خانه » سبک زندگی برتر » رشد و رکود » حدیث عنوان بصری

حدیث عنوان بصری

حدیث عنوان بصری

دستور امام صادق(علیه‌السلام) برای سیر و سلوک الی الله

عنوان بصری شخصی بود که تا ۹۴ سالگی برای کسب علم و دانش در درس مالک‌بن‌انس شرکت می‌کرد! وی می‌گوید: زمانی که جعفربن‌محمد به مدینه آمد، پیش او رفتم تا از محضر او نیز استفاده نمایم. روزی به من فرمود: من تحت‌نظر دستگاه حکومتی هستم و علاوه بر این، در هر ساعتی از شبانه‌روز اوراد و اذکاری دارم که به آن‌ها مشغولم پس مرا از ذکرم باز مدار و همان‌طور که تاکنون پیش مالک رفت‌وآمد داشتی، علومت را از مالک بگیر.

من از این مطلب غمگین شدم و از نزدش بیرون رفتم  و با خود گفتم: اگر مرا لایق می‌دانست و در من خیری می‌دید از رفت‌وآمد نزد خود و بهره‌بردن از علمش منع نمی‌کرد.

پس عنوان بصری به مسجد رسول الله رفت و سلام داد و به خانه برگشت. فردای آن روز دوباره به روضه نبوی برگشت و دو رکعت نماز گزارد و عرض کرد: «أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ»، خدایا، از تو می‌خواهم قلب جعفر را بر من متمایل گردانی و مرا از علم او تا حدّی که باعث هدایت من به صراط مستقیم تو باشد بهرمند کنی.

پس با حال اندوه و غصه به خانه برگشت و چون دلش از محبت حضرت مالامال شده بود دیگر دل‌ودماغ رفتن پیش مالک را هم نداشت! و جز برای نمازهای واجب از منزلش خارج نمی‌شد تا این که کاسه صبرش لبریز شد! درحالی‌که سینه‌اش تنگ شده بود و تحمّلش به پایان رسیده بود، نماز عصر را خواند و نعلین خود را پوشیده، عبا بر دوش افکند و به‌قصد دیدار جعفربن‌محمد از خانه خارج شد.

وقتی به در خانه حضرت رسید اذن دخول خواست، خادم حضرت بیرون آمد و گفت: چکار داری؟ گفت: می‌خواستم بر شریف سلام کنم! گفت: اندکی صبر کن او در جایگاه نماز خود مشغول نماز است، پس روبه‌روی در منزل نشست. مدت زیادی نگذشته بود که خادمی آمد و گفت: داخل بیا به برکت خداوند.

عنوان بصری گوید: داخل شدم و به حضرت سلام کردم. سلام مرا پاسخ گفت و فرمود بنشین خداوند تو را بیامرزد! پس نشستم. قدری به‌حال تفکر سر به زیر انداخت، سپس سر خود را بلند کرده و گفت: کنیه‌ات چیست؟

گفتم: ابوعبدالله. فرمود: خداوند کُنیه‌ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد ای ابوعبدالله!

با خودم گفتم: اگر از این دیدار و سلامی که کردم غیر از این دعای خیر، چیزی نصیبم نشود همین هم خیلی زیاد است.

سپس فرمود: سؤالت چیست؟ عرض کردم: از خدا خواستم قلب شما را بر من منعطف گرداند و از علم شما به من روزی کند و امیدوارم که خدا آنچه را که از او درباره شریف تقاضا کرده‌ام اجابت نماید.


علم حقیقی از سنخ نور

فرمود: ای اباعبدالله، «لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ، إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ»، علم به آموختن نیست. علم نوری است که در قلب کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند قرار می‌گیرید.


شرایط تحصیل علم

فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ:

  • فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ
  • وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ
  • وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ

پس اگر طالب علمی، اول در نفس خودت حقیقت عبودیت را جست‌وجو کن و علم را با عمل به آن طلب کن و از خدا بپرس تا به تو پاسخ گوید و بفهماند.

گفتم: ای بزرگوار. فرمود: بگو ای اباعبدالله.


حقیقت عبودیت

گفتم: ای اباعبدالله حقیقت عبودیت چیست؟

قَالَ: ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ:

  • أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً؛ لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ؛
  • وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً؛
  • وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ.

فرمود: سه چیز است:

۱. عبد برای خود در مورد آنچه که خدا به وی سپرده است مالکیتی قایل نباشد؛ چراکه بندگان مالکیتی ندارند؛ بلکه همۀ اموال را مال خدا می‌بینند و آن را در جایی می‌نهند که خدا امر کرده است.

۲. عبد برای خود تدبیری نکرده و تدبیر امورش را به خدایش می‌سپارد.

۳. تمام مشغولیت عبد معطوف به انجام‌دادن کاری است که خدای تعالی به او امر کرده است و پرهیز از آنچه که او را نهی کرده است.

پس آنگاه که عبد در داده‌های خدا احساس مالکیتی نداشته باشد، «هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ»، انفاق در آنچه که خدا امر کرده است برای او آسان خواهد شد و وقتی تدبیر خود را بر مدبّر خود واگذار کند، «هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا»، سختی‌های دنیا بر او آسان می‌شود و وقتی مشغولیت و اهتمامش منحصر در امر و نهی خداوند باشد، دیگر مجال و فرصتی برای خودنمایی و مباهات به مردم نخواهد یافت.

اگر خداوند این سه را به کسی عطا کرد، «هَانَ‏ عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ»، امر دنیا و ابلیس و مردم برایش سهل و آسان می‌شود و برای زیاده‌اندوزی و مفاخره دنبال مال دنیا نمی‌رود و آنچه در دست مردم است را برای عزت و برتری طلب نمی‌کند و روزهای عمر خود را در پی اموری عبث به هدر نمی‌دهد. این اولین درجه از تقوا است، همچنان که خدای تبارک و تعالی می فرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»، آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می‌دهیم که ارادۀ برتری‌جویی و فساد در زمین ندارند و عاقبت نیکو از آن پرهیزکاران است.


درخواست نصیحت

گفتم: ای اباعبدالله! مرا توصیه‌ای کنید. فرمود: تو را به نُه چیز توصیه می‌کنم که توصیۀ من به مریدان طریق الی الله است و از خدا می‌خواهم توفیق به‌کاربستن این توصیه‌ها را برای تو مرحمت نماید.

  • ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ
  • ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ
  • ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ

سه تای آن‌ها در ریاضت نفس است و سه تا در حلم و بردباری و سه تای دیگر در علم. پس آن‌ها را خوب به‌خاطر بسپار و در مورد آن‌ها کوتاهی نکن.

عنوان بصری گوید: فکر و ذهنم را برای دریافت آنچه که حضرت می‌فرمود خالی و آماده کردم. پس حضرت فرمود:

أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ:

  • فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ؛ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحَمَاقَهَ وَ الْبَلَهَ
  • وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ
  • وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ: «مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ» فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ

اما آن سه چیزی که دربارۀ ریاضت بدن است، اینکه: مبادا چیزی را بخوری که بدان اشتها نداری؛ چراکه باعث حماقت و نادانی می‌شود و تا گرسنه نشدی نخور و وقتی خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خدا را ببر و به یاد آور حدیث رسو ل الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را که فرمود: آدمی ظرفی بدتر از شکمش را پر نکرده است. پس اگر چیزی خوردی و ناگزیر از خوردن بودی، یک‌سوم برای غذا و یک‌سوم برای نوشیدنی و یک‌سوم برای تنفس اختصاص ده.

وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ:

  • فَمَنْ قَالَ لَکَ «إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً» فَقُلْ: «إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً»
  • وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ: «إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ»
  • وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ

و اما آن سه چیزی که دربارۀ حلم و بردباری است: پس اگر کسی به تو گفت: «اگر یک کلمه بگویی ده تا می‌شنوی»، به او بگو: «اگر ده کلمه بگویی یکی هم نمی‌شنوی»! و به کسی که به تو دشنام داد بگو: اگر این‌هایی که گفتی درست است، از خدا می‌خواهم مرا بیامرزد و اگر دروغ است، از خدا می‌خواهم تو را بیامرزد. و اگر کسی تو را تهدید کرد که سخنان بدی دربارۀ تو خواهم گفت، تو به او مژده بده که من دربارۀ تو با نصیحت و خیرخواهی و مراعات برخورد خواهم کرد.

وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ:

  • فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً
  • وَ خُذْ بِالاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا
  • وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً

و اما آن سه تایی که راجع به علم است اینکه: آنچه را نمی‌دانی از علما بپرس و هرگز برای به‌لغزش‌انداختن و امتحان‌کردن از کسی سؤال نپرس و هرگز دربارۀ چیزی طبق رأی و نظر خودت عمل نکن و تا جایی که امکان دارد احتیاط کن و از فتوادادن بپرهیز همانند ترس از شیر درنده، و گردن خود را پل عبور مردم قرار مده.

سپس فرمود: ای اباعبدالله دیگر برخیز که دربارۀ تو خیرخواهی کردم و سررشتۀ ذکر مرا مگسل که من نسبت به خودم و اوقاتم حسابگر و سخت‌گیرم و سلام و درود خدا بر کسی باد که از هدایت پیروی کند.

مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ص۳۲۵؛ بحار الأنوار، ج‏۱، ص۲۲۴

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *