اجبار و اکراه در اصل انتخاب دین

توسط | مرداد ۱۴, ۱۳۹۸ | دین‌پژوهی

اجبار و اکراه در اصل انتخاب دین

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ، قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ، فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»، دین‌داری واجب است؛ اما دیگران را نمی‌توان و نباید به‌زور دین‌دار کرد؛ چون‌که راه کمال از راه انحطاط کاملاً مشخص است. پس هرکه در زندگی از آنچه در تعارض با خداست، دوری کند و خدا را باور داشته باشد، به محکم‌ترین دستگیره چنگ زده است که کندنی نیست. خدا شنوای داناست. سورۀ بقره۲، آیه۲۵۶

این آیۀ شریفه به مسئلۀ وجودنداشتن اکراه و اجبار در دین اشاره می‌کند که دارای معانی و برداشت‌های مختلفی است!

برخی به‌جهت بدفهمی و کم‌دقتی در تفسیر این آیه شریفه، مبتلا به ابهامات و شبهاتی شده‌اند که بررسی آن‌ها می‌پردازیم.

دعوتِ اسلام بر اساس بینش و بصیرت است، چنانچه خداوند می‌فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبيلي‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ»، /// یوسف۱۲، آیه۱۸

…می‌فرماید: «…فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ…» سوره کهف۱۸، آیه۲۹

ابتدا نکاتی دربارۀ شأن نزول و تفسیر این آیه مطرح می‌کنیم سپس به پاسخ شبهات می‌پردازیم.

شأن نزول آیه نفی اکراه

مرحوم طبرسی در مجمع البیان می‌نویسد:

گفته شده: این آیه دربارۀ مردی از انصار نازل شد که غلام سیاه‌رنگ خود به‌نام صبیح را به پذیرفتن اسلام مجبور می‌کرد.

و نقل شده: این آیه دربارۀ مردی از انصار به‌نام «ابا الحصین» نازل شد که دو پسر داشت. زمانی که تجار نصرانی شام به مدینه آمده و روغن آورده بودند، هنگام بازگشت از مدینه، دو پسر ابی‌الحصین نزد آن‌ها رفته و آن‌ها این دو پسر را به دین خود دعوت و تبلیغ کردند و هر دو پسر، نصرانی شده و به شام رفتند. زمانی که این خبر به پدرشان رسید، او رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در جریان گذاشت.

پس این آیه نازل شد و رسول اکرم فرمود: «خداوند آن دو پسر را دور کند که آنان اول دسته‌ای هستند که بعد از مسلمان‌شدن کافر شدند».

ابوالحصین از اینکه پیامبر اکرم به‌دنبال آن‌ها نفرستاد ناراحت شد، تا این آیه «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ…» نازل شد.

تفسیر آیه نفی اکراه

طبق نقل تفسیر مجمع البیان، پنج تفسیر برای این آیه مطرح شده است:

اول: آیه دربارۀ اهل کتاب است که از ایشان جزیه دریافت می‌شد، یعنی کسانی که جزیه می‌دهند را مجبور به پذیرش اسلام نکنید.

دوم: آیه دربارۀ همه کفار است، البته بعداً با آیۀ قتال نسخ شد.

سوم: آیه دربارۀ اسلام‌آورندگان پس از جنگ است، یعنی به کسانی که پس از جنگ، اسلام آورده‌اند کنایه نزنید که شماها از روی مجبوری اسلام آورده‌اید! زیرا همین‌که بعد از قتال با رضایت اسلام آورده‌اند، پس مجبور نبوده‌اند.

چهارم: آیه دربارۀ دستۀ خاصی از انصار نازل شده است!

پنجم: مفاد آیه این است که باورهای دینی اجبارپذیر نیستند و اگر کافری با اجبار شهادتین بگوید، مسلمان محسوب نمی‌شود و اگر مسلمانی به‌جبر کلمات کفرآمیز بر زبان آورد، از دین خارج نمی‌شود!

اگر چنین نباشد، امتحان و ثواب و عقاب بی‌معنی خواهد بود.

و ظاهراً همین معنی، صحیح‌ترین قول باشد، به یکی از دو ترکیب خبری یا انشائی! اگر جملۀ «لا اکراه» را خبری بگیریم، یعنی خداوند از یک حقیقت تکوینی پرده برمی‌دارد که: «دین جزو اموری است که جبربردار نیست» و وقتی ما راه رشد و انحراف را بیان کردیم دیگر زور و اکراه دربارۀ باورها معنی ندارد! و اگر جملۀ «لا اکراه» را در مقام انشاء بگیریم، یعنی ای مسلمانان کسی را به پذیرش دین مجبور نکنید، بازهم به همان دلیلی که بیان شد.

برای بهتر روشن‌شدن فرض کنید یک دزد اموال شخصی را به اجبار از او بستاند، سپس شروع کند به کتک‌زدن که باید در دلت هم از من راضی باشی، ممکن است آن شخص از روی مجبوری به زبان بگوید راضی‌ام؛ اما هرگز دزد نمی‌تواند با زور در قلب او تصرف کند.


نفی اکراه و احکام حکومتی!

البته این مطلب منافاتی با این مسئله ندارد که حکومت اسلامی دربارۀ برخی از ظواهر دینی در اجتماع، یکسری الزاماتی را وضع کند و همگان موظف به رعایت آن‌ها باشند و در برابر رعایت‌نکردنشان مجازات شوند.

[البته اینکه محدودۀ اختیارات حکومت چقدر است؟ چه کسی حقّ اعمال قانون را دارد؟ در چه مواردی می‌تواند از اجبار استفاده کند؟ تا چه حدّ و به چه میزان می‌تواند از زور استفاده کند؟ برای اجبار از چه ابزارهایی می‌تواند استفاده کند؟ و… بحثی جداگانه است.]


نفی اکراه و جنگ و جهاد!

یکی از سؤالاتی که اینجا مطرح می‌شود این است که اگر انتخاب دین اختیاری است، پس چرا اسلام با مشرکین و سایر ادیان جنگیده است؟

در پاسخ باید گفت: می‌دانیم که جهاد بر دو قسم است: دفاعی و ابتدایی.

جهاد دفاعی در جایی است که دشمنان به مسلمانان حمله کرده‌اند و مسلمانان برای دفاع از جان و مال و ناموس خود با آن‌ها وارد جنگ می‌شوند! لزوم این قسم جنگ، بسیار روشن و از بدیهیات است.

جهاد ابتدایی در جایی است که خود مسلمانان آغازگر جنگ‌اند! دربارۀ این قسم برخی گفته‌اند: جهاد ابتدایی به‌معنای حمله به سرزمین کفار برای جبر به پذیرش اسلام نیست؛ بلکه یعنی اگر در سرزمینی حکام کافر اجازه نمی‌دهند ندای اسلام به گوش مردم برسد، مسلمانان با آن حکومت مبارزه کنند تا آن مانع برطرف شود.

منابع: مشرق‌نیوز، محمد طالعی، هدانا، راسخون، روح المعانی

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *