خانه » منبر درر » محبت، بهترین و بالاترین نعمت پروردگار

محبت، بهترین و بالاترین نعمت پروردگار

محبت اهل بیت بالاترین نعمت الهی

ویراستاری لازم دارد.

یکی از سنت های تغییرناپذیر پروردگار ، از اول خلقت تا آخر آن ، این مطلب است که در قرآن بیان فرموده است :« وَلَئِن شَکَرتُم لَأزیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذابی لَشَدیدٌ »(۱)

نعمتها- به حب اثری که در زندگی انسان و در تقرب او به خدا دارند – مختلفند ، شکرآنها هم به حسب خود آنهاست و بنابراین شکر هر نعمتی ، با شکر نعمت دیگر متفاوت خواهد بود ، در نتیجه اعظم نعم ، اعظم شکر را لازم دارد . یعنی وقتی نعمت ، بزرگترین نعمت بود و نعمتی ما فوقش تصور نشد ، شکری باید در برابرش انجام شود که بالاتر از آن شکری تصور نشود.

حال بهترین نعمت چیست؟

این نعمت ، نعمتی است که خداوند درباره آن می فرماید : « ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذ عَنِ النَعیم » (۲) یعنی از تک تک شما بدون استثناء از پیر و جوان ، از مرجع تقلید ، مجتهد ، دکتر ، مهندس وبی سواد و از هرکسی که مکلف است ، راجع به آن سؤال می کنند : این نعمتی که به شما دادیم با آن چه کردید ؟ در قیامت می گویند : « وَ قِفُرهُم إِنَّهُم مَسئولوُنَ »(۳) یعنی نگهشان دارید باید از اینها ( راجع به آن نعمت ) سؤال شود .

طبرسی رحمته الله علیه در مجمع البیان ذیل آیه « ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَعیم » روایتی نقل می کند :وجود مقدس مولانا الصادق سلام الله علیه از ابی حنیفه سؤال فرمودند :

« سأل ابو حنیفه ابا عبدالله علیه السلام عن هذه الایه ، فقال له : ما النعیم عندک یا نعمان ؟ قال : القوت من الطعام و الماء البارد . فقال لئن اوقنک الله بین یدیه یوم القیامه حتی بسألک عن کل اکله اکلتها او شربه شربتها لیطولن وقوفک بین یدیه ، قال : فما النعیم جعلت فداک ؟ قال : نحن اهل البیت النعیم الذی انعم الله بنا ائتلفو بعد ما کانو مختلفین،و بنا الف الله بین قلوبهم فجعلهم إخوانا بعد أن کانو أعداء و بنا هداهم الله الاسلام و هو النعمه التی لا تنقطع ، والله سائلهم عن حق النعیم الذی أنعم به علیهم وهوالنبی صلی الله علیه و آله وسلم و عترته علیم السلام » (۴)

«این نعمت نزد تو چیست ای نعمان ؟ عرض کرد : غذا و خوردنی ها وآب سرد ( نوشیدنی ها ) . حضرت فرمودند : اگر بنا باشد خدا آنقدر تو را در مقابل خود نگه دارد در روز قیامت تا سؤال کند از تو از هر خوردنی و غذایی که خوردی و هر چه نوشیدنی که آشامیدنی ایستادنت نزد خدا خیلی زیاد طول می کشد (اگر بخواهی هر ذره ای که خوردی و هر قطره ای که نوشیدی حسابش را پس دهی باید خیلی زیاد در محشر معطّل شوی !!! ) – گفت : فدایت شوم پس نعیم چیست ؟

– فرمودند : ما اهل بیت همان نعمتی هستیم که خدا به بندگان نعمت داد و بوسیله ما ، بندگان بعد از اینکه اختلاف کردند ، متحد شدند و بوسیله ما خدا بین قلب هایشان الفت داد و آنها را برادر قرار داد بعد از اینکه دشمن بودند ، و بوسیله ما آنان را به اسلام هدایت کرد ، و آن ،همان نعمتی است که قطع نمی شود و خداوند از حق نعمتی که داده است سؤال (بازخواست) می کند و آن نعمت همان نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و عترت ایشان است .»

همچنین پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در رابطه با این نعمت خداوند فرمودند:

« الذی نفسی بیده لا یزول قدم عبد یوم القیامه حتی یسئله الله تبارک و تعالی عن أربع : عن عمره فیم اُفناه و عن جسده فیم أبلاه وعن ماله ممّ اکتسبه و فیم أنفقه و عن حبّنا أهل البیت .

فقال له عمربن الخطّاب ( لعنه الله علیه ) : فبما آیه حبّکم من بعدکم ؟

قال: فوضع یده علی رأس علی (علیه السلام) و هو الی جانبه فقال : انّ حبیّ من بعدی حبّ هذا .»(۵)

آن نعمتی که در خور سؤال است و می شود مطرحش کرد و به قول مطلق – یعنی بدون هیچ قیدی – به آن گفت : « نعیم الهی و نعمت پروردگار » ، آن نعمتی است که هر چه نعمت ، به هرکس در هر شأنی می رسد از سوی این نعمت است . آن نعمتی است که اگر نباشد ، هیچ چیز نخواهد بود و چون هست ، همه چیز هست . آن نعمت وجود حجّت حق – صلوات الله و سلامه علیه – است که بودنش ، نعمت عظمای پروردگار است . یعنی از نفسِ بودن او ، مردم باید خدا را شکر کنند .

این آقا هست ، حجت پروردگار است ، ما امامت این بزرگوار را هم قبول کردیم ، حال وجود امام و ولایتش چه نعمتی است ؟

ما مردم وقتی می خوا هیم به حال کسی غبطه بخوریم که خدا به او نعمت داده است به همان نعمتهای مادی غبطه می خوریم . مثلاً خوشا به حال فلان کس چه زندگانی عالی دارد ، چه امکانات زیادی ، چه فرزندان خوبی و… آیا تا به حال شده به حال کسی غبطه بخوریم که پس از مرگش امام زمان (عج) درباره او می فرمایند : « لا صوَّتَ الناعی بفقدک إنَّهُ یومٌ عَلی آلِ الرَسُولِ عظیمٌ » یعنی خبر دهنده مرگ تو صدایش را بلند نکند که آن روز برای آل رسول روز مصیبت باری خواهد بود . این شعر بر روی قبر شیخ مفید رحمه الله علیه به خط مبارک ولی عصر (عج) نوشته شده است . یا سید طاووس که در اقبال می نویسد : هیچ وقت شب قدر بر من مخفی نمانده است ، چون همیشه نزول ملائکه را بر ولی الله احساس کردم . او آنقدر خدمت حضرت ولی عصر (عج) مشرف شده بود که آهنگ صدای حضرت را از پشت دیوار می شناخت . آیا تا به حال شده است که ما به حال او غبطه بخوریم ؟

ابوهریره نقل می کند روزی مردی نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد : ای رسول خدا فلانی را ندیدید که با سرمایه اندکی از طریق دریا به کشور چین رفت،مکنت ومالش فزونی گرفت و دوستانش بر او حسد بردند و خویشاوندان و نزدیکان و همسایگان او نیز مرفّه و آسوده شدند . رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : این است و جز این نیست هر قدر مال و منال انسان فزونی گیرد گرفتاری و مشکلات او نیز زیاد می شود . پس به دنیا داران و ثروتمندان رشک نبرید ، فقط به حال کسی غبطه بخورید که ثروت خود را در راه خدا صرف می کند . آیا میخواهیدبه شما خبر دهم ازحال کسی که از نظر ثروت و دارایی کمترین در میان یاران شماست ولی به سرعت دارایی اوفزونی یافت ؟!

عرض کردند : آری ای رسول خدا .

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند : به کسی که پیش روی من است نظر افکنید .

ما نگاه کردیم مردی از طایفه انصار در لباس کهنه و مندرسی مقابل رسول خدا نشسته بود .

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند : این مرد امروز به درجه و جایگاهی از خیرات و بندگی و اطاعت پروردگار رسیده که اگر درجه او بین همه آسمانیان و مردم زمین تقسیم شود ، کمترین نصیب یک فرد گناهان او و وجوب دخول او به بهشت برین است .

عرض شد : ای رسول خدا چگونه و در اثر چه عملی که از او سرزده بدین رتبه و مقام رسیده است؟

پیامبر فرمودند : از خود او بپرسید که امروز چه کاری انجام داده است ؟

اصحاب رسول خدا به سوی آن مرد روی آوردند و گفتند : ای مرد گوارا باد بر تو آنچه رسول خدا به او بشارت آن را داد ، اینک بازگو که امروز چه عملی انجام داده ای تا چنین چیزی که امروز به تو رسیده بر تو قلم تقدیر رقم زده است ؟

مرد گفت : من کاری انجام ندادم جز آنکه از خانه خود به قصد انجام کاری که به تأخیر افتاده بود و می ترسیدم از دستم بیرون رود خارج شدم . پیش خود گفتم به جای انجام این کار می روم و به چهره علی ابن ابی طالب (علیه السلام) نگاه می کنم که خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند :نظر کردن و نگاه به سیمای علی ابن ابی طالب (علیه السلام) عبادت است.

پس از گفتار این مرد رسول خدا خطاب به آن مرد فرموند : آری سوگند به خدا عبادت است. و چه عبادتی ای بنده خدا تو امروز از خانه خود بیرون شدی تا برای خانواده ات رزق و روزی فراهم کنی . چنین نکردی و آنرا با نظر کردن به سیمای علی ابن ابی طالب(علیه السلام)عوض کردی . تو دوستدار علی (علیه السلام) هستی و به او اعتقاد داری و این فضیلت برای تو بهتر و برتر است از اینکه مالک یک جهان زر سرخ بودی و همه آن را در راه خدا انفاق می کردی و نیز در ازای هر نفسی که در مسیر خود به سوی علی (علیه السلام) کشیدی می توانی هزار کس را شفاعت کنی و با شفاعت تو خداوندمتعال آنان را از آتش دوزخ می رهاند . (۶)

آیا واقعاً نظر به امیرالمؤمنین (علیه السلام) اینقدر قیمت دارد ؟ سرّ این مطلب چیست ؟

سرّ آنرا خوارزمی سنی حنفی در مناقب خود نقل کرده است .

عن نَبی اکرم (صلی الله علیه و آله) :

« إنَّ اللهَ تبارکَ و تعالی ، جعل لِأَخی عَلیِّ ابن ابی طالبٍ فضائِلَ لاتُحصَی کِثرَهً ؛ وَ

مَن ذَکر فَضیلهً من فضائِلِه _ مُقِرّاً بها _ غفر اللهُ تَعالی لَه ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبه و ما تَأخّر ،

وَ مَن کَتَبَ فَضیلهً مِن فَضائِلِه ، لَم تَزَل المَلائِکَهُ نَستَقفِرُلَه ما بَقی لِتِلکَ الکِتابه رسمٌ

و َمَن نَظَر اِلی الکِتابَ مِن فَضائله ، غفر اللهُ تَعالی لَه الذُنوبَ الّتی اکتسبها با النَظر ،

وَ مَن استمعَ الی فَضیله مِن فَضائِله ، غَفَر اللهُ تَعالی لَه الذُنوبَ الّتی اکتسبها با الاستماع .

ثُمّ قال : النظر الی علیِّ بن ابی طالب عباده ٌو ذکرهُ عبادهٌ وَ لا یَقبَلُ اللهُ ایمانَ عبدٍ الاّ بِولایتهِ و البَرائهِ من اعدائِهِ »(۷)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند :

« پروردگار به برادرم علی فضائلی مرحمت کرده که شماره ندارد و هر کس یکی از این فضائل را بگوید(به شرطی که خودش هم اقرار داشته باشد نه اینکه در کتاب بنویسد ولی به امامت دیگران معتقد باشد . ) خودش هم قبول داشته باشد و اقرار داشته باشد ( دلش مملو از معرفت امیر _المؤمنین (علیه السلام) و محبت آن حضرت باشد)این حالت یکی از فضائل حضرت را بیان کند خدای متعال همه گناهان او را می آمرزد

اگر فضیلتی از فضائل او را بنویسد ، تا زمانی که آن نوشته باقی است ملائکه برای او استغفار می کنند ؛

اگر فضیلت او را بخواند ، خدا گناهانی را که به چشم انجام داده است می بخشد؛

اگر فضیلتی از فضائل او را بشنود ، خدا گناهانی را که با گوش انجام داده است می آمرزد ؛

سپس پیغمبر خدا فرمودند : نگاه به صورت علی عبادت است و یاد امیر المؤمنین عبادت است و خدا ایمان هیچ بنده ای را قبول نمی کند مگر به ولایت علی و بیزاری از دشمنش .»

××××××

« مَثَلُ عَلی فیکُم _ او قال : _ فی هذه الأُمّهِ کَمَثلِ الکَعبَهِ المَستورهِ ، النَّظرُ اِلَیها عِبادهٌ و الحَجَّ فیها الفَریضَهٌ .»(۸)

«مَثَل امیر المؤمنین در میان شما مردم مثل کعبه است که همواره پوشیده است و پرده روی آن انداخته اند . نگاه به کعبه عبادت است ، نگاه به امیرالمؤمنین هم عبادت است . حج به سوی کعبه فریضه و واجب است ،حرکت به سوی امیرالمؤمنین هم فریضه و واجب است .( او قبله دلهاو کعبه جانهاست .)»

سرّ این مطلب یک کلمه است : اگر شما یک لباس داشته باشید که سرتاسر نجس باشد و بخواهید این لباس را تطهیر کنید چه کار می کنید ؟باید این لباس را به یک آب پاک کری وصل کنید اگر فقط یقه لباس را به آب کر وصل کنید ، فقط یقه لباس پاک می شود . اگر تمام این لباس را به آب بزنید به نفس اتصال به آب کر و به صرف اتصال به کر همه لباس پاک می شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) چون حقیقت حقه ای در نظام کل است ، هر کس به هر مقدار به آن وجودمقدس متصل می شود ، طهارت در نظام آفرینش می گیرد . به چه دلیل و از کجا ؟ از حدیث پیغمبر (صلی الله علیه و آله)؛خوارزمی سنی نقل کرده است ،علاّمه مجلسی هم این حدیث را در بحارالانوار آورده است . حدیث عجیبی است که شیعه و سنی نقل کرده اند.

حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند :

« یا عَلُّی ! مَثَلُکَ فِی الناس کَمثل سُوره ِ « قُل هُوَ اللهُ اَحَد ٌ» .

فَمَن قَرأها مرَّهً ، فکأنَّما قَرَأ ثُلثَ القُرآن ،

و َمَن قَرأها مَرَّتین ، فکأنَّما قَرَأ ثُلثی القُرآن ،

وَ مَن قَرأها ثَلاثَ مَرّاتٍ فَکَأنَّما قَرأ القُرآن کُلَّه .

و کَذلِک أنتَ یا علی ! فَمَن اَحَبکَ بِقَلبه ، فَقَد اَدرَکَ ثُلثَ الایمان ،

وَ مَن اَحَبکَ بِقَلبه وَ لِسانِه فَقَد اَدرَکَ ثُلثی الایمان ،

وَ مَن اَحَبکَ بِقَلبه وَ لِسانِه و یَده فَقَد اَدرَکَ الایمان کُلَّهُ .»(۹)

« علی جان ! مثل تو در میان این مردم مقل سوره ” قل هو الله احد ” است .

هر کس یک بار این سوره را بخواند ، مثل آن است که یک سوم قرآن را خوانده است ،

هر کس دو بار این سوره را تلاوت کند ، مثل آن است که دو سوم قرآن را خوانده است ،

هر کس سه بار این سوره را بخواند ، مثل کسی است که تمام قرآن را خوانده است ،

و تو هم یا علی ! این طور هستی ، اگر کسی تو را فقط با قلبش بخواند قلباً محب توست

(یعنی تو را با دیگری عوض نمی کند ، امّا هنوز به آن حد نرسیده است که با زبان هم از تو دفاع کند و با اعضا و جوارح هم از تو پیروی کند . ) این شخص یک سوم ایمان را به دست آورده است.

اگر کسی با قلبش و با زبانش تو را بخواند و به تو محبت ورزد ، دو سوم ایمان را به دست آورده است .

اگر کس با قلبش تو را بخواند وبا زبان از تو دفاع کند وبا اعضا و جوارح از تو پیروی کند ، تمام ایمان را داراست . »

اگر این جهت معلوم شد آنوقت اعظم نعم به دست می آید .

در واقع گناهان من در اثر اتصال به منبع ولایت کلی آمرزیده می شوند . دعاهای من در اثراتصال به این مرکز مستجاب می شوند . اعمال من در اثر اتصال به این مرکز ، قبول می شود .خواسته های من در اثر اتصال به این مرکز قابل تحصیل و وصول است . محبّت پروردگار در اثر این اتصال متوجه من می شود . هر چه در این عالم است _ که اسم کمال می شود به آن اطلاق کرد _ نتیجه این اتصال است . و همین است که از آغاز تا به امروز و تا آخر دنیا هر کس به مقامی رسیده است ، در اثر این نعمت است،چون خود ائمه علیهم السلام و پیغمبر صلی الله علیه وآله و سلم فرموده اند که خداوند به حضرت آدم پنج تن را معرفی می کند و می فرماید اگر آنها نبودند تو را نمی آفریدم … اگر این پنج تن نبودند،نه بهشت و نه دوزخ را می آفریدم ،نه عرش و نه کرسی ،نه آسمان و زمین را خلق می کردم و نه فرشتگان و نه انس و جن را … این روایت از طریق عامه در کتاب فاطمه الزهراءِ علامه امینی نقل شده است . هر کس در این عالم هست ، یعنی از اشیاء تا ملائکه مقربین تا صلحای امم ، همه و همه به طفیل این چهارده نور مقدس خلق شده اند،هر کس ،هر چه به دست آورد از برکات آن چهارده نور مقدس است .

آنوقت اگر انسان این را فهمید که بزرگترین نعمتی که خدا به انبیاء نیز داده است ، معرفت این بزرگواران است ، تا چه برسد به من ، آیا می شود برای فانی کردن عمرش در مسیر جلب رضایت این بزرگواران کوتاهی کند ؟! این همان شکر نعمتی است که بیان شد ،چون هر نعمتی ما داریم از برکت این بزرگواران می- باشد یعنی چشم داریم ، گوش داریم و …به لطف امام عصر ارواحنا له الفداه است « بیمنه رزقالوَری »

« مَرّ اَمیرالمؤمنینَ صلوات الله علیه بِرجلٍ فی مسجدِ الکوفهِ و قنبُر معه ، فَرأی رجلاًقائماً یُصلّی .

فقال : یا امیرالمؤمنینَ ! ما رأیتُ رَجلا أحسَن صلاه من هذا !

فقال : یا قَنبر ! فَو الله لَرجلٌ علی یقینٍ مِن ِلایَتنا اهل البیتِ ، خیرٌ ممّن له عبادهُالف سنهٍ . وَ لَو أنّ رَجلا عَبدالله تَعالی ألف عامٍ ، لا یَقبَلُ اللهُ مِنه حتّی یَعرفَ وِلایتنا أهلُ البیت ، وَ لَو أنّ رَجلا عَبدالله تَعالی ألف عامٍ و اُتی یعملِ اثنینٍ وَ سبعینَ نَبیّاً ، لَن یَقبَلُ اللهمِنه حتّی یَعرِفَ وِلایَتنا اَهل البیت وَ الاّ أکَبَّهُ اللهُ علی مِنخَریه فی نار جَهنَّم . »(۱۰)

« امیر المؤمنین (علیه السلام) در مسجد کوفه می رفتند ، قنبر در خدمت حضرت بود ، قنبر مردی را دید که زیبا نماز می خواند ، ( نکته قابل تذکر این است که اکنون این اتفاق برای خیلی از شیعیان که قدر شیعه بودن خود را نمی دانندو نمی دانند تمام عبادات در اتصال به اهل بیت و چهارده معصوم قبول می شود ، پیش می آیدکه وقتی در مکه به مسجدالحرام یا در مدینه به مسجدالنبی می –روند ، پیش نماز اهل سنت _ که ولایت ائمه ما را قبول ندارد _ چون با صدای قشنگی نماز می –خواند ، جذب او می شوند . امّا نمازی که خدا قبول نکند چه ارزشی دارد ؟ )

قنبر عرض کرد : یا امیرالمؤمنین ندیدم کسی به این زیبایی نماز بخواند .حضرت فرمودند : ای قنبر ! به خداوند قسم اگر کسی یقین به ولایت ما پیدا کند ، از کسی که هزار سال بندگی خدا را کرده بالاتر است . ( قطع نظر از عباداتش فقط خود او سپس فرمودند : اگر کسی هزار سال بندگی کند ،خدا از او قبول نمی کند تا اینکه معرفت به ولایت ما اهل البیت پیدا کند .

اگر کسی خدا را هزار سال عبادت کند،عبادت هفتاد و دو پیغمبر را هم انجام دهد،خدا نخواهدپذیرفت مگر ما را بشناسد ( و معرفت به ولایت ما پیدا کند ) و اگر نه او را با صورت در آتش خواهند انداخت . »

پس بنابراین هر چه خدا نعمت به ما عنایت می کند ، از برکت همین معرفت است و اگر این معرفت باشد ،آن وقت ارزش تمام عبادات ما طور دیگری محاسبه خواهد شد واگر نباشد خیر. پس آن این است که وقتی من فهمیدم ذرات وجودم از برکت یک آقایی است که اگر او نبود ، مرا خلق نمی کردند من طفیلی او می شوم،من موجود تبعی می شوم ،من موجودی می شوم که خودم را برای خودم نخواستند ، من را برای او خواستند ، اگر او نبود من نبودم . در این صورت دیگر برای من سخت نخواهد بود که چشم را برای امام زمان وقف کنم،یعنی چه؟یعنی هر چه او می خواهد ببینم و لا غیر . دلم را برای امام زمان وقف کنم . یعنی فقط محبت او را در دلم جای دهم ، نه محبت غیر او را و همین طور اموالم را در راه او صرف کنم و عمرم را نیز در راه او وقف بکنم . این دیگر طبیعت قضیه خواهد بود و این شکر همان نعمت عظماست . ما به واقع از شکر ایننعمت عاجزیم ، مگر اینکه خدا تفضّل فرماید .

اَلحَمدُ لِلّه الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهتَدی لَو لا اَن هَدانا الله

اَلحَمدُ لِلّه الّذی جَعَلَنا مِنَ المُتِمَسِّکینَ بِوِلایَهِ أمیرالمُؤمنین و الأئِمّه عَلَیهِمُ السَّلام

پاورقی

۱. ابراهیم ۷:۱۴

۲. التکاثر۸:۱۰۲

۳.صافّات۲۴:۳۷

۴.بحارالانوار ج ۷ ، ص ۲۸۵ ، س ۵ . ح ۲۴ ،ص ۴۹ ،س ۶ ، تفسیر نورالثقلین ج۸ ، ص ۳۰۹ ، ح ۲۸ و البرهان ج ۱۰ ، ص۴۰۳ ،ح۱۸ و مجمع البیان ج۱۰ ، ص۴۳۳ و تفسیر صافی ج۷ ، ص۵۴۷ .

۵.کشف الیقین ص ۲۲۷ ، بشارهالمصطفی ص ۱۱۷ ، ج۵۹ بحار الانوار ج۷ ،ص۲۶۱ ، ح ۱۱ و ج۲۷ ،ص۱۰۳ ، ج۷۰ وج۲۷ ، ص۱۳۴ ، ح۱۳۱.

۶. حدیث ناظر به مورد خاص است و غرض رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بیان مقام و منزلت رفیع امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) است و الاّ اسلام کوشش برای کسب معاش را جزو عبادات می داند و تأکید فراوان به کار کردن و نهی ازبیکاری جزء دین است.خودحضرت علی (علیه السلام) با کار کردن معاش و زندگانی خودرا کی گذراندند.ترجمه بشارهالمصطفی لشیعه المرتضی ص۱۲۳ ، ج۳۸ « نگاه به چهره علی (علیه السلام) عبادت است . »

۷.مناقب خوارزمی ص۳۲ ، ج۲ و بناء المقاله الفاطمیّه ص ۳۶۹ ، س آخر ، امالی صدوق ص۲۰۱ ، ج۱۰ مجلس ۲۸ و مائه المنقبه ص ۱۵۵ ، منقبـت۱۰۰.

۸ . بحار الانوار ج ۳۸ ، ص۱۹۹ ، س ۶ و مناقب آل ابی طالب ج۳ ف ص۲۰۲ ، س۱۴ و کنایهالطالب باب ۳۴ ص ۱۶۱ ، س۱۳ و مناقب مغازلی ص۱۳۲ ، ج۱۴۹ . الغدیر ج۴ ، ص۶۰ و کشف الیقین ص ۲۶۸ .

۹ بحار الانوار ج ۳۹ ، ص۲۷۰ و ج۲۷ ، ص۹۴ ، ح۵۴ و تأویل الآیات ج۲ ، ص۸۶۰ و محاسن ص ۱۵۳، ج۷۷ و کشف الیقین ص۲۹۷ ، مبحث ۱۵ و ینابیع الموده ج۱ ،ص۳۷۶ ، ح۱۱.

۱۰ . بحار الانوار ج۲۷ ، ص۱۹۶ ، ح۵۷ و جامع الاخبار ص۵۰۴ ، ج۴ و مستدرک الوسائل ج۱ ، ص۱۶۸ ، ح۴۸.

××××××

محبّت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ چیست؟

یکی از تکالیف شرعی برای همه مردم ؛ محبت اهل بیت _صلوات الله علیهم اجمعین_ است.

خدای متعال ما را برای بندگی خلق کرده است.«و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» بنابراین هر چه که در بندگی ما _ به آن صورت که خدا می خواهد _ دخالت تامه دارد ، بر ما واجب است و ما حق ترکش را نداریم . چون واجب در اصطلاح شریعت، یعنی : آن چیزی که امت حق ترک کردنش را ندارند و باید آن را انجام دهند و از همه راجع به آن در قیامت سؤال خواهد شد. هر چیزی که این چنین باشد واجب است و حق ترک آن نیست. کاری که ما حق ترک آن را داریم و نسبت به انجام آن مختاریم واجب نیست .

طبق فرموده خداوند در قرآن : « قل لا اسئلکم اجرا الا الموده فی القربی »

مزد اجر رسالت پیغمبر مودت و محبت به اهل بیت پیغمبر _ صلوات الله علیهم اجمعین _ می_ باشد و همه باید این محبت را کسب کنند .

محبت اهل بیت_صلوات الله علیهم اجمعین_ چیست و چه کنیم که نسبت به اهل بیت محبت داشته باشیم؟!

این بحث از این نظر مطرح می شود که ما خودمان را با این ملاک بسنجیم،برای اینکه مرگ حق است و اگر به راستی محبت اهل بیت_ علیهم السلام_ واجب باشد، بعد از مرگ از آن حتما سؤال خواهد شد ، به خصوص اگر مهم ترین واجب باشد .

به لطف خدا ثابت خواهیم کردکه محبت اهل بیت نه فقط واجب است،بلکه اوجب واجبات است ، بنابراین باید در رأس امور قرار گیرد و باید من نسبت خودم بدانم که محبت اهل بیت _ آن که خدا می خواهد _ دارم یا ندارم ؟

اما سخن در این است که اگر محبت به اهل بیت معنایش ، شعر گفتن و مجلس گرفتن در رابطه با اهل بیت علیهم السلام باشد ، در این صورت کسانیکه قائل به امامت اهل بیت نیستند _ اهل سنت _ و حتی برخی از یهودیان و نصرانی ها به این صورت اظهار محبت و ارادت نسبت به اهل بیت می کنند . پس آیا آنها هم محبّ اهل بیت اند ؟!

این قصه هارون معروف است . واقدی گفت: به نزد هارون الرشید رفتم در حالیکه علمای بغداد همه حاضر بودند . هارون خطاب به شافعی کرد و گفت : یابن عمّ ! چند حدیث در فضائل علی _ علیه السلام _ از راویان حدیث به تو رسیده است ؟

_ گفت : یا امیر المؤمنین ! از پانصد زیاده است .

پس خطاب به محمد بن اسحاق التفات کرد و گفت : تو چند حدیث در فضیلت آن حضرت روایت کرده ای ؟

_ گفت : از هزار بیشتر است .

بعد از آن ، رو به طرف محمد بن یوسف کرده و گفت : تو بگو ؟

_ گفت : از تو و اصحاب تو می ترسم و خائفم !

_ هارون گفت : ایمن باش و اعلان کن !

_ گفت : پانزده هزار مُسند و پانزده هزار مرسل !!

پس از آن هارون متوجه من شد و گفت : از تو هم بشنویم ؟

_ گفتم : من نیز اگر زیاده از آنچه محمد بن یوسف گفت روایت نکنم ، از آن کمتر نخواهد بود !

هارون گفت : اکنون من فضیلتی که خود مشاهده کرده ام و باعث توبه و استغفار من از ظلم و تعدی بر اولاد علی (علیه السلام) شده است ، بیان می کنم .

همه حضار سراپا گوش بودند و از او درخواست بیان واقعه را کردند .

هارون گفت : یوسف بن حجاج که نایب من در دمشق است ، برای من نوشت :در دمشق خطیبی است که زبان به لعن و سبّ علی _علیه السلام _ گشوده است و هر چه او را از این کار منع می کنم ، گوش فرا نمی دهد ؛ حکم خود را درباره او صادر نما ؟

به او نوشتم : او را گرفته و نزد من بفرستید .چون او را حاضر کردند ، از او پرسیدم : تو علی را بد می گویی ؟!

گفت : آری ! اجداد من به دست او کشته شدند و من دست از کار خود برنمی دارم !

گفتم : مگر نمی دانی هر که را علی (علیه السلام) کشته است به امر خدا و رسول بوده است؟! توبه کن و اگر نه تو را با شکنجه می کشم .

_ گفت : هر کاری می خواهی انجام بده !

دستور دادم که او را در حضور من صد تازیانه زدند و او را در حجره ای بردند به قصد اینکه روز بعد او را شکنجه کنم ، در اندیشه بودم که با او چه سیاستی انجام دهم ؟چون به خواب رفتم ، دیدم درهای آسمان گشوده شد و رسول خدا و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و جبرئیل نازل شدند و همراه جبرئیل جامی بود .پیامبر به جبرئیل فرمود : جام را به علی (علیه السلام) بده و شیعیانش را ندا کن .جبرئیل جام را تحویل داد و با صدای بلند ندا کرد : ای شیعیان علی و آل علی بیایید ! پس گروه بسیاری جمع شدند و از غلامان و نزدیکان من چهل نفر که همه آنها را می شناختم حاضر شدند و علی (علیه السلام) به همه آب داد .پس خادمی امر کرد : خطیب دمشقی را حاضر کنید .چون او را آوردند ، … پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند : الهی او را مسخ کن و انتقام علی را از او بگیر و به عذاب دردناک او را گرفتار کن. پس پیامبر به آسمان رفتند و من ترسان و لرزان از خواب بیدار شدم . به غلام خود دستوردادم آن خطیب دمشقی را بیاورد . خبر آورد که به غیر از یک سگ ،در آن حجره کس دیگری نیست !!

_ گفتم : آن سگ را بیاور . چون او را آورد ، فهمیدم که او به صورت سگ درآمده است ، گوش او به حال خود بود و از چشمانش آب می رفت و با سر اشاره می کرد ، گویا از فعل خود پشیمان است . امر کردم که او را دوباره به آن حجره ببرند و اکنون در آنجاست .

افرادی که در حضور هارون بودند و به سخنان او گوش می دادند ،اصرار کردند که آن سگ را حاضر کنند . وقتی او را حاضر کردند ، گوشش مانند گوش انسان و باقی اعضا و جوارحش شبیه اعضا و جوارح سگ بود و زبان می خوائید .

_ شافعی به هارون گفت : این مسخ شده و ما اکنون در امان نیستیم که شاید عقوبت به او برسد ، لذا امر کنید تا او را ببرند .

پس لحظه ای نگذشت که صدای عظیم و هولناکی شنیدیم . چون جستجو از آن صدا کردیم متوجه شدیم صاعقه ای بام را سوراخ کرده و سگ را سوزانده است .

در کتابی به نام اربعین نوشته میر لوحی قصه ای نقل شده است که خلاصه آن این است : عده ای نزد ابو حنیفه آمدند و به او گفتند فضائل علی شرق و غرب عالم را پر کرده و ما طاقت نداریم فضائل او را تحمل کنیم . کاری کن که این فضائل کتمان شود .

ابو حنیفه نپذیرفت و گفت : چه کسی قدرت بر کتمان فضائل علی دارد ؟! با اصرار و پول زیاد با لاخره پذیرفت .پول را گرفت،نزد خود پنهان کرد ، بعد گفت بنویسید:

علیٌ حُبُّـــــه ،جُنَّـــه قَسیمُ النّار وَ الجَنَّه

وَصیُ المُصطَفی حَقا اِمامَ الاِنسِ وَ الجِنَّه

یعنی : « علی کسی است که محبت او سپری است برای انسان که انسان را از آتش جهنم و قهر الهی حفظ می کند ، او امام جن و انس است ، قسیم و قسمت کننده آتش جهنم و بهشت است ، وصی پیغمبر است . »

به او گفتند : این که همه اش مدح علی است ، این چه مذمتی بود ؟! تو همه اش مدح علی را گفتی ؟!

_ گفت : نه شما نفهمیدید من مذمت کردم . مگر نگفتید که : فضائل علی تمام عالم را پر کرده است ؟ _ گفتند : چرا _ گفت : من فقط دو خط در فضائل علی گفتم . شما می خواستید فضائل علی کتمان بشود ،من هم کتمان کردم و همه را نگفتم ، این دو خطش را گفتم و این دو خط گفتن ، به منزله نگفتن باقیش _ یعنی کتمان _ بود .

اگرمحبت پیغمبر و اهل بیت پیغمبر که واجب است،معنایش همین مقدار است، ابوحنیفه هم دارد و حال آنکه امام صادق (علیه السلام) ابوحنیفه را لعن کرده اند

فرمودند : « لَعَنَ اللهُ أباحَنیفه کان یَقولُ : قال عَلی وَ قلت »

« خدا ابو حنیفه را لعنت کند ، ( در دین بدعت گذاشت و در عداد علی و پیغمبر خودش را قرار داد . ) عملاً می گفت : علی این طور گفته ، من هم این طور می گویم . »

شافعی اشعار عجیبی درباره حضرت علی (علیه السلام) سروده است :

لو انَّ المُرتضی عبداً محلَّه لَخَرّ الناسُ طُرّاً سُجَّداً له

کَفی فی فَضل مَولانا علیٍّ وُقوعُ الشکِّ فیه أنَّهُ اللهُ

وَ ماتَ شافِعیُّ و لیس یدری عَلیُّ ربُّه أم ربُّه اللهُ

یعنی : اگر امیر المؤمنین آن طور که بود خودنمایی می کرد ، همه مردم بر او سجده می کردند .

در فضیلت مولای ما امیرالمؤمنین همین بس که برخی شک کرده اند او خداست.

و شافعی مُرد در حالیکه نمی دانست علی پروردگار اوست یا خداوند؟

منبع: خبازیان و…

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *