اسماء بنت عمیس؛ ت۳۸ق

توسط | آذر ۱۷, ۱۳۹۱ | اعلام‌شناسی

او یکی از زنان شاخص در تاریخ اسلام است که نقش قابل‌توجهی در بسیاری از تحولات تاریخی و سیاسی دوران نبوی و علوی داشته است.

نسب اسماء

پدرش: عمیس پسر مَعْد / نعمان
مادرش: خَوْلَه / هند دختر عوف بن زهیر گفته‌‏اند و بنابر تصریح ابن‌سعد، خوله همان هند است.

فرزندان:
از جعفر (ت ۷ق): عبدالله و محمد و عون
از ابوبکر (ت ۱۳ق): محمد (ت ۳۸ق)
از امیرالمؤمنین (ت ۴۰ق): عون و یحیی

درباره زندگی قبل از اسلامش، اطلاعی در دست نیست. نسب اسماء از طرف پدر و مادر به قبایل یمنی می‌رسد؛ ولی برخی، خثعم را از قبایل ملحق به عدنانیان دانسته‌اند. مادر وی را به‌اعتبار یمنی‌بودن، جُرَشی و به‌اعتبار دامادهایش: رسول خدا، امیرالمؤمنین، حمزه، جعفر، عباس، ابوبکر و دیگران، أکرم الناس أحماء یا أصهارا گفته‏‌اند.

شانزده نفر از زنانِ صحابی، خواهران پدری یا مادری وی بودند. میمونه بنت حارث‌بن‌کعب که افتخار همسری رسول خدا را داشت، در شمار خواهران مادری وی بود. پیامبر خدا او را از زنان بهشتی وصف و از وی و خواهرانش با تعبیر الأخوات المؤمنات یاد کرد. امام صادق علیه‌السلام او را در شمار هفت خواهر اهل بهشت نام برد (صدوق، خصال، ۳۶۳).

زندگینامه

اسماء قبل از ورود مسلمانان به دار اَرْقم ایمان آورد و با رسول خدا بیعت و در سال پنجم بعثت به همراه شوهرش، جعفر بن ابی‌طالب به حبشه هجرت کرد و عبدالله و محمد و عون را در آنجا به‌دنیا آورد (ابن سعد، ۸/۲۱۹).

او هم‌زمان با عبدالله، پسر نجاشی و محمد بن حاطب را نیز شیر داد (ابن حجر، الاصابه، ۵/۶۳). اسماء تا سال هفتم هجری، در حبشه بود و در مراسم ازدواج و عروسی فاطمه سلام‌الله‌علیها و هم‌چنین تولد امام حسن (سال ۳ق) و امام حسین (سال ۴ق) شرکت نداشت. اگرچه برخی نقل‌ها، از حضور او در این مراسم و نیز، حضورش در آخرین لحظات رحلت خدیجه و مراسم عروسی عایشه خبر می‌دهد.

اسماء به همراه جعفر و دیگر مهاجران حبشه، در سال هفتم هجری و هم‌زمان با فتح خیبر به مدینه بازگشت. او در بازگشت، به منزل زنان رسول خدا رفت و از نزول قرآن درباره زنان پرسید، با دریافت پاسخ منفی، نزد رسول خدا رفت و گفت: چرا از زنان در ردیف مردان یاد نمی‌شود؟ آنان پیوسته در ضرر و زیان هستند. پس از این گفتگو، آیه «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَتِ … لَهُم مَّغْفِرَهً وَ أَجْرًا عَظِیمًا» (احزاب:۳۵) نازل شد. (مجمع البیان، ۸/۳۵۳)

اسماء در منزل حفصه همسر رسول خدا بود که عمر بن خطاب وارد شد. عمر با دیدن اسماء به اقامت طولانی آنان در حبشه اعتراض کرد و آنان را از شمار مهاجران نخستین بیرون دانست. وی با خطاب یا حبشیه! به اسماء گفت: ما در هجرت بر شما پیشی گرفتیم، از این رو به رسول خدا از شما سزاورتریم. اسماء از این سخن برآشفت و گفت: زمانی که ما ترس، دوری و غربت را تحمل می‌کردیم، شما در کنار رسول خدا بودید، ایشان گرسنگان شما را سیر می‌کرد و ناآگاهان شما را تعلیم می‌داد. اسماء سوگند یاد کرد که از وی نزد رسول خدا شکایت خواهد کرد. تعبیرهای «ان رجالا یفخرون علینا» و «ان له و لأصحابه»، نشان می‌دهد که عده‏‌ای از مهاجران مکی نیز عمر را همراهی می‌کردند. رسول خدا با نادرست‌دانستن سخن عمر، فرمود: او از شما به من، سزاوارتر نیست. برای شما دو هجرت و برای او و یارانش یک هجرت است. (بخاری، ۵/۸۰؛ ابن سعد، ۸/۲۲۰)

رسول خدا پس از شهادت جعفر در جنگ موته (در اردن امروزی)، به خانه اسماء آمد و او را از شهادت جعفر آگاه کرد. اسماء در مرگ شوهرش گریه می‌کرد و صیحه می‌زد. رسول خدا وی را از تندگویی و به‌سینه‌کوفتن نهی کرد، دستور داد برای خانواده مصیبت‌دیده جعفر غذا تهیه کنند (ابن سعد، ۸/۲۲۰؛ صدوق، ۱/۱۸۳) و به خود اسماء نیز دستور داد تا سه روز صبر کند (یا لباس سیاه بپوشد)، سپس هرچه می‌خواهد، انجام دهد (ابن سعد، ۸/۲۲۰؛ ذهبی، ۲/۲۸۴).

اسماء در رثای شوهر خود چنین می‌خواند:
قد کنت لی جبلا ألوذ بظله ××× ترکتنی أمشی بأجرد ضاحی
قد کنت ذات حمیّه ما عشت لی ××× أمشی البراز و أنت کنت جناحی
فالیوم أخشع للذلیل و أتقی ××× منه و أدفع ظالمی بالراح

رسول خدا به اسماء دعایی برای رفع گرفتاری‌ها آموخت و اسماء نیز آن را به فرزندش عبدالله یاد داد. هم‌چنین حضرت برای دفع چشم از فرزندان اسماء، دعایی خواند.

ابن‌العربی، ذیل آیه «وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ» (احزاب:۵۲) به استناد روایت ضعیفی، از ابن‌عباس نقل کرده است که رسول خدا پس از شهادت جعفر از زیباروی‌بودن اسماء به‌شگفت آمد (طبرسی، ۸/۱۷۶ و ۱۰/۱۰۰؛ قرطبی، ۱۴/۲۲۱). هم‌چنین به روایت تأییدنشده‌ای، امام علی علیه‌السلام پس از شهادت جعفر از اسماء خواستگاری کرد. فاطمه سلام‌الله‌علیها پس از آگاهی، شکایت نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله برد. حضرت فرمود: اسماء حق آزار خدا و رسولش را ندارد. منابع روایی پیش از طبرانی این روایت را نقل نکرده‌اند و برخی از راویان آن نیز ناشناخته‌اند.

اسماء به هنگام جنگ حنین، با ابوبکر ازدواج کرد و به‌گفته ابن‌ابی‌هلال، رسول خدا وی را به تزویج ابوبکر درآورد. این ازدواج مستند فتوای برخی شد که مسلمان نمی‌تواند در «دار الحرب» حتی با زن مسلمان ازدواج کند، مگر این که در لشکر مسلمانان باشد. بنابراین گزارش و فتوا، اسماء در جنگ حنین حضور داشته است.

اسماء در سال دهم هجری در حجه الوداع نیز شرکت کرد و چهار روز مانده به ابتدای ماه ذی‌قعده، محمد بن ابی‌بکر را در ذی‌الحلیفه یا بیداء به‌دنیا آورد. او به فرمان پیامبر غسل کرد و از همان‌جا محرم شد. این روایت مستند حکم فقهی احرام و عبادت زنی است که نفاس دارد. او از نزول آیه اکمال در غدیر خم خبر داده و گوید: در میان راه بودیم که جبرئیل بر رسول خدا نازل شد و مرکب سواری آن حضرت در اثر فشار وحی، زانو زد و من با پارچه‌ای که داشتم آن حضرت را پوشاندم. (طبری، ۶/۱۰۶)

طبق روایت اسماعیل کثیرالنواء، ابوبکر برای شرکت در نبردی از مدینه بیرون رفت. اسماء وی را خواب دید که خضاب کرده لباس‌های سفید پوشیده بود. عایشه در تأویل این خواب، خضاب را به خون و لباس‌های سفید را به کفن تشبیه کرد و گفت: پدر من در این نبرد کشته می‌شود. رسول خدا تأویل عایشه را بی‏‌اساس خواند و فرمود: اسماء از ابوبکر فرزندی به نام محمد، به دنیا می‌آورد که با کافران و منافقان دشمن خواهد بود. (ثقفی، ۱/۲۸۸)

روایت است که محمد، نجابت را از مادرش اسماء به ارث برد. در محاصره عثمان شرکت و بنابر روایتی با امیرالمؤمنین بر بیزاری‌جستن از ابوبکر بیعت کرد. (مفید، اختصاص، ۷۰). هم‌چنین در نبرد جمل و صفین همراه امام علی بود، سپس به فرمان ایشان حاکم مصر شد و معاویه بن خُدَیج، وی را در سال ۳۸ق، به‌دستور عمرو بن عاص به شهادت رساند.

اسماء در زمان بیماری رسول خدا، با تجربه‌ای از حبشه، معجونی (مرکب از عود هندی، وَرْس و چند قطره روغن زیتون) به اطراف دهان ایشان مالید. رسول خدا فرمود: اسماء، این طبابت را در حبشه آموخته است؛ ولی خداوند من را به بیماری «ذات الجَنب: درد پهلو» گرفتار نمی‌کند (ابن سعد، ۴/۱۸۲).

اسماء در جاهلیت نیز با طبّ آشنا بوده است. رسول خدا از وی درباره داروی مسهل در جاهلیت پرسید. او گفت: این دارو از گیاهی به‌نام شُبُرم گرفته می‌شد. آن حضرت فرمود: طبیعتی گرم دارد. اسماء افزود: از گیاهی به نام سَنا نیز گرفته می‌شد. حضرت فرمود: سنا دارویی است که مرگ را شفا می‌دهد. (ابن‌ابی‌شیبه، ۵/۴۲۴)

اسماء پس از رحلت رسول خدا

اسماء (که همسر ابوبکر بود) گفتگوهای ابوبکر و عمر را درباره کشتن امیرالمؤمنین شنید و به کنیزش فرمان داد تا به گونه‌ای امام را از این تصمیم آگاه کند. هنگامی که کنیز خبر اسماء را رساند، امام فرمود: پس چه کسی باید با ناکثین، قاسطین و مارقین نبرد کند؟ (طبری، المسترشد، ۴۵۱) متن توافق‌نامه اصحاب سقیفه درباره کشتن مخالفان، در منابع قدیمی یافت نشد، ولی دیلمی آن را با حذف سند، از اسماء بیان کرده است (دیلمی، ۳۳۴).

اسماء در روایت دیگری فدک را برای فاطمه سلام‌الله‌علیها گواهی کرد. عمر گواهی وی را نپذیرفت و گفت: او از طرفی همسر جعفر بوده و از طرف دیگر خدمتکار فاطمه است. از این رو گواهی وی جانب‌دارانه و به نفع بنو هاشم است (مجلسی، ۲۹/۱۹۷).

اسماء که شاهد آخرین لحظات زندگانی فاطمه بود، امام حسن و امام حسین را از شهادت مادرشان باخبر (اربلی، ۱۲۲/۲) و طبق وصیت حضرتش، در غسل وی با امیرالمؤمنین همکاری کرد. او زنان بسیاری را مانند ام‌عطیه، ام‌کلثوم (دختر رسول خدا) و صفیه (دختر عبدالمطلب) را نیز غسل داده است (ابن سعد، ۸/۳۱ و ۲۲۰).

اسماء فرهنگ حمل جنازه زنان با تابوت را، از حبشه به مدینه منتقل کرد. به‌کارگیری تابوت در مدینه را در سال نهم هجری برای حمل جنازه ام‌کلثوم دختر رسول خدا (ابن سعد، ۸/۳۱) و به‌روایتی در زمان عمر بن خطاب، برای حمل جنازه زینب دختر جَحْش گفته‌اند (ابن قتیبه، ۵۵۵؛ بلاذری، ۱۳/۴۳۳)، ولی بنابر روایت ابن‌عباس، اولین جنازه‌ایی که با تابوت حمل شد، جنازه فاطمه سلام‌الله‌علیها بود (ابن سعد، ۸/۲۳ و ۲۲۰).

یعقوبی گوید: اسماء خدمتگزار و پرستار فاطمه سلام‌الله‌علیها بود. حضرت به وی گفت: آیا آشکارا روی تخته‌ای حمل خواهم شد؟ اسماء گفت: ای دختر رسول خدا، چیزی مانند آنچه در حبشه دیده‌ام، برایت می‌سازم. اسماء با استفاده از چوب‌های خرمای تازه و تخته‌ای که در اختیار داشت، تابوتی ساخت. حضرت با دیدن آن لبخندی زد و جز آن روز با لبخند دیده نشد (یعقوبی، ۱۱۵/۲).

روایت دولابی، اضافه‌ای دارد که فاطمه سلام‌الله‌علیها به اسماء فرمان داد تا وی را غسل دهد و به سایر افراد، اجازه ورود ندهد. عایشه، پس از رحلت فاطمه سلام‌الله‌علیها، قصد ورود به منزل ایشان را داشت که با مخالفت اسماء روبرو شد. عایشه، شکایت نزد پدرش برد و گفت: اسماء برای فاطمه سلام‌الله‌علیها تابوتی مثل هودج العروس ساخته و از ورود من به منزل ایشان جلوگیری می‌کند. ابوبکر از اسماء توضیح خواست و اسماء گفت: این کار به‌دستور حضرت بوده و من نیز به‌فرمان ایشان مشغول ساختن تابوت هستم. امام علی علیه‌السلام و اسماء، پس از بازگشت ابوبکر، فاطمه سلام‌الله‌علیها را غسل دادند (دولابی، ۱۱۲).

قیس بن ابی‌حازم که به‌همراه پدرش، به عیادت ابوبکر رفته بود، اسماء را زنی سفیدرو با دستان خال‌کوبی دید (طبرانی، المعجم الکبیر، ۲۴/۱۳۱). ابوبکر وصیت کرد تا اسماء وی را غسل دهد، ولی اسماء نپذیرفت و گفت: من تاب این کار را ندارم. ابوبکر گفت: در صورت نیاز از عبدالرحمن پسرش کمک بخواهد. به گفته ابن‌حفص، ابوبکر اسماء را سوگند داد در صورت روزه‌بودن، افطار کند تا بتواند کارش را بهتر انجام دهد. اسماء وی را در بامداد روز سردی غسل داد و پس از اتمام آن، از عثمان پرسید هوا سرد است، آیا غسل [غسل‌دهنده میّت] بر من واجب است؟ عثمان گفت: نه. عمر بن خطاب نیز که این پاسخ را شنید، در ردّ آن چیزی نگفت. اسماء در پایان همان روز سوگند ابوبکر را به‌یاد آورده آب نوشید (ابن‌سعد، ۸/۲۲۲).

عمر بن خطاب برای اسماء دختر عمیس و اسماء دختر ابوبکر که از زنان مهاجر بودند، هزار درهم حقوق مستمری قرار داد (ابن سعد، ۳/۲۳۱). اسماء پس از ابوبکر با امام علی علیه‌السلام ازدواج کرد و عون و یحیی را به دنیا آورد (ابن‌سعد، ۸/۲۲۲).

به‌گزارش شعبی، محمد بن جعفر و محمد بن ابی‌بکر درباره پدران خود به یکدیگر افتخار می‌کردند. امام علی علیه‌السلام برای پایان‌دادن به فخرفروشی آنان، اسماء را به داوری طلبید. اسماء گفت: جوانی را بهتر از جعفر و پیری را بهتر از ابوبکر ندیدم. امام فرمود: پس چه فضیلتی برای من باقی ماند؟ اسماء ایشان را در مرتبه سوم خوبان وصف کرد!! (ابن سعد، ۸/۲۲۲، ابن‌شهرآشوب، ۳/۶۱).

اسماء زمانی که از شهادت محمد بن ابی‌بکر (سال ۳۸ق) در مصر خبر یافت، به مسجد خانه‌اش رفت و خشم خود را فروخورد تا این که خون از سینه‌‌هایش جاری شد (ثقفی، ۱/۲۸۷). او پس از شهادت امیرالمؤمنین (سال ۴۰ق) زنده بود؛ ولی تاریخ رحلتش معلوم نیست. صورت قبری به نام اسماء در قبرستان باب الصغیر دمشق وجود دارد.

از راویان احادیث

او از راویان اخبار نبوی است که به گفته عَجّاج، در دوره منع تدوین حدیث، برخی احادیث را جمع‌آو‌ری کرد. یعقوبی به کتاب روایی اسماء تصریح دارد. امام صادق علیه‌السلام در حق اسماء دعا کرده و مامقانی به استناد همین دعا، وی را در نقل حدیث، ثقه دانسته است.

عبدالله بن جعفر (فرزند وی)، عبدالله بن عباس (خواهرزاده وی)، قاسم و ام‌عون فرزندان محمد (نوه‌های اسماء) و عبدالله بن شدّاد، سعید بن سعیب، عروه بن زبیر، عمر بن خطاب و ابو موسی اشعری از اسماء روایت نقل کرده‌اند. گفته‌اند که عمر بن خطاب تعبیر خواب را نیز از اسماء فرا گرفت! (ابن‌حنبل، ۱/۱۵؛ ابن‌حجر، الاصابه، ۱/۱۶).

احادیث نقل‌شده از اسماء

وی حدیثی درباره نشانه‌های انسان بد (طبرانی، المعجم کبیر، ۲۴/۱۵۶)، حج نیابتی (ابن‌نجیم، ۳/۱۱) و احادیثی درباره امیرالمؤمنین علیه‌السلام و فاطمه سلام‌الله‌علیها نقل کرده است از جمله: حدیث وزرات، حدیث منزلت، حدیث ردّ الشمس، حدیثی درباره سخاوت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تفسیر «صالح المؤمنین» به امیرالمؤمنین و وصف فاطمه سلام‌الله‌علیها به حوریه انسیه.

حسین حسینیان مقدم، ۸۴۰۵۲۲

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *