ابو حامد احمد بن علىّ بن الحسین ثعالبىّ از ابو احمد عبد اللَّه بن عبد الرّحمن معروف به صفوانىّ نقل کرد:
قافلهاى از خراسان به سوى کرمان میرفت، در راه راهزنان بر آن تاختند و مردى را که مظنون به کثرت مال بود، اسیر گرفتند، و مدّتى در چنگال آنان گرفتار بود و او را شکنجه میکردند تا اینکه برای آزادی خود مالى به ایشان ببخشد و او را رها کنند، او را روى یخ نگاه میداشتند و دهان او را پر از برف میکردند، و دست و پاى او را مىبستند.
تا اینکه زنى از آنها دلش به حال وى سوخت و او را مخفیانه آزاد ساخت و مرد فرار کرد. لکن داخل دهان و زبانش بهحدّی مجروح شده بود که قدرت سخنگفتن نداشت.
از راه مقصد بازگشت و به سوى خراسان رفت و شنید که علىّ بن موسى علیهماالسّلام به نیشابور آمده است. شبى در خواب دید شخصى به او میگوید: فرزند رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به خراسان وارد شده، درمان درد خود را از وى بخواه، امید است تو را به دارویى که دواى درد توست راهنمایى کند.
گوید: در همان خواب دیدم که قصد او کردم و آنچه را که بر سرم آمده بود نزد آن حضرت گزارش دادم، و درد خود را گفتم، پس آن جناب به من فرمود: «زیره و آویشن (پودینه) و قدرى نمک را بکوب و در دهان خود دو یا سه بار بگردان، شفا خواهى یافت.»
مرد از خواب بیدار شد، ولى به خواب خود اهمّیت نداد و به حرکت خود ادامه داد تا به دروازه نیشابور رسید، به او گفتند: علىّ بن موسى علیهماالسّلام از نیشابور بیرون شده و اکنون در رباط سعد است، مرد به فکر افتاد که نزد آن حضرت رود و گرفتارى و ناراحتى خود را به آن جناب بگوید تا دستور دارویی که نافع حال او باشد را بدهد، لذا به سوى رباط سعد رهسپار گشت و بر حضرتش وارد شد، و به اشاره و آنطور که ممکن بود گفت: یا ابن رسول الله مشکل من چنین و چنان است، و دهانم متلاشى شده و زبانم از کار افتاده بهطوری که قادر نیستم حرف بزنم مگر با سختى، اگر مرحمت بفرمایید دوایى برایم معرّفى کنید ممنونم.
امام علیهالسّلام فرمود: آیا (در خواب) به تو یاد ندادیم؟ برو و همان که در خواب تعلیمت کردیم انجام ده بهبودى مىیابى. مرد گفت: یا ابن رسول الله اگر مصلحت میدانى بار دیگر دارو را بیان فرما، حضرت فرمود: «زیره و آویشن را با نمک بکوب و دو یا سه بار در دهان بگردان علاج خواهى یافت.» مرد گوید: من این دستور را مطابق فرمایش حضرت بهکار بسته و صحّت یافتم.
ابو حامد احمد بن علىّ بن الحسین ثعالبىّ گوید: من از ابو احمد عبد اللَّه بن عبد الرّحمن مشهور به صفوانىّ شنیدم که میگفت: من آن مرد را دیدم و از خود او این حکایت را شنیدم.
عیون أخبار الرضا علیهالسلام، ج۲، ص۲۱۱