فهرست مطالب
چرا دروغ میگوییم؟!
همۀ ما قبول داریم که دروغ چیز بدی است؛ اما چرا برخی از ما گاهی دروغ میگوییم؟
آیا شک داریم که دروغ یک گناه کبیره است؟ آیا تردیدی داریم که دروغ به اعتبار و آبرویمان لطمه میزند و سبب رسوایی ما میشود؟ آیا باور نداریم که علت بسیاری از تنشها و گرفتاریهای خانوادگی، صادقنبودن همسران است؟
و اگر همۀ اینها را باور داریم، پس مشکل کجاست؟ یا بگوییم: چرا برخی، تحت هیچ شرایطی دروغ نمیگویند و برخی چرا. چه چیزی مانع دروغگویی اینها میشود که در گروه دیگر نمیشود؟
تا علت را به درستی تشخیص ندهیم نمیتوانیم راهکاری مناسب برای اصلاح و درمان آن پیدا کنیم. همانطور که در بیماریهای جسمی، تشخیص چرایی و علت بیماری، در فرآیند بهبود و درمان، بسیار ضروری و مؤثر است، بیماریهای رفتاری و اخلاقی نیز، نیازمند تشخیص درست علت است.
پاسخ این است که افراد به دلایل متعددی دروغ میگویند و دروغگویی هرگز یک دلیل و علت ندارد؛ اما برای آنکه بتوانیم در یک دستهبندی صحیح، پاسخ جامعتری بدهیم، اینطور میگوییم: دروغگویی در افراد بزرگسال و کودکان متفاوت است همانطور که در بیماریهای جسمی، ممکن است چند نفر سردرد و حالت تهوع داشته باشند ولی هر کدام علت و درمان خاص خودش را دارد. و اگر علت دروغگویی، زود شناخته و درمان نشود چهبسا بهصورت یک عادت درآید.
عوامل دروغگفتن فرزندان
۱. دروغگویی والدین؛ شاید جدیترین علتِ صادقنبودن کودکان، الگوپذیری آنها از والدین باشد. توجه دارید که کودکان، بیش از آنکه به امر و نهیها، تذکرات و نصیحتهای والدین مبنی بر رعایت صداقت اعتنا کنند، به رفتارهای آنها به عنوان یک مدل رفتاری توجه دارند.
وقتی کودک میبیند که پدر یا مادرش برای دفع یک ضرر مالی و فرار از یک بحران یا جلب یک منفعت، به دروغ متوسل میشود، میآموزد که در شرایط مشابه، میتوان صداقت نداشت. کاملا مطمئن باشید که کودک شما، رفتار شما را به دقت تحت نظر دارد.
مثلا: زنگ میزنند، مادر از آیفون تصویری میبیند که همسایه پشت در است. با صدای بلند (آنچنانکه کودکش میشنود) میگوید: ای وای، باز این همسایه پرحرف آمد. اصلا از او خوشم نمیآید و لحظاتی بعد مادر دم در میرود (کودکش هم به دنبالش میرود) و خطاب به همسایه میگوید: خیلی خوشحال شدم!!! کودک با تعجب به مادر مینگرد و با خود میگوید: او لحظاتی پیش، اظهار ناراحتی کرد و اکنون میگوید: خوشحال شدم!
اگر میخواهید کودکی با صداقت داشته باشید، باید تصمیم جدی بگیرید که خودتان هرگز و هرگز و هرگز دروغ نگویید، شوخی و جدی، هیچوقت.
۲. تکلیف سنگین و بیش از حد توان؛ کودک همواره دوست دارد مورد توجه و تایید شما باشد و پذیرفته و تشویق شود. او خوب میداند اگر تکلیفی را که به عهدۀ او گذاشتهاید، خوب و کامل انجام دهد چنین اتفاقی میافتد و الا مورد سرزنش و مواخذه قرار میگیرد یا دستکم، تشویق و تحسین نمیشود. حال اگر به کودک، تکلیف و مسئولیتی دهیم که بیش از حد توان و حوصله او باشد، برای در امان بودن از سرزنش و مواخذه و دریافت تشویق و تحسین، به فکر میافتد که دروغ بگوید و کاری را که انجام نداده بگوید: انجام دادم.
مادری را تصور کنید که وقتی میبیند کودکش تمام اتاق را به هم ریخته، فریاد میزند: اتاقت را مرتب کن، همین حالا!! کودک، وقتی بههمریختگی و نامرتبی اتاق را میبیند، مستاصل میشود. او که نسبت به مادرش به مراتب از توان جسمی و حوصلۀ کمتری برخوردار است، اسباببازیهایش را به زیر تخت هل میدهد و لباسهایش را در گوشهای پنهان میکند که مادر نبیند.
بنابراین مراقب باشید که هرگز از کودکتان، کاری را نخواهید که در توانش نیست. قبل از هر چیز حجم کار و توان او را بسنجید. اگر توان او بیش از حجم و اندازه کاری باشد که از او خواستهاید، او ترغیب میشود که آن کار را هرچه سریعتر انجام دهد و پاداش و توجه و تحسین شما را دریافت کند. ضمن این که او، احساس میتوانم و اعتماد به نفس هم پیدا میکند و دلیلی برای دروغگفتن نمیبیند و اگر حجم کار زیاد است یا کودکتان خسته است، آن کار را به تعویق بیندازید یا مختصرترش کنید یا خودتان هم به او کمک کنید تا او به فکر دروغ هم نیفتد.
۳. ترس از تنبیه و مجازات؛ بچهها از این که با داد و فریاد و خشم و تندی و کتک والدین، مواجه شوند به شدت وحشت دارند و اگر احساس کنند برملا شدن یا اعتراف به خطا، منجر به تنبیه و مجازات میشود، به فکر میافتند که راستش را نگویند.
تصور کنید: فرزند هنگام بازی، شیشه را میشکند، پدر به خانه میآید و میپرسد: چه کسی شیشه را شکسته؟ کودک میگوید: من. پدر یکباره فریاد میزند و با پرخاش و توهین، او را مورد تهاجم قرار میدهد. چند روز بعد، دوباره کودک، شیشهای را میشکند، پدر به خانه میآید و رو به فرزندش با تندی میپرسد: این شیشه را دوباره تو شکستی. کودک که هنوز خاطرۀ چند روز پیش فراموشش نکرده، میگوید: من نشکستم. نمیدانم کار چه کسی بوده!
ممکن است بگویید: تنبیه برای کودک لازم است، اگر بهخاطر ترس از دروغگویی بچه، او را تنبیه نکنیم، او را چگونه تربیت کنیم تا پس از این بیشتر مراقب رفتارش باشد؟ پاسخ این است که تنبیه را بهعنوان یک ابزار تربیتی، موثر میدانیم؛ منتهی باید دقت کنید:
- اولا: باید تشویق بر تنبیه بسیار بسیار غلبه داشته باشد؛
- ثانیا: هرگز نباید کودک برای کارهای سهوی و غیرعمد، سرزنش و مؤاخذه شود؛
- ثالثا: در صورت انجام خطای عمدی، تنبیه لازم است؛ اما غالباً باید بهصورت محرومسازیِ کوتاهمدت از چیزهای مورد علاقه او باشد.
۴. تحقیر و تمسخر؛ کودکی که شخصیتش به خصوص در خانه تحقیر میشود، سعی میکند با دروغگویی برای خودش، شخصیتسازی کند. این موضوع خصوصا در اواخر دوران کودکی و دوره نوجوانی شدت میگیرد. در چنین شرایط سنی، فرزند بهطور ویژه دوست دارد شخصیت و گذر او از کودکی، پذیرفته و تایید و تکریم شود.
وقتی پدر، او را تنبیه میکند، مادر به او ناسزا میگوید و خواهر و برادرهای بزرگتر مسخرهاش میکنند او به دنبال این میرود که شخصیت آسیبدیدۀ خود را تا حدی ترمیم کند و متاسفانه او به زودی درمییابد که با دروغ میتوان به این هدف دست یافت. بنابراین در مدرسه یا نزد دوستان و همبازیانش، از خود و خانوادهاش به گونهای صحبت میکند که مورد توجه و احترام قرار گیرد. دربارۀ موقعیت شغلی، مالی و اجتماعی خانوادهاش دروغ میگوید و تأسفبارتر این که پس از مدت کوتاهی متوجه میشود، هرچه دروغهای کلانتر و بزرگتری بگوید، توجه و احترام بیشتری نصیبش میشود.
اگر میخواهید فرزندی راستگو داشته باشید، مراقب باشید به او توهین نکنید، از تحقیر و تمسخر او بهشدت پرهیز کنید و شخصیتش را تکریم کنید.
نکتههای ناب برای پیشگیری و اصلاح دروغگویی کودکان
- خودتان دروغ نگویید؛ هرگز و هرگز به شوخی و جدی، دروغ نگویید و اگر احیانا از روی غفلت خصوصا در حضور کودک دروغ گفتید، نشان دهید که بسیار پشیمان و متاسف هستید.
- تکلیفی ندهید که از توان و حوصله شان خارج باشد؛ به بچهها مسئولیتهای سبک و آسان بدهید تا هم به مسئولیتپذیری و انجام مسئولیت ترغیب شود و هم به فکر دروغ نیفتد.
- بچهها را هرگز بهخاطر کارهای سهوی و غیرعمد، تنبیه نکنید؛ صرفا کارهای خطای عمدی را آن هم به روش محرومسازی، تنبیه کنید. داد و فریاد، توهین و پرخاش و تهدید و تنبیه شدید بدنی هرگز ابزارهای تربیتی مناسبی نیستند و کودک را دروغگو میکنند.
- به کودکتان احترام بگذارید؛ با او محترمانه صحبت کنید و به او شخصیت بدهید، خصوصا در حضور دیگران و حتی به عنوان شوخی، تحقیر و تمسخرش نکنید.
- رفتار و گفتار صادقانهاش را اجرا بگذارید؛ او را بهخاطر صداقتش بسیار تشویق کنید و اعلام کنید که این رفتار او را چقدر دوست دارید و خوشحالتان میکند.
- اگر متوجه شدید که دروغی گفت برای او توجیهی درست کنید؛ مثلا اگر به دروغ گفت: مشقهایم را نوشتهام و شما بعدا دیدید که ننوشته است، بگویید: چون مشق هایت زیاد بوده، احتمالا فکر کردی این را هم نوشتهای، یادت نبوده. وگرنه من میدانم که شما دروغ نمیگویی و زشتی این کار را میدانی.
- اگر دروغی را که قبلا گفته، انکار کرد، شما بپذیرید؛ هرگز نخواهید ثابت کنید که او دروغ گفته و یک بچه دروغگوست. همین که انکار میکند، یعنی این که خودش میداند کار اشتباهی کرده است.
- قصهگویی؛ مستقیم و غیرمستقیم، با قصه و داستان و روشهای متنوع، بگویید که دروغگویی، چه گناه بزرگی است و صداقت چه پاداش بزرگ و پیامدهای مثبتی دارد. بگویید که شیطان با دروغ خوشحال میشود و صداقت، بهشت را به ارمغان میآورد.
- انتخاب دوستان خوب؛ اگر دوست صمیمی یا همبازیاش، بسیار دروغگوست، به فکر باشید تا ارتباطش با او کمتر شود و دوست خوبی را برای او تدارک ببینید.
- درخواست از خداوند؛ از همه مهمتر این که برای اثرگذاری همه این تدبیرها، پیوسته دعا کنید و از خداوند کمک بخواهید که همهچیز به اراده و لطف و عنایت او اصلاح میشود.
منبع: سید مجتبی حورایی و…
۰ دیدگاه