داستان کاتب دستگاه بنی‌امیه و همسایه ابوبصیر

داستان کاتب دستگاه بنی‌امیه و همسایه ابوبصیر

توبه و عاقبت‌به‌خیرشدن کاتب دستگاه بنی‌امیه علی‌بن‌حمزه گوید: دوستی داشتم که از کاتبان و نویسندگان دستگاه بنی‌امیه بود. روزی به من گفت: از امام صادق(علیه‌السلام) برای من اجازه ملاقات بگیر. من هم برایش اجازه ملاقات خواستم، حضرت اجازه دادند. وی پس از ورود سلام کرد و...

داستان‌های کودکانه خوش‌قولی

داستان‌های کودکانه خوش‌قولی

قصه‌های بچه‌گانه درباره خوش‌قولی سه روز با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وعده گذاشت و به خانه‌اش رفت. عصر روز بعد، سرش حسابی شلوغ بود. آنقدر کارش زیاد بود که یادش رفت به محل وعده برود. روز بعد فرا رسید. باز کارش خیلی زیاد بود. آنقدر زیاد که دوباره وعده‌ای را که با...

ماجرای جنگ بدر | سرآغاز تا پایان

ماجرای جنگ بدر | سرآغاز تا پایان

رسول خدا(ص) در ماه جمادی‌الاول با گروهی از مهاجرین از مدینه تا جایی به‌نام عشیره رفتند؛ ولی با کاروان قریش برخورد نکرده و پس از چند روز که در آنجا ماندند به مدینه بازگشت و در آن وقت کاروان به سوی شام می‌رفت، در هنگام مراجعت کاروان نیز پیغمبر اسلام دو نفر از مهاجرین به...

وفاداری