ویکی شد.
ابوعبدالله شمس الدین محمد بن مکی بن محمد شامی عاملی جزینی، معروف به شهید اول در سال ۷۳۴هجری در جِزِّین، از قرای جبل عامل متولد شد. این قریه یکی از مناطق پر برکت از نظر پرورش فقها و علما است، بهطوری که در دوران شهید ثانی، در تشییع جنازهای، هفتاد مجتهد صاحب فتوا حضور داشتهاند و شهید اول و دوم نیز، هر دو از آن منطقه هستند.
هنگامی که در اصطلاح فقها کلمه «شهید» بیقرینه ذکر گردد، مقصود همان شهید اول است.
شخصیت علمی
شهید اول شاگرد فخر المحققین (فرزند علامه حلی) بوده که شاگرد شاگردان علامه حلی است.
یکی از کتابهای معروف او در فقه، «اللمعه الدمشقیه» نام دارد که در مدت کوتاهی (۷روز) تألیف کرده و دو سده بعد، فقیهی بزرگ، این کتاب را شرح کرد که او نیز سرنوشتی مانند مؤلف را پیدا کرد و به شهادت رسید و «شهید ثانی» لقب گرفت.
همه کتابهای شهید اول از آثار ارزشمند فقهی محسوب میشوند. بر کتابهای شهید اول نیز مانند محقق و علامه حلی و… در عصرهای بعد، از طرف فقها، شرحها و حاشیههای زیادی نوشته شد.
در میان فقهای شیعه، کتابهای این سه شخصیت یعنی محقق حلی و علامه حلی و شهید اول که در سدههای هفتم و هشتم میزیستهاند، بهصورت متون فقهی درآمده و دیگران بر آنها شرح و حاشیه نوشتهاند و این امر تا آنزمان بینظیر بوده و فقط در یک سده گذشته، دو کتاب از کتابهای شیخ مرتضی انصاری، چنین وضعی داشته است.
خاندان
خاندان شهید اول خاندان علم و فضل بوده و نسلهای متوالی این شرافت را برای خود نگهداری کردهاند.
شهید، سه پسر داشت که هر سه از علما و فقها بودهاند. همسرش امعلی و دخترش امالحسن نیز فقیهه بودهاند و شهید، زنان را در پارهای از مسائل، به این دو بانوی فاضله ارجاع میداده است.
در«ریحانه الأدب» آمده است:
«برخی از بزرگان، فاطمه دختر شهید را «سته المشایخ» و برخی «ست المشایخ» یعنی «سیده المشایخ» لقب دادهاند.
لقب شهید
شهید اول، از بزرگان فقهای امامیه و از اعاظم مجتهدان تاریخ اسلام میباشد. عالم عامل کامل، محدث، رجالی، اصولی، ادیب و شاعر و در اصطلاح رجال «امام الفقه» نامیده شده است.
شهید اول، محمد بن مکی بن احمد عاملی نبطی جزینی، نخستین شهید بزرگوار از این سلسله نور و رحمت در این طیف و قشر است که شاید از نظر نداشتن همتا و نظیر در رتبه و منزلت فقهی و علمی، او را «شهید اول» و نخستین شهید گفتهاند، و گرنه در سلسله علما و محدثان و دانشمندان، شهدای بسیاری وجود دارند که شهید اول از حیث تاریخی بسیار عقبتر از آنهاست.
مهارت در انواع علوم
او پس از محقق اول بهعنوان سرآمد فقها است. اهل فن و خبره، در استادی و فقاهت او کوچکترین تردیدی به خود راه ندادهاند. او علاوه بر علم فقه، در دیگر علوم اسلامی رایج آن روز نیز مهارت داشت.
زمانی که شیخ در کتاب «مکاسب محرمه» به حرمت تعلم سحر میرسد، برخی از حاشیهنگاران آن کتاب نوشتهاند: «سحر حرام است مگر آن که هدف از تعلم آن باطلکردن نبوت دروغین باشد» و مثالی که ذکر میکنند این است: «همانند آنکه شهید اول نبوت دروغین محمد یالوشی را که در جبل عامل آغازیده بود، پس از ابطال سحرش، مجاب و محکوم نمود و در عهد سلطنت برقوق حکم قتل او داده شد».
بر فرض صحت این داستان، این امر نشانگر وسعت معلومات شهید در زمینه علوم غریبه است.
اساتید
شهید اول از محضر بزرگانی کسب فیض کرده که برخی از آنان عبارتند از:
۱. فخر المحققین؛ ۲. سید عمید الدین بن عبد المطلب حلی؛ ۳. سید ضیاء الدین عبد الله حلی؛ ۴. سید تاج الدین ابن معیه حسینی؛ ۵. سید علاء الدین بن زهره حسینی؛ ۶. شیخ علی بن طران مطارآبادی؛ ۷. شیخ رضی الدین علی بن احمد مزیدی؛ ۸. شیخ جلال الدین محمد حارثی؛ ۹. شیخ محمد بن جعفر مشهدی؛ ۱۰. شیخ قطب الدین محمد بویهی رازی، شارح شمسیه.
البته برخی از این بزرگواران مانند شیخ محمد بن جعفر مشهدی از مشایخ اجازه شهیداند.
علاوه بر مشایخ شهید از بین علمای شیعه، او از حدود ۴۰نفر از علمای اهل سنت نیز اجازه روایت دریافت کرده است؛ مانند: شیخ محمد بن یوسف قرشی شافعی که از قاضی عضد الدین ایجی روایت نقل میکند.
شاگردان
پرورشیافتگان مکتب علم و اجتهاد در محضر شهید اول بسیارند و هر یک، پس از شهید عهدهدار ارشاد و هدایت امت و حراست از میراث تشیع شدند. از جمله آنهاست:
۱. شیخ محمد و شیخ علی و شیخ حسن پسران شهید؛ ۲. امعلی و ست المشایخ همسر و دختر شهید؛ ۳. شیخ مقداد سیوری؛ ۴. شیخ حسن بن سلیمان حلی؛ ۵. سید بدر الدین حسن بن ایوب، صاحب کتاب «المحجه البیضاء»؛ ۶. شیخ زین الدین علی بن خازن حائری و…
تألیفات
برخی کتب بهیادگارمانده از شهید اول:
۱. اللمعه الدمشقیه؛ ۲. الدروس الشرعیه فی فقه الإمامیه؛ ۳. الذکری؛ ۴. غایه المراد؛ ۵. القواعد الکلیه فی الأصول و الفروع؛ ۶. حاشیه شرح ارشاد؛ ۷. حاشیه قواعد علامه؛ ۸. خلاصه الاعتبار فی الحج و الاعتمار؛ ۹. المزار؛ ۱۰. المسائل.
شهادت
سرانجام شهید اول در روز پنجشنبه نهم جمادیالأولی سال ۷۸۶هجری در عهد سلطنت برقوق، با فتوای قاضی برهان الدین مالکی و عباد بن جماعه شافعی، پس از تحمل یک سال حبس و زندان در قلعه شام به شهادت رسید.
در همان ایام حبس بود که کتاب ارزشمند اللمعه الدمشقیه را در مدت ۷روز تألیف کرد در حالی که از منابع فقه تنها المختصر النافع در اختیارش بود.
به دلیل کینهها و عداوتهای دیرینهای که از تشیع و علمای شیعه و آن بزرگوار داشتند، بدن شریفش را به دار کشیده و سنگسار کردند و مورد اهانتها قرار دادند.
رحمت و رضوان الهی بر او باد
۰ دیدگاه