آخوند خراسانی و مشروطه

توسط | اسفند ۱۹, ۱۳۹۱ | تاریخ عمومی

نقش آخوند در نهضت مشروطه

بسیاری از نویسندگان تاریخ مشروطه در ارزیابی انگیزه‌های مردم برای جان‌فشانی در راه انقلاب مشروطه به اشتباه رفته‌اند. برخی از نویسندگان نوشته‌اند که اسلام با مشروطه سازگاری ندارد. گروهی می‌نویسند که نهضت مشروطه دنباله‌روی کورکورانه از انقلاب‌ها و تحولات سیاسی کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای آسیایی مانند ژاپن است.

شماری از قلم‌به‌دستان تاریخ مشروطه، بر این باورند که رهبران مشروطه [چه رسد به مردمی که سال‌ها رنج شکنجه، تبعید، زندان و اعدام را به‌جان خریدند و در برابر استبداد پایداری کردند] نیز معنای مشروطه را نمی‌فهمیدند. برخی از نویسندگان به‌موجب دشمنی با روحانیت، با دست‌بردن در سندها، تحریف وقایع، دامن‌زدن به شایعات و بزرگ‌نمایی نقش ‍ فئودال‌ها، خان‌ها، ثروتمندان و روشنفکران، غربزده در صدد بر آمدند تا از نقش آخوند خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی که به‌حق رهبران اصلی مشروطه بودند، بکاهند؛ که متأسفانه در این نیرنگ موفق بوده‌اند؛ تا آنجا که در کتاب‌های درسی، سخنی از این سه مرجع بزرگ به چشم نمی‌خورد. در بسیاری از کتاب‌ها نیز فقط از آیهالله سید محمد طباطبایی و آیهالله سید عبدالله بهبهانی و شماری اندک از علما سخن به میان آمده است. حال اینکه رهبران مشروطه در تهران و شهرستان‌ها را مراجع تقلید، مجتهدان و روحانیون مبارز تشکیل می‌دادند.

بیشتر نویسندگان، مردم را در ماجرای مشروطه به دو گروه «مشروطه‌خواه و مستبد» تقسیم کرده‌اند. آنان صدها مجتهد، مرجع تقلید و روحانی آگاه، دوراندش و پارسای پایتخت و شهرستان‌ها را که خواهان مشروطه مشروعه و حکومت اسلامی بودند، در صف مخالفان مشروطه و هواداران استبداد قاجاریه قلمداد کرده‌اند. برخی از نویسندگان هوادار مشروطه مشروعه نیز به بهانه دفاع از شیخ فضل الله نوری، آخوند ملا قربانعلی زنجانی، آیهالله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی و…، با استناد به سندهای جعلی یا مشکوک و شایعه‌ها، نیش قلم را متوجه آخوند و دو یار وفادارش کردند.

بسیاری از سندها، ساخته جاسوسان روسی و انگلیسی و خیلی از حوادث، بافته ذهن فراماسون‌ها و غرب‌زدگان مزدور بیگانگان است. البته می‌پذیریم که رهبران مشروطه به‌دلیل اینکه در خارج از کشور به سر می‌بردند و از حوزه علمیه نجف، انقلاب را رهبری می‌کردند، از برخی عملکردهای مشروطه‌طلبان بی‌اطلاع بودند. کاش علما با وحدت و یکپارچگی، اختلاف‌ها را کنار می‌گذاشتند و نمی‌گذاشتند نهضت از مسیر خود خارج شود.

روح الله خمینی درباره مشروطه می‌گوید: علمای اسلام در صدر مشروطیت در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند. قوانین جعل کردند. قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است، به نفع اسلام است، قوانین اسلام است، این آزادی را با خون‌های خودشان، با زجرهایی که دیدند و کشیدند… گرفتند. در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت… لکن دنباله‌اش گرفته نشد. مردم بی‌طرف بودند. روحانیون هم رفتند، هر کس سراغ کار خودش. از آن طرف، عمال قدرت‌های خارجی، خصوصا در آن وقت انگلستان، در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کنند یا به ترور و یا به تبلیغات. گویندگان و نویسندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنهایی که به قول آنها می‌توانند… یعنی فرنگ‌رفته‌ها و غرب‌زده‌ها و شرق‌زده‌ها و کردند آنچه را کردند؛ یعنی اسم، مشروطه بود واقعیت، استبداد. آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان و حتما بدتر از زمان‌های سابق.

آغاز نهضت

سلسله قاجاریه در دورانی بر کشور حکومت می‌کردند که دنیا در ایام طلایی رشد صنعتی به سر می‌برد. پادشاهان قاجار در اندیشه عیش و نوش و خوش‌گذرانی خود بودند. فقر و بیداد کارگزاران حکومت، سراسر کشور را در بر گرفته و بخش گسترده‌ای از کشور به بیگانگان سپرده شده بود. امتیازهای فراوان به ناچیزترین مبالغ به دولت‌های روسیه و انگلیس واگذار شد. ارتش‌های بیگانه گاه و بی‌گاه، به بهانه‌های مختلف کشور را اشغال می‌کردند و گاه ماه‌ها و سال‌ها در نقاطی از کشور اقامت می‌کردند. حکومت‌های بسیاری از شهرها به دست کنسولگری روسیه و انگلیس اداره می‌شد. بسیاری از دست‌اندرکاران دولت مرکزی، به دستور سفارت‌های بیگانه نصب و عزل می‌شدند. ایران آتش زیر خرمن بود. مردم منتظر جرقه‌ای بودند تا علیه حکومت مرکزی قیام کنند. آیهالله سید عبدالله بهبهانی و آیهالله سید محمد طباطبایی با تشکیل انجمن‌هایی، به صورت پنهانی زمینه قیام را آماده می‌ساختند. علما و طلاب تهران در سال‌های ۱۳۲۲ و ۱۳۲۳ق نشست‌های زیادی برای آگاه‌ساختن مردم داشتند و آیهالله بهبهانی و آیهالله طباطبایی این جلسات را رهبری می‌کردند.

در این میان علمای تهران با مراجع تقلید نجف در ارتباط بودند. آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی در هشتم ربیع الاول ۱۳۲۳ق نامه‌ای به آیهالله سید عبدالله بهبهانی می‌فرستند و از علمای تهران می‌خواهند که «مسیو نوژ» بلژیکی، رئیس گمرک کشور را که مشغول فعالیت علیه استقلال فرهنگی و اقتصادی ایران است و به روحانیت توهین نموده، از کشور بیرون کنند.
علما، طلاب و بازاریان تهران از خلاف‌های کارگزاران حکومت و نامه‌های مراجع تقلید نجف باخبر می‌شوند. روحانیون اوضاع نابسامان کشور را به اطلاع مردم می‌رسانند و اندک‌اندک دامنه افشاگری‌ها گسترش می‌یابد. آیهالله بهبهانی پیوسته گزارش عملکرد علما و مردم را به نجف می‌فرستاد و مراجع نجف نیز رهنمودهای لازم را به تهران می‌فرستادند.

در پی این امور، حکومت مرکزی با شدت هر چه تمام‌تر به خاموش‌کردن فریاد انقلاب برآمد. علما و بازاریان که دو رکن شاخص انقلاب بودند، در نوک پیکان حمله دولت قرار گرفتند. دولت به بهانه تأدیب گران‌فروشی بازاریان که قند را بیش از نرخ مصوب می‌فروختند، به وضع فجیعی به آزار تنی چند از آنها پرداخت. مردم به رهبری علما به حمایت از بازاریان برآمدند. سید جمال واعظ و دو نفر دیگر از رهبران انقلاب به‌دنبال افشاگری‌هایشان تبعید شدند. انقلاب از پایتخت فراتر رفت و شیراز و مشهد نیز به پایتخت پیوستند.

شیخ محمد واعظ، از سخنرانان مشهور انقلاب در ۱۹ جمادی الاول ۱۳۲۴ق دستگیر شد. طلبه‌های مدرسه حاج ابوالحسن معمارباشی تهران وی را در یک درگیری نجات دادند. اما طلبه در این حادثه به شهادت رسید. بازار بسته شد و مردم در مسجد متحصن شدند و علما از جمله آیات عظام بهبهانی و طباطبایی و شیخ فضل الله نوری به متحصنان پیوستند. صدر اعظم، عین الدوله به علما پیغام داد که به خانه‌های خود بروید، ما امور را اصلاح می‌کنیم. علما پاسخ دادند: ما عدالت می‌خواهیم و چون عین الدوله مانع تأسیس عدالت‌خانه است، باید از صدارت بر کنار شود.

طولی نکشید که سربازان، وحشیانه به سوی مسجد آتش گشودند و بیش از یکصد نفر را کشتند. علمای تهران به نشانه اعتراض در روز ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۴ق به قم مهاجرت کردند و بیش از سه هزار نفر از مردم به جمع متحصنان در قم پیوستند. آیهالله شیخ فضل الله نوری، آیهالله آقا نجفی اصفهانی و آیهالله آخوند ملا قربانعلی زنجانی و بسیاری از علمای سرشناس کشور، از شهرستان‌های دور و نزدیک به قم آمدند. سرانجام مظفر الدین شاه که مقاومت در برابر علما و مردم را بی‌فایده دانست، در تاریخ ۶/۵/۱۲۸۴ش فرمان برکناری عین الدوله و در ۱۴ جمادی الثانی دستور مشروطیت را صادر کرد.

نخستین انتخابات مجلس شورای ملی و اولین جلسه مجلس در ۱۴/۷/۱۲۸۵ش در کشور برگزار شد. قانون اساسی ۵۱ اصل با الهام از قوانین کشورهای اروپایی از سوی برخی از روشنفکران غرب‌زده نوشته شد و به امضای شاه رسید. اندکی بعد، شاه مرد و فرزندش محمد علی شاه به سلطنت رسید. متمم قانون اساسی در ۱۰۷ اصل نیز نوشته شد. اصل دوم آن عبارت بود از: نظارت مجتهدان بر قوانین مصوب مجلس، که به پیشنهاد شیخ فضل الله نوری در متمم قانون گنجانده شد.

شاه از امضای متمم قانون اساسی خودداری کرد و در پی آن مردم تبریز، اصفهان، شیراز، رشت و کرمان قیام کردند. از آن سو آخوند و علمای نجف از شاه خواستند که در برابر اراده ملت مقاومت نکند. سرانجام شاه در ۲۹ شعبان ۱۳۲۵ق متمم قانون اساسی را امضا کرد.

از آخوند خراسانی سوال کردند که نظرش درباره نظام ملی (قانون نظام وظیفه) چیست.
ایشان پاسخ داد: حفظ کیان اسلام بر همه مسلمانان واجب است. بنابراین، بر همه مردم، به‌ویژه جوانان واجب است که با فنون نظامی آشنا شوند… مجلس شورای ملی در این کار تأخیر را روا ندارد.
پاسخ آخوند در ۷ ربیع الاول ۱۳۲۵ در مجلس شورای ملی خوانده شد.
آخوند خراسانی به همراهی دو یار وفادارش رهنمودهای لازم را به مجلس شورای ملی فرستادند و به‌حقیقت مراجع تقلید از نجف کار هدایت انقلاب مشروطه را در دست داشتند. مردم ایران نیز به فرامین مراجع اهمیت زیادی می‌دادند. در یکی از پیام‌های مراجع طرف‌دار مشروطه نجف آمده است:
بر تمام مردم، به‌ویژه عشایر، ایلات و مرزبانان واجب است که تفرقه را کنار بگذارند و دست در دست یکدیگر با آموختن روش‌های نوین نظامی به پاسداری از آب و خاک ایران بپردازند… احکام مصوب مجلس شورای ملی را همانند احکام شرعی واجب الاطاعه بدانید.

آخوند در ۲۸ ذیحجه ۱۳۲۵ق نامه‌ای برای نمایندگان مجلس می‌فرستد و آنها را به اجرای قوانین اسلامی و پرداخت بدهی‌های دولت و فقرزدایی سفارش می‌کند؛ اما در زمانی کوتاه، روشن‌فکران غرب‌زده و فراماسون‌ها اندک اندک، قدرت را به دست می‌گیرند و روحانیت را از صحنه کنار می‌گذارند.

آیهالله شیخ فضل‌الله نوری که از پیش‌قراولان نهضت مشروطه بود، به دلیل نفوذ غرب‌زدگان در پست‌های کلیدی حکومت و مجلس و به‌انحراف کشیده شدن مشروطه، در حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام متحصن می‌شود. از جمله دلایل این اقدام:
۱. توهین روزنامه‌ها به چهارده معصوم علیهم‌السلام، ارزش‌های اسلامی و روحانیت؛
۲. دستگیری و ستم و کشتار برخی از مشروطه‌طلبان در شهرستان‌ها.
وی پیشنهاد می‌کند که نامۀ آخوند درباره مبارزه با کفر که به مجلس شورای ملی فرستاده شده، در نظامنامه قانون اساسی درج گردد.

محمدعلی‌شاه نیز گاه و بی‌گاه به مخالفت با مشروطه می‌پردازد و آخوند خراسانی چندین بار او را نصیحت می‌کند که از کارشکنی در کار مجلس و مشروطه بپرهیزد. در یکی از اندرزهای آخوند به شاه آمده است:
۱. به دین اهمیت بیشتری بدهید؛
۲. اجناس ساخت ایران را تبلغ کنید، چنانکه «میکارو» پادشاه ژاپن را از بحران اقتصادی نجات داد؛
۳. در نشر علوم و صنایع جدید همت کنید؛
۴. مواظب دخالت بیگانگان در کشور باشید.

استبداد صغیر

شاه، پنهانی در صدد کودتا بر می‌آید و به بهانه‌های مختلف به اذیت و آزار سران مشروطه می‌پردازد و سرانجام در ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۷ق برابر ۲/۴/۱۲۸۷ش مجلس را به توپ می‌بندد و در تهران حکومت‌نظامی اعلام می‌کند و بسیاری از رهبران انقلاب شهید، تبعید یا زندانی می‌شوند.

آخوند و دو یار وفادارش در حوادث استبداد صغیر پیام‌های فراوانی برای مردم و رهبران مشروطه فرستادند. در یکی از این پیام‌ها آمده است: همراهی با مخالفین اساس مشروطه، محاربه با امام زمان(عج) است. ایشان در ماجرای محاصره آذربایجان از طرف قوای نظامی شاه، که از ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ق تا ۲۷ جمادی الثانی ۱۳۲۷ ادامه داشت، پیام‌های زیادی برای مردم آذربایجان فرستاد و آنها را در ستیز با استبداد تشویق کرد. در این میان ستارخان (از رهبران مشروطه در آذربایجان) اظهار داشت که: من حکم علمای نجف را اجرا می‌کنم.

آخوند در یکی از نامه‌هایش به محمدعلی‌شاه نوشت: … از بدو سلطنت قاجار چه صدمات فوق الطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالک شیعه از حسن کفایت آنان به دست کفار افتاده. قفقاز، شیروانات، بلاد ترکمان و بحر خزر، هرات، افغانستان، بلوچستان، بحرین، مسقط و غالب جزایر خلیج فارس و عراق عرب و ترکستان، تمام از ایران مجزا شد. دو ثلث تمام از ایران رفت و این یک ثلث باقی‌مانده را هم به انحاء مختلف، زمامش را به‌دست اجانب دادند. گاهی مبالغ هنگفت قرض کرده و در ممالک کفر خرج نمودند و مملکت شیعه را به رهن کفار دادند.
گاهی به دادن امتیازات منحوسه، ثروت شیعیان را به مشرکین سپردند… گاهی خزاین مدفونه ایران را به ثمن بخس (مبلغ ناچیز) به دشمنان دین سپردند. یکصد کرور، بیشتر خزینه سلطنت که از عهد صفویه و نادرشاه و زندیه ذخیره بیت المال مسلمین بود، خرج فواحش فرنگستان شد و آن همه اموال مسلمین را که به یغما می‌بردند، یک پولش را خرج اصلاح مملکت، سد باب احتیاج رعیت ننمودند. به‌حدی شیرازه ملک و ملت را گسیختند که اجانب علنا مملکت را مورد تقسیم خود قرار داده.

ای منکر دین! ای گمراه! پدرت دستور (مشروطه) را صادر کرد؛ اما از روزی که تو به سلطنت نشستی، همه وعده‌های مشروطه را زیر پا نهادی. شنیدم شخصی از سوی تو به نجف فرستاده شده تا ما را با پول بخرد. و حال اینکه نمی‌دانی، قیمت سعادت مردم بیشتر از پول توست… تو دشمن دین و خائن به این مملکت هستی. من به‌زودی به ایران می‌آیم و اعلان جهاد می‌کنم.

رهبران مشروطه از نجف در پیامی به مردم ایران می‌نویسند:
به عموم ملت، حکم خدا را اعلام می‌داریم: الیوم، همت در دفع این سفاک جبار و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمین از اهم واجبات و دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محرمات است…

علمای نجف، سران قبایل ایران را به پشتیبانی از مشروطه و همه مسلمانان جهان را به پیکار بر ضد استبداد محمدعلی‌شاه فرا می‌خوانند. آخوند و شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی در پاسخ استفتای مسلمانان ازمیر و طرابوزان (از شهرهای ترکیه) آنها را به مبارزه با محمدعلی‌شاه فرا می‌خوانند.

طولی نکشید که آخوند خراسانی حکم جهاد را صادر کرد و قبیله‌های شیعی عراق آمادگی خود را برای پیوستن به مشروطه‌طلبان و حرکت به ایران اعلام کردند و طلاب، علما و بسیاری از ایرانیان مقیم عراق نیز در بغداد گرد آمدند تا به سوی ایران حرکت کنند.

در این زمان بود که طرابلس (لیبی) به اشغال ایتالیا در آمد. آخوند و مازندرانی و آیهالله شریعت اصفهانی در پیامی به مسلمانان جهان، حکم جهاد برای آزادسازی طرابلس را صادر می‌کنند.

مشروطه‌طلبان گیلان و اصفهان، پایتخت را در ۲۸ جمادی الثانی ۱۳۲۷ق برابر ۲۳/۴/۱۲۸۸ش آزاد ساختند. محمدعلی‌شاه به سفارت روس پناهنده می‌شود و از آنجا به روسیه فرار می‌کند. سپاه مشروطه‌طلبان نجف که آیهالله العظمی سید محمدکاظم یزدی و چند تن دیگر از مراجع تقلید نیز در بین آنها بودند، با شنیدن خبر آزادی تهران از حرکت به ایران منصرف می‌شوند.

شهادت شیخ فضل الله

آخوند هنگامی که شنید سرداران فاتح ایران درصدد اذیت شیخ فضل الله نوری بر آمده‌اند، تلگرامی به تهران فرستاد و مشروطه‌طلبان را از آزار وی بر حذر داشت؛ اما روشنفکران غرب‌زده، نامه آخوند را پنهان کردند و سپس شیخ فضل الله نوری را اعدام نمودند. آخوند پس از شنیدن خبر شهادت وی گریست. عمامه‌اش را به زمین انداخت و مجلس یادبود شهید شیخ فضل الله نوری را در منزل خود برگزار کرد.

فرصت‌طلبان ده‌ها مجتهد مبارز را به بهانه مخالفت با مشروطه در تهران و شهرستان‌ها شهید، تبعید یا زندانی کردند. طرفداران مشروطه مشروعه، پس از شهادت شیخ فضل الله نوری رنج‌های فراوانی را متحمل شدند. غرب‌زدگان، آیه الله ملا قربانعلی زنجانی، مجتهد ۹۲ ساله زنجان را دستگیر کرده، به تهران آوردند و درصدد محاکمه‌اش بر آمدند؛ اما آخوند با ارسال تلگرام شدید اللحنی، مانع این عمل شد.

هر روز خبرهای ناگوار از تهران و شهرستان‌ها به آخوند می‌رسید. ترور آیهالله سید عبدالله بهبهانی به دستور تقی‌زاده، تبعید آیهالله طباطبایی و خلاف‌های برخی از مشروطه‌طلبان او را رنج می‌داد؛ ولی آخوند هنوز به مشروطه امید داشت.

آخوند پس از رحلت میرزا حسین تهرانی در سال ۱۳۲۶ [که در تمام دوران مبارزه همدوش او می‌رزمید] با توان بیشتر با کمک شیخ عبدالله مازندرانی به هدایت مشروطه پرداخت.

اخراج تقی‌زاده

آخوند و آیت‌الله مازندرانی در نامه‌ای به مجلس شورای ملی از نمایندگان مجلس می‌خواهند که به‌سبب ضدیت تقی‌زاده با اسلام از ورودش به مجلس جلوگیری کنند. مجلس شورای ملی نیز حکم اخراج وی را از تهران صادر کرد.

مشروطه و اقلیت‌ها

در دهم صفر ۱۳۲۷ق از آخوند و مازندرانی درباره حقوق اقلیت‌های مذهبی سؤال می‌شود. آنها پاسخ می‌دهند:
ایذاء و تحقیر زردشتیه و سایر اهل ذمه … حرام و به تمام مسلمین واجب است که وصایای خاتم النبیین صلی‌الله‌علیه‌وآله را در حسن سلوک و تألیف قلوب و حفظ نفوس و اعراض و اموال ایشان کما ینبغی رعایت نمایند…

کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله

آخوند و مازندرانی در سال ۱۳۲۷ق بر کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» نوشتۀ آیهالله محمد حسین نائینی تفریظی نوشته، آنرا تایید کردند. این کتاب از نخستین کتاب‌هایی است که درباره حکومت اسلامی نوشته شده و سازگاری مشروطه با اسلام در این کتاب به‌خوبی بیان شده است.

هدف از مشروطه

آیت‌الله شیخ محمد اسماعیل محلاتی در بیستم محرم ۱۳۲۷ق در اعلامیه‌ای مشروطه را بدین‌صورت معرفی می‌کند:
هدف از مشروطه، محدودکردن اختیارات شاه است. هدف این است قانونی که توسط نمایندگان مجلس منتخب مردم وضع می‌شود، ملاک عمل حکومت باشد. مجلس شورای ملی برای تعیین مصالح و مضار مملکت توسط وکلای ملت تأسیس شده است. پس منافاتی با اسلام ندارد. امر به معروف و نهی از منکر در اسلام آمده است. کار مجلس هم یکی از مصادیق آن است…
مراد از مشروطه این نیست که هر کس هر کار حرامی را دلش بخواهد، بکند. مراد از مشروطه آزادی مردم از قید استبداد شاه است. ما می‌خواهیم احکام اسلام دربارۀ همه مردم، شاه و گدا به‌طور مساوی اجرا شود…
آخوند و مازندرانی این اعلامیه را تأیید کردند و اعلامیه با تأیید آنها به ایران فرستاده شد.

مجلس شورای ملی در ماه‌های آخر سال ۱۳۲۸ق تصویب کرد که ایران مستشار مالی از آمریکا استخدام کند. در پی آن «مورگان شوستر» به‌مدت سه سال به استخدام خزانه‌داری کل کشور در آمد. قوای نظامی روسیه به‌دنبال این حرکت مجلس، مناطق شمال کشور را اشغال کردند و دولت روسیه به دولت ایران هشدار داد که اگر شوستر را از ایران اخراج نکنید، تهران را اشغال خواهند کرد. مجلس پیشنهاد روسیه را نپذیرفت و دولت روسیه اولتیماتوم ۴۸ ساعته به ایران داد که اگر شوستر از ایران اخراج نشود و دولت ایران متعهد نشود که مستشاران مالی خود را فقط از روسیه و انگلیس استخدام کند، تهران را اشغال خواهند کرد. رئیس مجلس خبر اولتیماتوم را در سیزدهم ذیحجه ۱۳۲۹ق به آخوند رساند. سربازان روسی تا قزوین پیش رفتند و دولت انگلیس با تأیید اقدام روسیه، به دولت ایران هشدار داد که اگر تا سه ماه دیگر راه‌های جنوب را برای بازرگانی انگلیس امن نکند، سربازان انگلیسی انتظامات جنوب کشور را بر عهده خواهند گرفت.

در پی این وقایع آخوند خراسانی درس‌هایش را تعطیل کرد و دیگر درس‌های حوزه علمیه نجف نیز به پیروی از او تعطیل شد. جلسه‌های زیادی در منزل آخوند تشکیل شد تا راهی برای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران بیابند. تحریم اجناس روسی، جهاد با روسیه و اعزام طلاب، علما و عشایر نجف به ایران در نخستین جلسه علما تصویب گردید.

آخوند خراسانی فرمان جهاد را صادر کرد. نامه‌ای به رئیس مجلس شورای ملی ایران نوشت و وی را از تصمیم جلسات باخبر ساخت.

غروب خورشید مشروطه

بسیاری از علمای نجف و کربلا و کاظمین، خود را برای سفر به ایران و دفاع از آن آماده ساختند. قرار بود که آخوند و همراهانش در شب چهارشنبه ۲۱ ذیحجه ۱۳۲۹ق از نجف به مسجد سهله بروند و پس از نیایش و دعا برای پیروزی سپاه اسلام، راهی ایران شوند.

عصر سه‌شنبه منزل آخوند شلوغ بود. میرزا مهدی، پسر آخوند مقدمات سفر را آماده می‌کرد. آخوند به اطرافیانش گفت: بهتر است نماز صبح را در حرم بخوانیم و پس از زیارت حرکت کنیم.

آخوند تا پاسی از شب بیدار بود. امانت‌ها را به صاحبانش داد و برنامه‌های فردا را منظم کرد و کارها را بین چند نفر از یارانش تقسیم کرد. نیمه شب به نماز شب ایستاد، آقا پیش از اذان صبح دل درد شدیدی گریبانش را گرفت و پس از اقامه نماز صبح، پیشوای مشروطه رخت از جهان بربست. برخی بر این باورند که وی به وسیله جاسوسان روسی و انگلیسی مسموم شده است.

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *