فهرست مطالب
شرح خطبه همام یا خطبه متقین ؛ خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه
بعضی از خطبههای نهج البلاغه در زمینه خاصی دارای ویژگی است؛ مثلا خطبه اشباح در توحید و معرفتالله؛ در مسایل اجتماعی و سیاسی، خطبه شقشقیه؛ در مسایل اخلاقی، بینظیرترین خطبه، همین خطبه متقین است. این خطبه حاوی رؤوس مطالب اخلاقی است و جزئیات صفات متقین را بیان میکند.
رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ.
صاحب، یعنی کسی که مستمرا با شخصی باشد، جمعش، اصحاب. امیرالمؤمنین، صفت ویژه و اختصاصی فرزند ابیطالب است.
همام به معنی شیر و انسان سخاوتمند. همامبنشریح یا همامبنعبادهبنخصیم. خواجه ربیعبنخصیم (یکی از زهاد ثمانیه صدر اسلام)، عموی همام است.
نگفت «من المتقین؟» توصیف به معنای تبیین جامع الافراد است، بیانی که بتوان آنها را شناخت و به تمام ابعاد زندگی ایشان پی برد، تا خود را در آن آینه نگاه و اصلاح و منطبق کنم. آنچنان پرسشی باید که چنین جوابی در آید. خیلی طرح سؤال، جالب و عمیق است. آنچنان توضیحی بدهید که در تقواشناسی و متقیشناسی ابهامی برایم باقی نماند.
سرآمد واژههای قرآن، تقوا و متقین است. تقوا از وقایه میآید، یعنی سپری که انسان را از آسیب و خطر حفظ میکند؛ متقی کسی است که سیستم امنیتی و حفاظتی دارد. راهکارهای حفظ درون و بیرون را میداند. در هر آن، دو نوع از شرور، انسان را تهدید میکند؛ شرور برونی «قل اعوذ برب الفلق» و شرور درونی «قل اعوذ برب الناس».
فَتَثَاقَلَ علیه السلام عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَ «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ.
گاهی شخصی خود را به مریضی میزند، میگویند: تمارض، خود را به نادانی میزند، میگویند: تجاهل؛ مطلبی برایش سنگین نیست اما خود را به مشکلی میزند، میگویند تثاقل. ولی از باب اینکه او را ردّ نکرده باشد، آیه ۱۲۸ نحل را برایش خواندند.
خدا با متقین و محسنین است. مراد از این معیّت، معیت بالعلم و معیّت بالقدره نیست، معیت بالنصره و الحمایه است.
لکلّ مقال مقام؛ الامور مرهونه باوقاتها؛ اولیاء خدا میدانند که هر سخنی، کی و کجا بهترین بهرهوری را دارد. هنوز زمانش نیست که لب به سخن باز کند. در وادی علم، متعلم واقعی باید کوچکی کند و ناز استاد بکشد. گاهی ما به کم یسنده میکنیم و از بسیار میمانیم. درود خدا بر همام که اصرار کرد و این معارف ژرف را به ما رساند.
فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ علیه السلام أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ؛ فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ.
مراد از خلق در اینجا، انسانهاست. این عبارت امام، پاسخ یک ذهنیت است، که گویا این همه تأکید بر روی تقوا، یک نگاه سودجویانه است و خدا از تقوا بهره میبرد! نه، خداوند از طاعت خلق بینیاز است و تقوای مردم هیچ سودآری برای او ندارد.
خلقت عالم لغو و عبث و لعب و لهو نیست؛ بلکه فایده دارد، او که غنی بالذات است، پس بازگشت سودش به مخلوق است. من خلق ناکردم که تا سودی برم × بلکه تا بر بندگان جودی کنم.
آیا ایمان انسانها، توفیق کار خداوندی است؟
افعال باریتعالی عین اغراض اوست؛ یعنی همین کاری که دارد انجام میدهد، هدف اوست؛ نه مثل ما که کاری را انجام میدهیم تا به هدفی برسیم؛ چون هدف یعنی نداشتن و در مورد خدای سبحان، چنین مطلبی وجود ندارد. لذا در آیه «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»، فرمودند: ای: لیأمرهم بالعباده، آفرید تا اراده و اختیار بدهد تا او را عبادت کنند. حال عبادت کنند یا خیر.
خدا اسباب عیش و زندگی را هم برایشان فراهم کرد. هر چه نیاز روحی و جسمی انسان است، برایش قرار داد. از این نعمتها استفاده کنید، ولی درست. برای هر انسانی را در یک موقعیت خاص قرار داد، عوامل شکوفایی هر کسی را در وجودش قرار داده تا از آن موقعیت استفاده کنند و به کمال برسند. البته خدا اسباب فزونی رزق مادی و معنوی را برای همه یکسان قرار داده است.
فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ.
متقون، اهل فضایلند، واژه اهل، یک وابستگی شدید را میرساند. یعنی اینها پیوسته و وابسته به فضایل زندگی میکنند. فضیلت در تقابل با رذیلت. فضیلت یعنی فزونی، رذیلت یعنی عاملی که انسان را به زیر میکشد. متقون لحظه به لحظه دغدغهشان، فزونی و رشد و تعالی شخصیت خودشان هستند.
علمای علم اخلاق میگویند: اصول فضایل اخلاق، حکمت، شجاعت، عدالت و سخاوت/عفت است. ولی امیرالمؤمنین به گونهای دیگر بیان میکند.
منطقهم الصواب
اصابت، یعنی رسیدن به هدف، در مقابل خطا. امام اول از نطق شروع میکند چون اولین ممیزه خارجی ما از حیوانات، سخنگفتن ماست. شخصیت انسان، در پس گفتار اوست. کلید اندیشه و شناخت شخصیتها کلام است. گویا تقوا، بدون فراگیری آداب و شیوه سخنگفتن درست حاصل نمیشود.
حضرت نفرمود، متقی صداقت دارد، متقین گاهی میگویند و گاهی نمیگویند. صواب قید کمیت و کیفیت کلام است، کسی که به اندازه و بجا و به موقع سخن بگوید، صواب میگوید. محور ترجیح سخن بر سکوت یا بالعکس، صواب و خطا است.
گاهی یک کلام نیشدار به همسر یا فرزند یا دوستان، گاهی یک سخن نپخته و نسخته را در جامعه منتشر میکنیم و مانند موج میرود و آرام ندارد و باید پاسخگوی تبعات آن باشیم.
لا یستقیم ایمان عبد … پایدار نمیشود
ملبسهم الاقتصاد
شیوه پوشش ایشان، میانهروی است. لباس یک ضرورت انسانی است. درباره لباس، دو دیدگاه شرقی و غربی وجود دارد:
دیدگاه شرقی: در فرهنگ ایرانی به لباس میگوییم، پوشاک، مصدرش، پوشش؛ مشتقاتش، زیرپوش، روپوش، ژندهپوش و…؛ یعنی عمده کارکرد لباس، پوشش است.
دیدگاه غربی: لباس = دِرِس، به معنی آرایش دادن و زینت و به رخ کشیدن است.
قرآن: … یواری سوآتکما؛ اولین کارکرد لباس، پوشش است؛ و ریشا، موجب زینت است.
ما در روایات، احکام فراوانی درباره لباس داریم، رنگ و…؛ امام امام اقتصاد را نشانه تقوا میداند. زیرا زهد با طینت پاک است نه با جامه پاک.
در لسان روایات، به انگشتر هم اطلاق میشود، زیورآلات بانوان، اسمش لباس است. اصالت وجود انسان، به اندیشه اوست، در بسیاری از مراکز علمی میبینید شخصیتهای اولشان از هیچ زینتی استفاده نمیکنند. نیازی ندارد چیزی شخصیتش را بالا ببرد.
مشیهم التواضع
بهزودی…
مشتاقی و مهجوری؛ محمدعلی انصاری و…
۰ دیدگاه