۴؛ سفینه البحار، ج۱، ص۳۳۶؛ بحار، ج۴۲، ص۹۸ از ابنابیالحدید.
جلسۀ سوم
یک اتومبیل زمانی میتواند مفید باشد که اجزای آن با یکدیگر هماهنگی داشته باشد، ترمز، چرخ، و… و همین هماهنگی یکی از بهترین ادلۀ خداشناسی است. آیات اول سورۀ ملک: «… ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت». هماهنگی بدن انسان.
انسان هم موظف است امور روزمرهاش را هماهنگ کند، خوردن، آشامیدن، استراحت، کار و… وگرنه یا تنبل میشود، یا بعد از چند مدت از کار میافتد.
لذا فرمودند: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ». از مکتب ما بهدور است. «نِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَهِ». اگر انسان بفهمد دنیا چیست، خوب میتواند از آن برای آخرتش استفاده کند.
ابوبصیر به امام صادق علیهالسلام عرض کرد: یَخْرُجُ الرَّجُلُ مَعَ قَوْمٍ مَیَاسِیرَ وَ هُوَ أَقَلُّهُمْ شَیْئاً فَیُخْرِجُ الْقَوْمُ نَفَقَتَهُمْ وَ لَا یَقْدِرُ هُوَ أَنْ یُخْرِجَ مِثْلَ مَا أَخْرَجُوا. حضرت فرمودند: نه، با آنها نرو، چون موجب ذلت تو میشود!
با کسانی مسافرت نرود که نمیتواند ترۀ رفاقت با آنها را خورد کند. مَا أُحِبُّ أَنْ یُذِلَّ نَفْسَهُ، لِیَخْرُجْ مَعَ مَنْ هُوَ مِثْلُهُ.
امام باقر علیهالسلام: إِذَا صَحِبْتَ فَاصْحَبْ نَحْوَکَ وَ لَا تَصْحَبَنَّ مَنْ یَکْفِیکَ فَإِنَّ ذَلِکَ مَذَلَّهٌ لِلْمُؤْمِنِ.
در مسألۀ ازدواج هم باید زن و شوهر از نظر اعتقادات و اخلاقیات و نظریات هماهنگی داشته باشند. اگر ناهماهنگ باشند، ممکن است چند صباحی کوتاه بیایند و با هم بسازند، بهخاطر همان شادابی و غرایز اول زندگی، اما وقتی این حرارت فروکش کرد، اولِ دردسر میشود و اختلافات بروز پیدا میکند و دیگر کوتاه نمیآیند. برای همین، یکی از مسایل بسیار مهم پیش از ازدواج، کفویت و سنخیت است.
«هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»، یک دنیا مطلب دارد همین چهارتا کلمه. هر لباسی با اندام انسان جور در نمیآید، باید لباسی بپوشم که هماهنگ با من باشد.
«مَنْ زَوَّجَ کَرِیمَتَهُ بِفَاسِقٍ نَزَلَ عَلَیْهِ کُلَّ یَوْمٍ أَلْفُ لَعْنَهٍ وَ لَا یَصْعَدُ لَهُ عَمَلٌ إِلَى السَّمَاءِ وَ لَا یُسْتَجَابُ لَهُ دُعَاؤُهُ وَ لَا یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَ لَا عَدْل». «مَنْ زَوَّجَ کَرِیمَتَهُ مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ فَقَدْ قَطَعَ رَحِمَهَا». خدا دعای این پدر و مادر را مستجاب نمیکند و عمل خیری را از ایشان قبول نمیکند.
حیثیتِ سنخیت:
از نظر عمر نیست، وگرنه پیامبر ۱۵ سال از حضرت خدیجه کوچکتر بودند.
از نظر مالی و شئون خانوادگی نیست. پیامبر خطبهای خواند و پایین آمد، نوۀ عبدالمطلب را به ازدواج مقداد در آورد.
هماهنگی از نظر ایمان است. تقوا، عفت، رعایت دین و… «…الْمُؤْمِنُ کُفْوٌ لِلْمُؤْمِنَهِ».
از کجا به کفویت پی ببریم؟ ظواهر پدر و مادر ملاک نیست. برای تشخیص کفویت، سه نظریه در دنیا هست:
۱. اروپاییها: دختر و پسر تا چند سال رفیق شدید شوند (غیر از یکی دو مسأله) تا ببینند بهدرد هم میخورند یا نه!
این روش عقلا درست نیست، چون با کرامت یک انسان منافات دارد، دختری که هر روز در دست یک جوان باشد، میشود ملعبه و عروسک، با کرامت انسانی او منافات دارد، مانند غذایی که هرکس یک انگشت به آن بزند. دختری که قیافههای متفاوت را دیده باشد، شوهرش چه تأمینی از دوام ماندن با او را دارد؟
۲. برخی متدینین(متأسفانه): بعد از صحبتها، پیش از عقد، عروس و داماد در یک اتاق با هم صحبت میکنند.
این راه هم یک مقداری همان مشکل قبلی را دارد و با کرامت این دختر منافات دارد. علاوه بر اینکه این جوان دارد بر خلاف مرام آیندۀ خود رفتار میکند، دارد خط جلوی پای او میگذارد، حیای او را میشکند، بعد در آینده چه توقعی دارد که همسرش با نامحرم صحبت نکند؟
۳. اعلامکردن در قالب کاغذ یا شنیدن از پشت پرده یا حضوری با وجود مادر طرفین مثلا.
تا از همان ابتدا بفهمد که شوهرش دارای چه مرامی است، نمیخواهد همسرش با نامحرم صحبت کند. تمام خواستههایتان را بیپرده رکوراست بگویید. یا نظر او هم همین است که خوب، یا بر خلاف میل باطنیاش آنها را میپذیرد که اینهم خوب است و هماهنگی برقرار میشود.
جلسه چهارم
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً». روم۳۰، آیه۲۱
محرک اصلی و عمده برای اجتماع، یکی از سه چیز میتواند باشد:
۱. نیاز: مثل افرادی که در دادگستری مجتمع میشوند، یکی دنبال حاکمی میگردد تا حقش را از ظالم بگیرد، یکی پشت میز نشسته و بهکار مردم میرسد تا پول در بیاورد.
۲. محبت و عواطف: مثل اجتماعی که در بیمارستان حاصل میشود برای ملاقات بیماران.
۳. نیاز + محبت.
ببینیم کدامیک از این سه برای بقاء اجتماع مطمئنتر است. واضح است که: سومی. زیرا در قسم اول تا نیاز از بین رفت، اجتماع متفرق میشود. دومی هم کار دل است، و کار دل قابل اطمینان نیست. قلب مدام درحال قلب و انقلاب است. احساسات زود فروکش میکند. ولی در قسم سوم، تا نیاز از بین برود، محبت جبرانش میکند، تا محبت بیرنگورو شود، نیاز جایش را میگیرد.
قسم سوم مانند تشکیل خانواده زن و شوهر. هم به یکدیگر نیاز دارند، هم عواطف بینشان وجود دارد. آیه اول بحث، گویای هر دو جنبه است.
مودت و عشق، مربوط به نیمۀ اول زندگی است، رحمت و شفقت و ساختن با یکدیگر مربوط به نیمۀ دوم.
باید بر مسألۀ دوم، یعنی عواطف ومحبت تحفظ کرد؛ چون رکن رکین و استوانۀ پایداری زندگی است، اگر این جنبه ضعیف شود، زندگی از هم میپاشد، و عمدهسبب طلاقها همین است. یا این مرد، زنِ دیگری میگیرد و سکونش را با او تحصیل میکند و نیازی به این دیگری نمیبیند یا اینکه بهخاطر مسائل اخلاقی، عواطف بین این دو مرده و از بین میرود. لذا قرآن میگوید: اگر عدالت داری زن دیگر بگیر.
اگر اختلافی بین زن و شوهر در یکی از برهههای زندگی پیش آمد، سعی کنید سریع این عصبانیت را از بین ببرید، وگرنه این خاطرۀ تلخ در دل این زن باقی میماند و هرچه به او محبت کند با خود به دیدۀ کلک و خدعه نگاه میکند و میگوید ندیدی چند روز پیش چطور پیشش اشک میریختم، ولی اعتنایی نمیکرد.
امام صادق ع: «الْعَبْدُ کُلَّمَا ازْدَادَ لِلنِّسَاءِ حُبّاً ازْدَادَ فِی الْإِیمَانِ فَضْلًا».
این مطالب، ماورای مسایل جنسی است و حضرت صادق ع مبرّا است از اینکه مسایل غریزی را مدّنظر داشته باشد.
اصل ازدواج، برای تولد فرزند صالح است، و فرزند وقتی صالح میشود که در یک کانون زندگی سالم رشد کند و کانون زندگی سالم وقتی مهیا میشود که زن و شوهر به یکدیگر محبت داشته باشند. اگر مرد خبره و زرنگ باشد، میتواند هم به زنش محبت کند، درعینحال تدبیر زندگی هم به دستش باشد.
امام صادق ع: إِذَا أَحْبَبْتَ رَجُلًا فَأَخْبِرْهُ بِذَلِکَ، فَإِنَّهُ أَثْبَتُ لِلْمَوَدَّهِ بَیْنَکُمَا.
و نیز فرمودند: قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَهِ إِنِّی أُحِبُّکِ لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً.
ابراز عملی هم لازم است، جریان جوان جوشکار که ظهر خودش را تمیز میکرد و برای نماز یک ساعت میرفت خانه و زنش کولر روشن نمیکرد و خودش دلش نمیآمد زنش تنها ناهار بخورد.
چقدر بد است که یک نفر بدون همسرش تندتند سفر برود. نوعاً ما الآنِ زندگی را نگاه میکنیم، باید آتیه زندگی را بنگریم که برای پنجاه سال دیگر چطور رفتار کند. اگر تنور محبت یخ کرد، فعلاً نشاط اول زندگی نمیگذارد سر مخالفت بردارد، ولی یواشیواش که بچههایش بزرگ شدند و توانست محبتها را با پسر و دخترش تأمین و جبران کند، دیگر به شوهر اعتنا نمیکند. ولی اگر شوهر عملاً به او بفهماند که دوستش دارد، بعد چند سال هم از بچه میگذرد و دور شوهرش میچرخد. همیشه اینطور نیست که دیر رفتی خانه، بعد از چند ساعت اوضاع به حالت عادی برگردد. گول همین اول زندگی را نخورید.
جلسه پنجم
رکن ازدواج، محبت و نیاز است. لذا ازدواج در سنین بالا غلط است؛ چون در آن زمان ازدواج بر اساس نیاز است و مرد نیاز به کلفت دارد و محبت تقریباً فروکش کرده.
مَا مِنْ شَابٍّ تَزَوَّجَ فِی حَدَاثَهِ سِنِّهِ إِلَّا عَجَّ شَیْطَانُهُ یَقُولُ یَا وَیْلَاه عَصَمَ هَذَا مِنِّی ثُلُثَیْ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی الثُّلُثِ الْبَاقِی.
نیاز دست ما نیست، خودبهخود انسان نیاز به او دارد و ما باید سعی در جنبه محبت داشته باشیم.
پیامبر اکرم: النَّاجِی مِنَ الرِّجَالِ قَلِیلٌ وَ مِنَ النِّسَاءِ أَقَلُّ وَ أَقَلُّ قِیلَ وَ لِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّهُنَّ کَافِرَاتُ الْغَضَبِ مُؤْمِنَاتُ الرِّضَا.
موضوع غضب هیچچی حالیش نیست، همهچیز برایش مخفی میماند و یادش میرود. ولی اگر راضی نگهش داری خیلی با تو میسازد.
امام صادق ع: إِنَّ الْمَرْأَهَ خُلِقَتْ مِنَ الرَّجُلِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهَا فِی الرِّجَالِ فَأَحِبُّوا نِسَاءَکُمْ… (مستدرک وسایل، ج۱۴، ص۱۵۸) همت مرد در آب و خاک است، برای زن یک مسئله اساسی است، و آن اینکه یک مردی را به کمند خود بیاندازد و جلب توجه کند. پس به آنها محبت کنید تا باور کند که در دل شوهرش جای گرفته و او را اسیر خودش کرده است تا دنبال فرد دیگری نرود.
یکی از دانشمندان: زن وقتی شوهر میکند، مثل این است که از قفس بیرون رفته و شوهر وقتی زن میگیرد، مثل پرندهای است که به قفس میافتد.
پیامبر اکرم: «جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِیَالِهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنِ اعْتِکَافٍ فِی مَسْجِدِی هَذَا». مجموعه ورام
امام صادق ع: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ ع مِنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ فَهِمَّهُ ابْنِ آدَمَ فِی الْمَاءِ وَ الطِّینِ وَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ فَهِمَّهُ النِّسَاءِ فِی الرِّجَالِ فَحَصِّنُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ». (کافی، ج۵، ص۳۳۷) خانههایتان دژ محکم باشد برای ایشان، دمبهدم آنها را بیرون از خانه نبرید، چشمش را برای دیدن نامحرم باز نکنید، حتی حرم و روضه.
پس: ۱. آنها را در خانه نگاه دار؛ ۲. محبت هم بکن.
نبی اکرم ص: «أَوْصَانِی جَبْرَئِیلُ ع بِالْمَرْأَهِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی طَلَاقُهَا إِلَّا مِنْ فَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ.» (الکافی، ج۵، ص۵۱۲)
جلسه ششم
چنانچه در جامعه تضادی بهوجود آید، نیاز به یک حاکم دارد، در جامعۀ کوچک خانواده نیز تضادهایی پدید میآید که حتماً باید یک مدیر وجود داشته باشد تا در اختلافات حرف آخر را او بزند و دیگران مطیع او باشند.
چه کسی میتواند سرپرست و حاکم در خانواده باشد؟
مدیر یا باید مرد یا زن یا مشترک بین این دو باشد. اجنبی که نمیتواند.
یک مدیر باید دو ویژگی داشته باشد: ۱. قاطعیت؛ ۲. عاطفه.
یعنی باید بتواند بین این دو خصلت جمع کند. گاهی مانند آهن، محکم و گاهی مهربان. پیامبری که رحمه للعالمین است در میدان جنگ با شدت تمام میجنگد. مدیر یک اداره هم باید نسبت به کارکنان و پرسنلش همین قاطعیت را داشته باشد.
زن یک موجود احساساتی است و فوقالعاده عواطف دارد، لذا نمیتواند از قاطعیت لازم برخوردار باشد و با یک قطره اشک نظرش عوض میشود. لذا اسلام تمام پستهای کلیدی را از عهدۀ زنان برداشته، مانند قضاوت، حکومت، مرجعیت و…
کشورهای اروپایی هم که دم از تساوی حقوق مرد و زن میزنند، ببینید چند تا وزیر و رئیسجمهور زن دارند.
یک پزشکی میگفت: غالبا جراحیهای زنان، ظریف نیست و موضع بخیه را لوله میکنند، چون میخواهند خون زود بند بیاید، ولی مردها با ظرافت پوست را کنار هم قرار میدهند. ما چند تا جراح قلب باز زن داریم؟
نقصان عقل زنان
امیرالمؤمنین علیهالسلام: « مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ».
منظور از نقصان عقل این است که زن موجودی احساساتی است، و خداوند کفه عواطف او را بالا برده تا بتواند مربی خوبی باشد (یک زن با چه محبتی بچه را عوض میکند!). معنی نقصان عقل، چربیدن احساسات بر عقل و فکر است. و این، بهمعنی نقصان قابل سرزنش نیست، بلکه حضرت از یک حقیقت خارجی خبر دادهاند که لازمۀ طبیعی زن این است. مثل اینکه یک پیچ ده سانتی، پیچ یک سانتی را مسخره کند!
فلسفۀ اصلی ازدواج، تربیت اولاد خوب است و بر این اساس باید دارای احساسات شدید و قوی باشد. و لذا نمیتواند مدیر خوبی باشد. کما اینکه مرد نمیتواند مادر خوبی باشد. مشترکاً هم نمیتوانند مدیر باشند؛ چون تلفیقِ نامناسب با مناسب کار مرد را هم خراب میکند.
«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ…» نساء۴، آیه۳۴
ر.ک: المیزان
قطعاً ما در هر اجتماعی به امیر و حاکم نیاز داریم؛ چون در هر اجتماعی تضاد منافع پیش میآید، مثل ماشین و پیادهرو و…، وگرنه هرکس زورش بیشتر باشد و تیغش برّندهتر، میداندار میشود و زندگی، جنگلی میشود.
خود آیه دو جهت برتری بیان کرده:
۱. بما فضل الله…: این همان بحثی بود که تا الآن گفتیم که زن ضعف در قاطعیت دارد؛
۲. بما انفقوا…: مسائل اقتصادی را شرع بر عهده مرد گذاشته، و برای زن نقشی بیان نکرده، کار زن در خانه است. و زن و بچه واجب النفقه مرد هستند.
اگر مسئولیت امور اقتصادی دست مرد است، مدیریت هم باید دست مرد باشد؛ چون اگر مدیر اقتصادی و مدیر امور زندگی مختلف باشد، یک ناهماهنگی بین دخل و خرج پیش میآید و توازن این دو بههم میخورد.
پس مرد، در عین حالی که باید حیفش بیاید یک لقمه غذا بدون همسرش بخورد، باید از قاطعیت قوی برخوردار باشد. (مردی که سه روز یک پرتغال را با خودش راه میبرد). مردهایی که بدون همسرانشان تفریح میروند و به زنهایشان بیاعتنایی میکنند، قطعاً در زندگی شکست میخورند، دو روز دیگر که بچهدار شد، آن قدر بیاعتنایی و بیمحلی به شوهرش میکند و شوهرش را میجزّاند.
مرد باید سرشار از عاطفه باشد؛ ولی در کنار این عاطفه یادش نرود که مدیر خانواده است و کمتر کسی است که توانسته باشد از این تنگه به سلامتی گذشته باشد.
کتبت فی ۸۶۰۴۰۵
۰ دیدگاه