حسن بن علی سرسونی از ابراهیمبنمهزیار روایت کرده است که گفت: امام هادی علیهالسلام نامهای به علیبنمهزیار نوشت و «یَأْمُرُهُ أَنْ یَعْمَلَ لَهُ مِقْدَارَ السَّاعَاتِ» از او خواست تا ابزاری که ساعات را تعیین کند، برای ایشان تهیه کند. ما این وسیله را تهیه کرده، در سال ۲۲۸ (در سن ۱۶ سالگی حضرت) برای ایشان بردیم. وقتی به سیاله رسیدیم، ابنمهزیار نامهای نوشته و خبر آمدن خود را به امام اطلاع داده، از ایشان اجازه گرفت تا نزد آن حضرت رفته و وقت ملاقات را تعیین کند. همینطور برای ابراهیم [بن مهزیار] هم اجازه گرفت. امام اجازه دادند بعد از ظهر خدمت آن حضرت برسیم. در یک روز تابستانی بسیار گرم رسیدیم. مسرور غلام علیبنمهزیار هم همراه ما بود. وقتی به قصر نزدیک شدیم بلال، غلام امام، در انتظار بود. گفت: داخل شوید. وارد حجره شدیم، در حالی که دچار تشنگی شدیدی بودیم. نشستیم. یکی از غلامان در حالی که کوزه آب خنکی داشت، پیش آمد. از آن آب خوردیم.
امام علیبنمهزیار را خواست و تا بعد از عصر نزد آن حضرت بود. سپس مرا خواست. سلام کردم و اجازه خواستم دست امام را ببوسم. حضرت دستش را داد، من بوسیدم. امام مرا دعا کرد و نشستم، آنگاه برخاسته و خداحافظی کردم.
وقتی از در خانه بیرون آمدم، مرا صدا کردند و فرمودند: ای ابراهیم؛ عرض کردم: لبیک یا سیدی، فرمود: صبر کن. من همچنان ایستاده بودم، در حالی که مسرور، غلام ما هم با من بود. امام دستور داد مقدار [یعنی ساعت] را نصب کنند [بهکار بیندازند]. حضرت آمد، تختی برای آن حضرت گذاشتند، نشست. یک تخت هم برای علیبنمهزیار در سمت چپ امام گذاشتند که روی آن نشست. من در کنار ساعت بودم. یک سنگ افتاد. مسرور [به فارسی] گفت: «هشت». امام فرمود: ثمانیه؟ گفتیم: بلی ای سرور ما. آنگاه ما بیرون آمدیم.
امام به علیبنمهزیار فرمودند: فردا صبح مسرور را نزد من بفرست. ابن مهزیار او فرستاد. وقتی وارد شده بود، امام [به فارسی به وی] فرموده بودند: «بار خدایا چون»؟ مسرور گفته بود: «نیک یا سیدی». در این وقت [شخصی به نام] نصر گذشت. امام [به فارسی] به مسرور فرمود: «در ببند» او در را بست. آنگاه عبای خود را روی من انداخت تا مرا از نصر پنهان کند و سپس آنچه میخواست از من پرسید. بعد از آن امام با علیبنمهزیار دیدار کرده و فرمود: همه اینها از ترس نصر [که لابد یکی از مراقبان بوده] بود. علیبنمهزیار گفت: ترس من بیشتر از عمرو بن قرح است.
بصائر الدرجات، ص۳۳۷، باب فی الأئمه ع أنهم یتکلمون الألسن کلها؛ بحار، ج۵۰، ص۱۳۱
۰ دیدگاه