مطالبه شاهد از فاطمه زهرا علیهاالسلام

توسط | آذر ۱, ۱۳۹۲ | اعلام‌شناسی

در زمان خلافت ابوبکر اموالى را از بحرین به مدینه آوردند، جابر بن عبدالله انصارى که در مجلس ابوبکر حضور داشت، چنین اظهار کرد: قبل از این که رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله از دنیا بروند به من وعده فرمودند که وقتى اموال بحرین برسد فلان مقدار از آن را به تو خواهم داد.

ابوبکر بدون این که از جابر شاهد مطالبه نماید، به صِرف اظهار او، همان مبلغ را به او بخشید.

الکواکب الدرارى فى شرح البخارى: ۱۰ / ۱۲۵، فتح البارى فى شرح البخارى: ۴ / ۳۷۵، عمده القارى فى شرح البخارى: ۱۲ / ۱۲۱

همه مى‌دانند که هیچ‌کس در حقّ جابر، مدّعى مقام عصمت نشده است. امّا فاطمه زهرا علیهاالسلام با آن مناقب و فضایل زیادى که خود اهل سنّت در کتاب‌هاى مختلفشان آنها را ذکر کرده‌اند و حتّى بر اساس احادیثى که در فضایل آن صدیقه وارد شده در صحیح بخارى و دیگر منابع، بعضى از بزرگانشان قائل شده‌اند که: هِیَ اَفْضَلُ مِنَ الشّیخین؛ او (یعنى فاطمه زهرا علیهاالسلام) از ابوبکر و عمر برتر است. و حال آن که این کلام را در حقّ امیر مؤمنان على علیه‌السلام نمى‌گویند.

در عین حال، چنین فاطمه‌اى با چنین مقاماتى، مدعى است که پدرم قبل از رحلتش فدک را به من بخشیده و ابوبکر از او شاهد مى‌طلبد! جابر بن عبدالله انصارى فاقد مقام عصمت است، ولى به صرف صحابى‌بودن (بنابر توجیه شارحان صحیح بخارى) قولش مقبول است؛ چراکه مقام جابر بزرگ‌تر از آن است که بر پیامبر اکرم صلى‌الله‌علیه‌وآله دروغ ببندد؛ ولى از فاطمه زهرایى که داراى مقام عصمت است، شاهد مطالبه مى‌کند!

خوب است علما و دانشمندان اهل سنّت عقول و افکار خود را روى هم بریزند و تا روز قیامت فکر کنند و ببینند آیا مى‌توانند توجیه معقول و مقبولى در ارتباط با این عکس‌العمل ابوبکر بتراشند؟

آیا جواب قانع‌کننده‌اى براى این دو عکس‌العمل متفاوت از خلیفه اولشان با این دو مورد، خواهند یافت؟


تکمیل و تلفیق شود.

غصب فدك‏

همچنين گرفتن او و رفيقش فدك را، در حالى كه در دست فاطمه عليها السّلام و در تصرّف او بود و از زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از غلّه و محصول آن استفاده مى‏كرد. از او بر آنچه در دستش بود شاهد خواست و سخن او را تصديق نكرد و ام ايمن را هم تصديق نكرد. در حالى كه او به يقين مى‏دانست- همان طور كه ما مى‏دانيم- فدك در دست او بود، و براى او جايز نبود نسبت به آنچه در دستش بود از او شاهد بخواهد و نه او را در باره آن متّهم كند.

مردم هم از اين كار او خشنود شدند و او را ستايش كردند و گفتند: «پرهيزكارى و فضيلت او را بدين كار وادار كرد»! كار زشتشان هنگامى زيبا جلوه كرد كه از سخن اوّل خود برگشتند و گفتند: «گمان مى‏كنيم فاطمه هرگز غير حق نمى‏گويد و على هم جز به حق شهادت نداده است. اگر با ام ايمن زن ديگرى بود فدك را براى فاطمه امضا مى‏كرديم»! و با اين كار نزد جهّال منزلت بيشترى پيدا كردند.


(۵) صاع و مدّ دو پيمانه اندازه‏گيرى در كيل است كه صاع واحد بزرگ و مدّ واحد كوچك است. از آنجا كه اندازه اين دو پيمانه بايد دقيق باشد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مقدار دقيق آن را تعيين فرمودند. ولى عمر مقدار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را تغيير داد و آن را زيادتر كرد.

(۶) «ظهار» عملى بود كه در جاهليّت انجام مى‏شد و در اسلام براى كسى كه چنين كارى انجام دهد كفاره قرار داده شد، و آن اين بود كه مردى به همسر خود بگويد: «ظهرك علىّ كظهر امّى» و خلاصه معنايش اين است كه: «تو مثل مادرم بر من حرام هستى».
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: ۳۳۵


مگر آنها چه بودند و چه كسى دستور داده بود كه آنان حاكم باشند «۷» و عطا كنند يا مانع از حق كسى شوند؟! ولى امت به آن دو مبتلا شدند و آنها هم خود را داخل چيزى كردند كه حقى در باره آن نداشتند و در مورد آن چيزى نمى‏دانستند.

هنگامى كه ابو بكر مى‏خواست فدك را از دست فاطمه عليها السّلام خارج كند در حالى كه در دست او بود آن حضرت به آنها فرمود: «آيا در دست من نبود و وكيل من در آن نبود و در زمان حيات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله غلّه آن را نخورده بودم»؟ گفتند: بلى. فرمود: «پس چرا در مورد چيزى كه در دست من است از من دليل و شاهد مى‏خواهيد»؟ گفتند: چون غنيمت مسلمانان است، اگر شاهد آوردى به تو مى‏دهيم و گر نه امضا نمى‏كنيم! فاطمه عليها السّلام- در حالى كه مردم در اطراف آن دو نفر مى‏شنيدند- فرمود: «مى‏خواهيد كارى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كرده ردّ كنيد و در باره ما بخصوص حكمى جارى كنيد كه در باره ساير مسلمين انجام نداده‏ايد؟ اى مردم، بشنويد آنچه اين دو مرتكب مى‏شوند «۸». چه نظر مى‏دهيد اگر من اموالى را كه در دست مسلمين است ادّعا كنم، آيا از من شاهد مى‏خواهيد يا از آنها»؟ گفتند: البتّه از تو مى‏خواهيم. فرمود: حال اگر همه مسلمانان آنچه در دست من است ادّعا كنند از آنها شاهد مى‏خواهيد يا از من؟
عمر غضبناك شد و گفت: اين غنيمتى است براى مسلمين و زمين آنها است، و آن در دست فاطمه است و محصول آن را مى‏خورد. اگر

شاهدى بر ادعاى خود آورد كه پيامبر از بين مسلمين اين غنيمت و حقّشان را به فاطمه بخشيده در اين باره تجديد نظر مى‏كنيم.

حضرت زهرا عليها السّلام فرمود: مرا بس است! اى مردم شما را بخدا قسم مى‏دهم، آيا از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نشنيديد كه مى‏فرمود: «دخترم فاطمه سيّده زنان اهل بهشت است»؟ گفتند: آرى بخدا قسم اين را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم. فرمود: «آيا سيده زنان اهل بهشت ادّعاى باطل مى‏كند و آنچه حقّش نيست مى‏گيرد؟ اگر چهار نفر بر عليه من به فحشا شهادت دهند يا دو نفر به سرقت شهادت دهند، آيا سخن آنان را بر عليه من تصديق مى‏كنيد»؟


(۷) «ب»: در شأن آنها نيست كه حاكم باشند.
(۸) «ب»: بشنويد آنچه عتيق (ابو بكر) بر ما تحميل مى‏كند. «الف» خ ل: بشنويد گناهى را كه اينان مرتكب مى‏شوند.
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: ۳۳۶


در اينجا ابو بكر ساكت شد، ولى عمر گفت: آرى، و بر تو حدّ جارى مى‏كنيم!!! فرمود: دروغ گفتى و لئامت خود را ثابت كردى، مگر آنكه اقرار كنى بر دين محمد صلى اللَّه عليه و آله نيستى. كسى كه شهادتى را بر عليه سيده زنان اهل بهشت قبول مى‏كند يا حدّى را بر او جارى مى‏نمايد ملعون است و به آنچه خدا بر محمّد صلى اللَّه عليه و آله نازل كرده كافر است، زيرا كسانى كه خداوند همه بديها را از آنان برده و آنان را پاك گردانيده شهادتى بر عليه‏شان روا نيست، چون از هر بدى معصوم‏اند و از هر فحشائى پاك شده‏اند. اى عمر، در باره اهل اين آيه (آيه تطهير) به من خبر ده، اگر قومى بر عليه آنان يا يكى از ايشان نسبت شرك يا كفر يا فحشا دهد آيا مسلمانان از ايشان برائت مى‏جويند و بر آنها حدّ جارى مى‏كنند؟

عمر گفت: آرى، آنان با ساير مردم در اين باره يكى هستند. فرمود: «دروغ گفتى و كافر شدى، آنها با ساير مردم در اين باره يكى نيستند، زيرا خداوند آنان را معصوم قرار داده و در باره عصمت و طهارت آنان آيه نازل كرده و همه بدى‏ها را از ايشان برده است.

پس هر كس بر عليه آنان مطلبى را تصديق كند خدا و رسولش را تكذيب نموده است».
ابو بكر گفت: اى عمر، تو را قسم مى‏دهم كه ساكت باشى!


عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: لَمَّا مَنَعَ أَبُو بَكْرٍ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ فَدَكاً «۳» وَ أَخْرَجَ وَكِيلَهَا، جَاءَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِلَى الْمَسْجِدِ، وَ أَبُو بَكْرٍ جَالِسٌ وَ حَوْلَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ.
فَقَالَ: يَا أَبَا بَكْرٍ! لِمَ مَنَعْتَ فَاطِمَةَ مَا جَعَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَهَا وَ وَكِيلُهَا فِيهِ مُنْذُ سِنِينَ؟! فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: هَذَا فَيْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِينَ، فَإِنْ أَتَتْ بِشُهُودٍ عُدُولٍ، وَ إِلَّا فَلَا حَقَّ لَهَا فِيهِ.
قَالَ: يَا أَبَا بَكْرٍ! تَحْكُمُ فِينَا بِخِلَافِ مَا تَحْكُمُ فِي الْمُسْلِمِينَ؟! قَالَ: لَا.
قَالَ: أَخْبِرْنِي لَوْ كَانَ فِي يَدِ الْمُسْلِمِينَ شَيْ‏ءٌ فَادَّعَيْتُ أَنَا فِيهِ، مَنْ «۴» كُنْتَ تَسْأَلُ الْبَيِّنَةَ؟
قَالَ: إِيَّاكَ كُنْتُ أَسْأَلُ.
قَالَ: فَإِذَا كَانَ فِي يَدِي شَيْ‏ءٌ فَادَّعَى فِيهِ الْمُسْلِمُونَ، تَسْأَلُنِي فِيهِ الْبَيِّنَةَ؟
قَالَ: فَسَكَتَ أَبُو بَكْرٍ، فَقَالَ عُمَرُ: هَذَا فَيْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِينَ، وَ لَسْنَا مِنْ «۵» خُصُومَتِكَ فِي شَيْ‏ءٍ.
فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ لِأَبِي بَكْرٍ: يَا أَبَا بَكْرٍ! تُقِرُّ بِالْقُرْآنِ؟
قَالَ: بَلَى.
قَالَ: أَخْبِرْنِي «۱» عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً «۲» فِينَا «۳» أَوْ فِي غَيْرِنَا نَزَلَتْ؟
قَالَ: فِيكُمْ «۴».
قَالَ: فَأَخْبِرْنِي «۵» لَوْ أَنَّ شَاهِدَيْنِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ شَهِدَا عَلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ بِفَاحِشَةٍ مَا كُنْتَ صَانِعاً؟
قَالَ: كُنْتُ أُقِيمُ عَلَيْهَا الْحَدَّ كَمَا أُقِيمُ عَلَى نِسَاءِ الْمُسْلِمِينَ!!! قَالَ: كُنْتَ إِذاً عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْكَافِرِينَ.
قَالَ: وَ لِمَ؟
قَالَ: لِأَنَّكَ كُنْتَ تَرُدُّ شَهَادَةَ اللَّهِ وَ تَقْبَلُ شَهَادَةَ غَيْرِهِ، لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ شَهِدَ لَهَا بِالطَّهَارَةِ، فَإِذَا رَدَدْتَ شَهَادَةَ اللَّهِ وَ قَبِلْتَ شَهَادَةَ غَيْرِهِ كُنْتَ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْكَافِرِينَ.
قَالَ: فَبَكَى النَّاسُ، وَ تَفَرَّقُوا، وَ دَمْدَمُوا.

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *