خانه » علوم انسانی » حوزه » کارگاه علم منطق و منطق علم

کارگاه علم منطق و منطق علم

منطق

چهاردهمین نشست مباحث منطق و معرفت‌شناسی در ۹۴۱۱۱۴

لطف‌الله نبوی

خلاصه‌ای از گزارشی که نوشتم:

به وجه کاربردی «علم منطق»، «منطق علم» گویند که پایه پژوهش علمی است.

در قدیم علم منطق و منطق علم با یکدیگر مخلوط بودند، هم کتاب القیاس داشت هم کتاب البرهان. الآن جدا شده و جداگانه بحث می‌شود. کتاب القیاس درباره علم منطق و کتاب البرهان، از متدولوژی و روش‌شناسی و منطقِ علم بحث می‌کند.

از قدیم گویند: دفتر منطق دو برگ دارد: قیاس = کل به جزء و استقراء = جزء به کل؛ اما این‌گونه تعریف‌کردن جامع نیست زیرا قیاس و استقراء‌های فراوانی بر خلاف این تعریف داریم.

تعریف بهتر: هرجا مقدمات برای استخراج نتیجه کفایت داشت می‌شود قیاس. یعنی «لزوم لذاته» داشته باشد و استقراء نحوه استدلالی است که متضمن این ادعا است که کسری از واقع را کشف می‌کند و نتیجه را با درجه‌ای از احتمال از مقدمات به‌دست می‌آورد.

  • تنه درخت علم = روش علمی
  • شاخه‌های اصلی = علوم نظری
  • سرشاخه‌ها = علوم کاربردی

بدون ریشه و تنه و سرشاخه خوب، به میوه و تولید علم و معرفت خوب نمی‌رسیم و ثمرات علمی را از دست می‌دهیم.


مراحل روش علمی

  • مسئله‌یابی: پژوهش باید مسئله محور باشد
    • مفیدبودنِ یک پژوهش در گرو مسئله‌ای است که می‌خواهد آن را حلّ کند.
  • نظریه‌پردازی: پژوهش باید نظریه‌پرور باشد
    • عمق و غنای یک پژوهش در گرو نظریه‌ای است که به آن می‌پردازد و به‌وسیله آن مسئله را حلّ می‌کند.
  • اعتبارسنجی: پژوهش باید آزمون‌بنیان باشد
    • علمیّت و حجیّت و وثاقت یک پژوهش در گرو آزمون دقیقی است که با آن از نظریه خود دفاع می‌کند.

اگر کسی بگوید: ما می‌خواهیم در علوم انسانی و کاربردی فقط کار کنیم و نیازی به روش علمی نداریم، این شخص زمین می‌خورد و نمی‌تواند از معرفت خود دفاع کند.

سعدی: یکی بر سر شاخ بن می‌برید / خداوند بستان نظر کرد و دید / بگفتا که این مرد بد می‌کند / نه با من که با نفس خود می‌کند.

ابن‌سینا: «علم منطق علم ترازو است و علم‌های دیگر، علم سود و زیان، و هر دانشی که به منطق سخته(سنجیده) نشود یقین نبود پس به حقیقت دانش نبود».


منطق مسئله‌یابی

مسئله ≠ سؤال

مسئله ارتباط تنگاتنگ با پژوهش دارد اما سؤال با آموزش مرتبط است. زیرا آموزش فرایند پاسخ‌گویی به سؤالات است اما پژوهش فرایند حلّ مسائل است.

اگر نتوانیم مسئله را از سؤال تفکیک کنیم، نمی‌توانیم پژوهش را از آموزش جدا کنیم. در نتیجه فکر می‌کنیم که داریم کار پژوهشی انجام می‌دهیم درحالی‌که داریم بودجه پژوهش را صرف آموزش می‌کنیم.

سؤال حاصل یک چالش و تقابل علم و جهل است. چون ما فطرتا دوست داریم بدانیم؛ اما عملا نمی‌دانیم، این یک چالش برکت‌خیز برای انسان ایجاد می‌کند و او را به‌سمت آموزش می‌فرستد و آموزش شکل می‌گیرد تا جواب‌گوی این پرسش‌ها باشد. اگر آموزش مناسب باشد، ذهنیت علمی ایجاد می‌کند. تئوری‌ها را یاد می‌گیرد، دیدگاه‌ها را فرا می‌گیرد. ذهنیت علمی در ما خبرویت ایجاد می‌کند و حصول خبرویت، انتطار جامعه را در پی دارد که مسئله را تبیین کند و پاسخ‌گوی پیشامدها باشد.

اما گاهی پس از همه این مراحل، انتظار برآورده نمی‌شود و به زبان ساده، به اموری برخورد می‌کند که جوابش در آموزش وجود نداشته، یعنی با مطالعه در گذشته راه‌حلی یافت نمی‌شود و این چالش جدید، آموزش قدیم را متهم به کافی و وافی‌نبودن می‌کند و این، زمینه پژوهش را ایجاد می‌کند، یعنی درنوردیدن معما با افقهای نوین.

این چالش جدید، یک چالش آموزشی نیست، چالش پژوهشی است، یعنی مسئله‌خیز است؛ زیرا راه‌حلی در آموزش ندارد.


ذهن مسئله‌یاب

مسائل دم‌دست نیستند؛ لذا در بحث پژوهش، صحبت از یافتن مسئله است، نه دیدن آن. ازاین‌رو ما نیاز به ذهن مسئله‌یاب داریم نه چشم مسئله‌بین. آموزش، شرط لازم برای پژوهشِ ثمربخش است؛ اما شرط کافی نیست، آموزش هیزم است و نیاز به جرقه خلاقیت دارد.

آموزش + خلاقیت = تشخیص مسئله مناسب

منطق نظریه‌پردازی

مسئله خیلی خوب است؛ اما اگر هزار مسئله خوب هم داشته باشیم، صرفاً تحرک علمی ایجاد می‌کند؛ ولی انباشت علمی ایجاد نمی‌کند. انباشت علمی در گرو نظریه‌پردازی است.

  • فرضیه: هر گزاره‌ای که امکان حلّ مسئله را داشته باشد.
  • نظریه: مجموعه (نه تک‌گزاره) گزاره‌های (نه جمله انشائی و پرسشی) مرتبط (نه پراکنده) منسجم (نه ضدّ و نقیض) موجّه و معتبر (اعتبارسنجی‌شده) که برای حلّ یک مسئله ارائه می‌شود.

دو گونه نگاه در ساختار نظریه علمی:

  • برآیندِ داده‌ها = رویکرد انقباضی تعمیمی تلخیصی.
    • شرح: نظریه، لبّ اللباب و فرایند و مولود داده‌ها است. و داده‌ها شرط لازم و کافی برای استخراج نتیجه است.
    • نقد: حذف خلاقیت انسانی. تبدیل پژوهش به یک فرایند ماشینی. اینها مطالعه است نه پژوهش.
  • نگاه اصالت عقل = رویکرد انبساطی تخصیصی تشریحی.
    • شرح: نظریه، یک حدس خلاقانه و هوشمندانه است. انسان شنا در سطح را کنار گذاشته و در عمق غواصی کرده و با حدس‌های خلاقانه قلب واقعیت را می‌شکافد. داده‌ها شرط لازم و کافی نیستند. عنصر انسانی ضرورت دارد.
    • در این نگاه، تئوری‌ها محصولِ داده‌ها نیستند، بلکه داده‌ها شاهد تئوری هستند.
    • در اینجا نمی‌پرسیم: از کجا آورده‌ای؛ بلکه می‌پرسیم: چگونه تأیید می‌کنی و چه دلیل و آزمونی داری.

سطوح مختلف خلاقیت:

  • ابداع خلاق: مانند انیشتن که از کتم عدم و بدون هیچ داده‌ای تولید علم می‌کند.
  • مواجهه خلاق: مانند نیوتن که حداقل نیاز به یک شاهد و حادثه دارد.
  • استقراء خلاق: مانند فِلِنی کاشف پلیسیلین که داده‌های زیادی را جمع می‌کند؛ اما آن را کافی نمی‌داند؛ بلکه برای خلاقیت انسانی نیز نقش قائل می‌شود و به‌کار می‌بندد.

منطق اعتبارسنجی

حافظ: خوش بود گر محک تجربه آید به‌میان / تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد

نظریه‌های باطل با آزمون و اعتبارسنجی از گردونه خارج می‌شوند.

طبقه‌بندی علوم بر اساس روش:

  • علوم قیاسی
    • صوری = منطق و ریاضی و آمار
    • نظری = بخشی از آن علم معقول
  • علوم استقرائی
    • تجربی
    • استنادی = بخشی از آن علم منقول؛ مانند تاریخ‌نگاری ادبیات رجال حدیث فقه

اعتبارسنجی نظریه‌ها در علوم صوری، ارتباطی به ماده ندارد و صرفاً هیئت و صورت اعتبارسنجی می‌شود.

اعتبارسنجی در علوم نظری:

در اینجا آکسیم و و مبادی تصدیقی وجود ندارد، نیاز به روش تحلیل منطقی داریم. به‌سراغ پریسیپِل و اصول موضوعه (در صوری) یا قضایای پایه (در نظری) یا احکام شناخته‌شده (مسلمات) می‌رویم.

اقسام روش تجربی به اعتبار نوع کار: (با توجه به تکنیک جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها)

  • آزمایشگاهی
  • بالینی؛ مانند پزشکی پرستاری روانشناسی بالینی
  • میدانی؛ مانند زمین‌شناسی باستان‌شناسی
  • پیمایشی؛ بر اساس پرسش‌نامه

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *