میخواهیم عمق پیام رسول را بیابیم، پیام ولایت پیامی که تاریخ را به خون کشید! تا آنها که سنگ راهند به خود آیند و آنها که در راهند بیشتر بتازند.
- ولایت چیست؟
- چه زیربناها و پایههایی دارد؟
- چه ضرورتی دارد؟
- هدف این ولایت و رهبری چیست؟
- رسول برای این ولایت چه گامهایی برداشته است؟
فهرست مطالب
چیستیِ ولایت
ولایت فراتر از محبت و دوستی و عشق است! علی(ع) مظهر علم و عشق، تدبیر و شمشیر، حرّیّت و عبودیت، زمزمۀ شب و فریاد روز، قدرت و عزت بود و این باعث شده بود که حتی دشمنش شیفته و شیدای او باشد.
ولایت علی یعنی فقط او را سرپرستدانستن و فقط از او دستورگرفتن! ولایت او ادامۀ ولایت حقّ است و دنبالۀ توحید، آن هم هر سه بُعد توحید:
- توحید در درون، هواها و حرفها و جلوهها را میشکند
- توحید در جامعه، طاغوتها را کنار میزند
- توحید در هستی، خدایان و بتها را
معاویه علی را دوست دارد و گاهی او را میستاید؛ اما سلطنت را بیشتر از علی دوستدار است!
احمد حنبل هم در مدح علی شعر میسراید؛ اما حکومت دیگری را به عهده دارد!
جرج جرداق هم گرچه از علی مینویسد؛ ولی برای علی نمینویسد! محرّک او عواطف اوست.
مالک نیز علی را دوست دارد؛ اما سرسپردۀ دستور او است! سالها برای نابودی معاویه رنج کشیده، شبها و روزها را روی لبۀ تیغ و سرِ نیزهها گذرانده و شمشیر زده! در صفین معاویه را آمادۀ فرار کرده و چیزی نمانده که این بت بزرگ بشکند و این طاغوت سرکش بمیرد و به آرزوی دیرینهاش برسد؛ اما در همین هنگام علی میگوید برگرد! این برگشت از مرگ برایش جانکاهتر است؛ اما برمیگردد.
چرا؟ چون چیزی جز خواست علی در روح بزرگ او موج و حرکتی ایجاد نمیکند، نه هوی و هوس خود، نه حرف مردم، نه جلوههای پر رنگ و برق دنیا! او در حدّ وظیفه است، نه در حدّ غریزه! او از نعمت ولایت برخوردار بود.
اهمیت بحث امامت در حدیث دعائم اسلام
یکی از معروفترین احادیث در زمینه اثبات ضرورت و اهمیت بحث امامت و ولایت، حدیث امام باقر(علیهالسلام) معروف به «حدیث دعائم الاسلام» است که در این نوشته در محور این حدیث مطالبی مطرح میشود.
عن ابیجعفر علیه السلام قال: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ».
در این روایت حضرت، نماز، زکات، روزه، حجّ و ولایت را بهعنوان ستونهای اسلام بیان کرده، سپس میفرماید: نسبت به هیچ چیزی (حتی سایر پایههای اسلام) همانند ولایت مردم فرا خوانده نشدند! که این به اهمیت بحث امامت و ولایت در اسلام اشاره دارد؛ زیرا هر موضوعی که دارای اهمیت فراوان باشد، بحث از آن موضوع دارای ضرورت و اهمیت بیشتری خواهد بود.
نسخههای دیگر روایت دعائم الاسلام:
- … وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ يَوْمَ الْغَدِيرِ.
- … وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا هَذِهِ يَعْنِي الْوَلَايَةَ.
- … بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ حِجِّ الْبَيْتِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ الْوَلَايَةِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَجُعِلَ فِي أَرْبَعٍ مِنْهَا رُخْصَةٌ وَ لَمْ يُجْعَلْ فِي الْوَلَايَةِ رُخْصَةٌ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ مَالٌ فَلَيْسَ عَلَيْهِ حَجٌّ وَ مَنْ كَانَ مَرِيضاً صَلَّى قَاعِداً وَ أَفْطَرَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ الْوَلَايَةُ صَحِيحاً كَانَ أَوْ مَرِيضاً أَوْ ذَا مَالٍ أَوْ لَا مَالَ لَهُ فَهِيَ لَازِمَةٌ وَاجِبَةٌ.
اهمیت بحث امامت در قرآن
ناقص…
سرّ ولایتپذیریِ شیعه
شیعه تسلیم امر ولیّ است و دستور او را (هرچه باشد) گردن مینهد زیرا میداند:
- ولیّ دلسوز است و بیش از او به او علاقه دارد. هر شخصی خودش را دوست دارد اما برای خودش، اما امام او را برای خدا دوست دارد، و تفاوت علاقهها به همان اندازه است که انگیزه علاقهها با هم متفاوت است!
- ولیّ آگاه است و بیش از او از منافع او باخبر است. دیدِ ما محدود است و خیلی که ببینیم همین گذرگاه و محدودۀ هفتاد سالۀ خود را مینگریم، از قانونها و عوامل حاکم بر هستی آگاهی نداریم، چهبسا آنچه که برای این محدودۀ هفتادساله مفید است، در مجموعۀ حیاتها و زندگانیهای ما جز ضرر چیزی نداشته باشد!
پس اگر بخواهیم فردا ناله و فریاد «واحسرتا» سر ندهیم، تنها راهش سرسپردن به دستور ولیّالله است، آنکه تمام راه را میبیند و به همه مصالح و نفعها و تمام مفاسد و ضررها آگاه است. ولیّاللهی که خدا روحش را از پلیدی جدا کرده و به عصمت رسانده و دلش را با نور و فرقان همراه نموده و برایش از تمام هستی حکایت کرده است.
این ولایت، ادامه توحید است و فداکاری و ازخودگذشتگی و تسلیم را بهدنبال میآورد. این ولایت است که مالک را در خوابیدن و بیداری، در خوردن و آشامیدن، در قیام و قعود و سفر و حضر و همه و همه شئون زندگی مطیع میگرداند؛ چون ولیّ بهسان متخصصی است که بر همۀ ریزهکاریهای یک اتومبیل اشراف دارد و بهمانند مهندس کارخانهای که بی وجود او، کارگران توان استفاده از امکانات گستردۀ دستگاهها را نداشته و کارخانه ضایع و فرسوده میشود.
این مقام ولایت است که انسانسازی میکند و عربهای جاهلی خشن را به انسانهایی شریف تبدیل میکند که در راه حفظ باورها و ارزشهایشان در برابر هرگونه آزار و سختی استقامت میکنند.
ضرورت ولایت
اندام انسان نیازمند مغز و قلب و خون است، جامعه نیز به مغزی نیاز دارد که «نور الله» بوده و راه را از چاه بنماید و «امین الله» باشد و به مردم خیانت نکند، به قلبی نیاز دارد که از عشق سرشار باشد و محبت را در سراسر گیتی کسترش دهد، به خونی نیاز دارد که «ثار الله» بوده و از هرگونه پلیدی پاک و از هرگونه جرثومه فساد آزاد باشد.
البته انسانی که خود را بیشتر یک دهان نبیند که با یک مشت روده گره خورده و به آلت تناسلیاش ختم میشود، نیاز به همچنین رهبری ندارد؛ بلکه پذیرش این ولایت او را از اهدافش باز میدارد.
هدف ولایت
هدف خداوند از جعل مقام ولایت، نه فقط امنیت و رفاه جامعه است، او میخواهد انسانها در سایۀ ولیّ به مقام آزادگی از بند اسارتها برسند، استعدادهاشان شکوفا شود، عدالت در بینشان برقرار شود و ظلم از جامعه رخت بربندد.
علی(ع) رهبری نیست که مردم از ستم او در هراس باشند؛ بلکه بالعکس او میترسد که رعیّت به او ظلم کنند! نهج صبحی، خ۹۷
او مردم را دوست دارد، مردم هم او را؛ اما در همین محبت هم متفاوتند، چنانچه فرمود: من شما را نه برای خودم و نه برای رفاه خودتان بلکه برای خدا میخواهم؛ اما شما مرا برای خودتان میخواهید. نهج صبحی، خ۱۳۶
مردم از چپاولهای عثمان به تنگ آمده بودند و علی را برای رهایی از ظلمهای او میخواستند؛ چون میدانستند علی اهل چاپیدن بیتالمال و ستم به ضعیفان نیست.
گامهای رسول
نصّ
او از آغازین روزهای دعوت تا واپسین لحظههای حیات، علی را به همگان معرفی کرد! از یوم الدار عشیرۀ اقربین تا یوم الغدیر و یوم الدار قلم و دوات! اما با غروب رسول، اسلام هم غروب کرد، چه اینکه از مسیر ولایت بیرون آمد و حکومت اسلامی را تا حدّ استعمار و چپاول و فتوحات و غنایم پایین آوردند!
زمینهسازی
پیامبر که سرسختی دنیاطلبان و سلطنتخواهان را میدید، برای اینکه مدینه برای علی خالی بماند و زمینه برایش فراهم شود، همه را تحت سرپرستی جوانی هجده ساله روانۀ سرزمینهای دور کرد و بر کسی که تخلف کند نفرین فرستاد؛ اما آنها که هدف را میدانستند بهانهجویی کرده و نفرین رسول را بر جان خریده و کردند آنچه کردند.
نوشته و سند
پیامبر برای اینکه ابهامی باقی نماند، در آخرین لحظات که همه جمع بودند، قلم و کتفی طلب کرد تا چراغ راهی باشد در تاریکیهای بعد خودش! اما آنها به قرآن قناعت کردند و با رسول، مخالفت.
پس حضرت دیگر وجهی در نوشتن ندید! آنان که روبهرویش گفتۀ وی را نمیپذیرند، پس از وفاتش با نوشتۀ او چه خواهند کرد!
نشانهها
افزون بر گفتار و نوشتار و کردار، علامتهایی نیز در مسیر جویندگان حقیقت قرار داد تا جوینده بهراحتی یابنده باشد و بدین وسیله علی را در دورههای زندگیاش یاری رساند.
- فاطمه(س) در دوره ابوبکر و عمر
- ابوذر در زمان عثمان
- عمار در برابر معاویه
- همراهی قرآن تا به امروز
بارها فرمود: فاطمه از من است، روح من است، پارهای از وجود من است، غضبش باعث خشم خداست.
و فرمود: آسمان بر راستگوتر از ابوذر سایه نیافکنده است.
و فرمود: عمار را گروه ستمگر میکُشند.
و فرمود: قرآن از عترت تا روز قیامت جدا نمیشود و امروز، تنها شیعه است که در کنار تمسک به قرآن، دست در دامان عترت دارد و دست در دست ولیّ.
برخی از جلوههای عظمت ولایت در غدیر
- ابلاغ در جمع ۱۰۰ هزار نفری
- وظیفه تبلیغ
- وَ قَدْ بَلَّغْتُ مَا أُمِرْتُ بِتَبْلِيغِهِ
- فَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ
- وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ
- إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
- تهدید عدم ابلاغ: وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
- بشارت تکمیل دین: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً.
امام رضا(ع) فرمودند: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي قَبُولِهِمْ وَلَاءَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ كَمَثَلِ الْمَلَائِكَةِ فِي سُجُودِهِمْ لِآدَمَ وَ مَثَلُ مَنْ أَبَى وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ مَثَلُ إِبْلِيسَ»
دستور قبول ولایت امیرالمؤمنین در روز غدیر، همانند دستور سجده بر آدم بود، عدهای مانند ملائکه ولایتش را پذیرفتند و گروهی مانند ابلیس سر باز زدند.
ابلیس تکبر و رانده شد. عبادتی من حیث ارید
نحن المحسودون. منکر ولایت – حارث بن عمرو فهری – سأل سائل بعذاب واقع للکافرین بولایه علی لیس له دافع.
تکمیل شود…
غدیر صفایی حائری و…
۰ دیدگاه