امروز: 1403/02/09

داستان ضربت شمشیر صفین در مسیر مصر!

تشرف مردی که در صفین شمشیر به سرش خورد!

یکی از علمای بزرگ به‌خط خود چنین نوشته است: حکایت می‌کنم از محیی الدین اربلی که: روزی خدمت پدرم بودم، دیدم مردی نزد او نشسته و چرت می‌زند. در آن حال، عمامه از سرش افتاد و جای زخم بزرگی در سرش نمایان شد. پدرم پرسید: این زخم چیست؟ گفت: این زخم ضربت شمشیر صفین است!

به او گفتند: تو کجا و جنگ صفین کجا؟

گفت: زمانی به مصر سفر می‌کردم و مردی از اهل «غزّه» با من همراه گردید، در بین راه درباره جنگ صفین به گفتگو پرداختیم، هم‌سفر من گفت: اگر من در جنگ صفین بودم شمشیر خود را از خون علی و یاران او سیراب می‌کردم!

من هم گفتم اگر من نیز در جنگ صفین بودم شمشیر خود را از خون معاویه و پیروان او سیرآب می‌نمودم، اینک من و تو از یاران علی علیه‌السّلام و معاویه هستیم، بیا با هم جنگ کنیم.

با هم درآویختیم و زدوخورد مفصلی نمودیم یک‌وقت متوجه شدم که بر اثر زخمی که برداشته‏‌ام از هوش می‌روم؛ در آن اثنا دیدم شخصی مرا با گوشه نیزه‌اش بیدار می‌کند، چون چشم گشودم، از اسب فرود آمد و دست روی زخم سرم کشید و در همان لحظه بهبود یافت.

آن‌گاه گفت: همین‌جا بمان و بعد، اندکی ناپدید شد و سپس درحالی‌که سر بریده هم‌سفرم که با من به نزاع پرداخته بود را در دست داشت با چهارپایان او برگشت و گفت: این سر دشمن توست، تو به یاری ما برخاستی ما هم تو را یاری کردیم چنان‌که هرکس خداوند را یاری کند، خداوند او را نصرت می‌دهد. «انت نصرتنا فنصرناک و لینصرنّ الله من نصره».

پرسیدم شما کیستید؟ گفت: من صاحب الامر هستم. سپس فرمود: از این پس هر کس از این زخم پرسید، بگو: «ضربتی است که در صفین برداشته‏‌ام»!

بحار الانوار، ج۵۲، ص۷۵

0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۱۸

شوّال

۱۲۳۴۵۶۷
۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴
۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰۲۱
۲۲۲۳۲۴۲۵۲۶۲۷۲۸
۲۹۳۰