اشعار مناجات با امام حسین (علیهالسلام)
اسیر عشق حسین
ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند
سوختگان غمت، با غم دل خرّمند
هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت
با خبران غمت، بیخبر از عالمند
در شکن طرهات، بسته دل عالمی است
وانهمه دلبستگان، عقده گشای همند
یوسف مصر بقا، در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با درهمند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنی آدمند
در طلبت اشک ماست، رونق مرآت دل
کین درر با فروغ، پرتو جام جمند
چون به جهان خرمی، جز غم روی تو نیست
بادهکشان غمت، مست شراب غمند
عقد عزای تو بست، سنت اسلام و بس
سلسله کائنات، حلقه این ماتمند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خمند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زانکه شهیدان تو، جمله مسیحا دمند
هر دم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان
در قدمت جان فشان، با قدمی محکمند
سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست
سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل توأمند
محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب
پیک و رسل در میان، محرم و نامحرمند
در غم جسمت فواد اشک نبارد چرا
کاین قطرات عیون زخم تو را مَرهَمند
فؤاد کرمانی
صحنه دشت بلا (شام غریبان)
صحنه دشت بلا قحطی آب است هنوز
زینت عرش خدا روی تراب است هنوز
ناله «العطش» از خیمه شاه است بلند
رو بهسوی خیمهگه چشمِ پُرآب است هنوز
خاک گرم است و شهنشاه به رو افتاده
خواهر زار به دشمن بهخطاب است هنوز
کز سرِ سینۀ او شمر، خدا رو برخیز
داغ اکبر در آن قلبِ کباب است هنوز
آب نایاب و همه اهل حرم با لب خشک
گرد بیمار که اندر تب و تاب است هنوز
سیل دشمن پی غارت، همه سوی حرمند
پاسدار حرم افسوس بهخواب است هنوز
شه به خون اندر و اطفال حرم چشم بهراه
اسبِ شه سوی حرم خود بهشتاب است هنوز
کائنات از همه گویند ز مظلومی تو
نقطۀ سمبله از متن کتاب است هنوز
روزگاری که به جنت همه شادند به حور
مست صهبای تو از قطره خراب است هنوز
حوریان تا به ابد سر ز غمش بر زانو
از ازل فاطمه را قلب کباب است هنوز
مهدیا منتقم خون خدا غیر تو نیست
منتظر، خون خدا بهر جواب است هنوز
یادداشت در: ۸۱۰۱۲۹
حسن میلانی
خدا عزادار تو، حسین
ای از ازل به مهر تو دل، آشنا حسین
وی تا ابد لوای عزایت بهپا، حسین
هر ماه در عزای تو، ماه محرم است
هرجا بود به یاد غمت کربلا، حسین
امواج اشک از سر هفت آسمان گذشت
آن دم که کرد جسم تو در خون شنا، حسین
حسرت برم، به محتضری، کاخرین نفس
روی تو دید و خنده زد و گفت: یا حسین
من کیستم که گریه کنم در عزای تو؟
گریند روز و شب به غمت انبیا، حسین
من کیستم که بر تو بگیرم عزا؟ خدا
صاحبعزای توست بهحق (/عرش) خدا، حسین
خون تو آب غسل و کفن، گرد رهگذر
تشییع توست زیر سم اسبها، حسین
سنگم اگر زنند، بهجایی نمیروم
آخر تو خود بگو که روم در کجا حسین
تن خسته، پشت خم شده، بار گنه به دوش
رحمی به حال «میثم» بیدستوپا، حسین
غلامرضا سازگار
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
علی الصباح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفتوگوی تو خیزم به جستوجوی تو باشم
به مجمعی که در آیند شاهدان دو عالم
نظر بهسوی تو دارم، غلام روی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
0 نظر