امروز: 1403/02/10
موضوع اصلی: شعر
موضوع فرعی: امام صادق | شعر روضه

شعر شهادت امام صادق (ع)

عزیز فاطمه را کجا بردند؟

عزیز فاطمه را از حرم کجا بردند؟
خدا به‌خیر کند، نیمه‌شب چرا بردند؟

خدا به‌خیر کند بی‌عبا و عمامه
امام ارض و سما را به کوچه‌ها بردند

پیاده در پیِ مرکب، نفس‌نفس می‌زد
دو دست بسته به گردن، چو مرتضی بردند

یا امام صادق! اینجا شما دنبال مرکب می‌دویدی، جان‌ها به قربان مادرت، دنبال حیدر می‌دوید، از سینه‌اش خون می‌چکید.

خدا کند که به خانه دوباره برگردد
تمام اهل حرم دست بر دعا بردند

به فاطمه نرسد این خبر، عزیزش را
میان مجلس منصور بی‌حیا بردند

غریب بود و به دادش رسید پیغمبر
همین‌که دست به شمشیر از جفا بردند

غریب بود ولی بعد از آن جسارت‌ها
به‌سوی خانه دوباره امام را بردند

به ما بگو که کجا بودی یا رسول‌الله…
که حمله بر تن «مظلوم کربلا» بردند

تنِ مطهر او بی‌کفن رها کردند
سر مقدس او را به نیزه‌ها بردند

هنوز سوی حرم بود چشم خونینش
هجوم بر حرمِ آل‌مصطفی بردند

عبدالحسین

… بسوزد سخت است

باغبان باشد و گلزار بسوزد سخت است
لانۀ مرغِ گرفتار بسوزد سخت است

غربت و وحشت و تاریکی و دود و آتش…
آشیانت که شب تار بسوزد سخت است

بر روی آتش این خانه کسی آب نریخت
دلت از این همه آزار بسوزد سخت است

این درِ سوخته داند، که زنِ حامله‌ای
در میان در و دیوار بسوزد سخت است

روضه اینجاست اگر صورت آتش‌دیده
باز با سیلی اغیار بسوزد سخت است

وسط شعله فقط داد زدم وای حسین…
خیمۀ عترت اطهار بسوزد سخت است

ترسِ طفلان حرم دیدم و فهمیدم که
خیمه‌ها بعد علمدار بسوزد سخت است

دور از چشم عمو بین بیابان تنها
دامن طفل عزادار بسوزد سخت است

تَنَش از کعب نی و صورتش از سیلیِ کین
پایش از آبله و خار بسوزد سخت است

همه در حال فرارند به غیر از زینب
در حرم عابد بیمار بسوزد سخت است

شرم کن شعله آتش، نکند پیش رباب
چوب گهواره‌اش این‌بار بسوزد سخت است

عبدالحسین

0 نظر

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۱۸

شوّال

۱۲۳۴۵۶۷
۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴
۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰۲۱
۲۲۲۳۲۴۲۵۲۶۲۷۲۸
۲۹۳۰