خانه » اعلام‌شناسی » روحانیت و حکومت دینی از دیدگاه آخوند خراسانی

روحانیت و حکومت دینی از دیدگاه آخوند خراسانی

محمدکاظم آخوند خراسانی

دیدگاه‌های آخوند خراسانی و شاگردانش

این نوشتار خلاصه‌ای است از فصل اول کتاب دیدگاه‌های آخوند خراسانی و شاگردانش که به بحث حکومت دینی توسط دین‌داران و روحانیون پرداخته است.

یکی از مباحث چالش‌برانگیز در حوزه اندیشه سیاسی، بحث ورود روحانیت به حوزه حکومت است. این بحث پیشینه تاریخی زیادی دارد و در میان روحانیون، به‌ویژه بزرگان حوزه از مراجع تقلید تا مجتهدان و اساتید و فضلای حوزه، همواره اظهار نظرهای گوناگون و گاه کاملاً مخالف با هم مطرح شده است. نهایتا می‌توان دو دیدگاه کلی را از متن حوزه‌ها به‌دست آورد:

۱. شایسته نیست که روحانیت خود را درگیر امر حکومت کند؛ زیرا هم به خود و هم به دین و باور مردم ضربه می‌زند؛ چون روحانیت همواره به‌عنوان متولیان امر دین شناخته شده‌اند؛ عدم توفیق در اداره شایسته حکومت، سبب می‌شود که مردم، روحانیت و نهایتا دین را در اداره جامعه و حکومت ناتوان بدانند.

و این امر سبب رویگردانی از روحانیت و دین خواهد شد. روحانیت وظیفه نظارت و مراقبت از حکومت را از باب امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت پیشوایان مسلمین به‌عهده دارند.

۲. روحانیت جانشینان پیامبر و امامان معصوم(علیهم‌السلام) هستند و در عصر غیبت از ناحیه امام زمان(عج) موظف به تشکیل حکومت دینی و اداره جامعه و اجرای حدود و قوانین شرع مقدس هستند.

هیچ ایرادی ندارد که روحانیون، خود در اداره حکومت نقش داشته باشند. ضعف‌ها به پای دین گذاشته نمی‌شود؛ بلکه به‌پای افراد خواهد بود. ورود روحانیت به عرصه سیاست برای تشکیل و اداره حکومت یک تکلیف الهی است. و غفلت از آن موجب معصیت و پاسخگویی در آخرت است.


بر اساس همین دو تفکر، مشاهده می‌شود که فقها در باب ولایت فقیه، تشکیل حکومت دینی یا اسلامی، مبارزه با حکومت‌های فاسد، اجرای حدود الهی و آنچه که به امر سیاست بر می‌گردد، دارای دیدگاه‌های گوناگونی هستند. کتاب‌های فقهی علمای متقدم و متأخر شیعه از این اختلاف‌نظرها پر است و سیره عملی آنان نیز شاهد بر این مدعا است.

یکی از دوران‌های حضور فعال و چشم‌گیر روحانیت شیعه، به‌ویژه بزرگانی از مراجع تقلید و فقهای به‌نام، دوره مشروطیت است که به‌همت مرحوم آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و همراهی عالمان برجسته دیگر همچون مرحوم ملا عبدالله مازندرانی و مرحوم میرزا حسین خلیلی تهرانی و سایرین و پشتوانه و خواست عمومی مردم، جامه عمل پوشید.

استبداد جای خود را به حکومت مشروطه داد و مجلس در امور مملکتی صاحب تصمیم و قدرت و نظارت گردید.

نقش مؤثر و مُثمرثمَر روحانیت سبب شد برخی از علما به‌فکر تأسیس یک حکومت اسلامی یا دینی بیافتند که در رأس آن یکی از فقها و مراجع باشد. مرحوم آقا بزرگ تهرانی که از اصحاب مجلس فتوای آخوند خراسانی بوده است از آنچه که در اطراف مرحوم آخوند گذشته، برای نوه برادری خود جناب آقای اکبر ثبوت (که مشغول تحصیل در نجف بوده است) خاطراتی را بیان کرده است که گوشه‌ای از آن را اینجا نقل می‌کنم.

شیخ آقابزرگ تهرانی از مجلس فتوای مرحوم آخوند خراسانی گفتگوی مرحوم میرزای نایینی با مرحوم آخوند را چنین نقل می‌کند و می‌گوید:

گفتگوی میرزای نائینی با آخوند خراسانی پیرامون تشکیل حکومت دینی

در گرماگرم کشمکش‌های طرفداران و مخالفان مشروطه در نجف، که به‌صورت مبارزه میان پیروان کاظمین (شیخ محمدکاظم خراسانی و سید محمدکاظم یزدی) درآمده بود. مرحوم میرزای نایینی که سابقاً شاگرد و منشی میرزای بزرگ شیرازی(قدس‌سره) و در گیرودارِ مشروطه عضو ارشد مجلس فتوای آخوند خراسانی بود، به مرحوم آخوند پیشنهاد داد برای رفع اختلاف موجود میان وی و سید محمدکاظم یزدی ایشان از تأیید حکومت مشروطه صرف‌نظر کرده و به‌جای آن برپایی حکومت اسلامی را وجهه همت خود قرار دهند و اداره حکومت را نیز خود بر عهده گیرند.

مرحوم نایینی یادآور شد، چنانچه این پیشنهاد عملی شود همه متدیّنینی که به‌لحاظ سیاسی در نقطه مقابل آخوند خراسانی هستند، به صف او خواهند پیوست. به این ترتیب هم دعوای متدینان با یکدیگر خاتمه خواهد یافت و هم حکومت عدل اسلامی با ویژگی‌هایی که می‌شناسیم و آرزوی همه ماست، برپا خواهد شد. علمای شیعه نیز امکان خواهند یافت قوانین شریعت را که بسیاری از آن‌ها بلااجرا مانده است، به مرحله اجرا درآورند.

مرحوم نایینی برای ترغیب مرحوم آخوند به قبول پیشنهاد خود، موضوع ولایت فقیه را پیش کشید و چون خود از معتقدان جدی نظریه ولایت فقیه بود، دلایل متعدد عقلی و نقلی و نصوصی را که در این مورد می‌شناخت به تفصیل بیان کرد و چندان در این باب، داد سخن داد که شاید هیچ‌یک از شنوندگان گمان نمی‌کرد ایرادی بر سخنان و پیشنهادهای او بتوان گرفت.

مرحوم آخوند پس از آن‌که تمام گفته‌های مرحوم نایینی را با دقت و حوصله گوش داد، در مقام پاسخ‌گویی برآمد و در جلسات متعدد، به تفصیل در حول‌وحوش حکومت دینی و حکومت طبقه روحانی گفت‌وگو کرد و از جمله اظهار داشت:

[ایرادات علمی و عملی] بیانات و استدلال‌های شما، اگر هم به‌لحاظ نظری درست باشد، و فرضاً ما برای قبول نظریه شما حتی نظریه شیخ الطائفه و شیخ اعظم (شیخ انصاری) را ردّ کنیم و ایرادات ایشان و بسیاری از فقهای بزرگ را بر نظریه‌ای که شما پذیرفته‌اید نادیده بگیریم، و من دون ذلک خرط القتاد [با دست کندن برگ از درختی که خارهای بلند دارد، ساده‌تر از این کار است. مثلی است برای هدف‌هایی که در راه رسیدن به آن، دشواری‌های زیادی وجود دارد] ولی با مشکلاتی که در مرحله عمل گریبان ما را می‌گیرد چه کنیم؟

مگر نمی‌دانید که قبول پیشنهاد شما و سپردن حکومت به‌دست علمای دین، تبعات نامطلوبی دارد که اگر راهی برای گریز از آن تبعات پیدا نکنیم، ضررهای عمل به این پیشنهاد، بسیار بیشتر از منافعش خواهد بود؟!


البته صحت اسناد این مطلب به مرحوم آخوند روشن نیست و ایراداتی بر آن وارد شده که می‌توانید اینجا و اینجا مطالعه کنید و لکن علی‌کل‌حال به‌جهت عملکرد نامطلوب برخی روحانی‌نماها و هزارویک دلیل دیگر، بسیاری از این آسیب‌ها در جامعه فعلی ما پدید آمده که دقت و درایت شدید روحانیت و متدینین را می‌طلبد.

● اشکال۱: ایجاد حکومت‌هایی مبتنی بر سایر ادیان

اگرچه تشکیل حکومتی مبتنی بر علایق دینی شیعی که در رأس آن علما باشند و نیز اجرای کلیه قوانین شرع از جمله قوانین مرتبط با مخالفان اسلام و شیعه، برای ما کمال مطلوب است؛ اما تشکیل چنین حکومتی، پیروان دیگر ادیان و مذاهب را ترغیب خواهد کرد تا آنان نیز حکومت‌هایی مبتنی بر تعصبات دینی ضدشیعی بر سر کار آورند و قوانین شرع خود را که برخلاف منافع مسلمانان و شیعیان است اجرا کنند.

و آن‌گاه خطر آن حکومت‌ها برای ما، از خطر حکومت‌هایی که فعلا در دنیا هستند بیشتر است. چرا؟

چون حکومت‌های فعلی اگر هم بر سر دین با ما دعوا دارند، این نزاع غالباً مربوط به مواردی است که میان دین ما و سیاست آن‌ها تعارض و تزاحم وجود داشته باشد، نه در همه موارد. بنابراین ما را مجبور نمی‌کنند که اصل دینمان را کنار بگذاریم و به دین و مذهب دیگری درآییم [آن مردک (یکی از نظامیان انگلیسی) پرسید: اینکه در بالای مأذنه دارد اذان می‌گوید، به سیاست انگلستان ضرر دارد؟ گفتند: نه. گفت: بگذار هرچه می‌خواهد بگوید!] و در مقایسه با حکومت‌هایی که با اتکا به تعصبات دینی غیرشیعی بر سر کار آیند و در رأس آن‌ها پیشوایان دینی غیرشیعی باشند، مصداق «بعض الشرّ أهون من بعض» هستند.

زیرا حکومت‌های نوع اخیر حتی به‌اندازه حکومت‌های غیرشیعی فعلی نیز ما و جامعه شیعی را تحمل نخواهند کرد و ما را در اعتقادات و اعمال دینی خود بسیار بیشتر از پیش محدود خواهند کرد.

به‌این‌ترتیب دستیابی ما به قدرت و حکومت ظاهری در جامعه خود، مساوی است با حصر شدید ما از سوی قدرت‌های خارجی و تشدید فشارها و تضییقات بر شیعیان در جوامع غیرشیعی و هم‌چنین بر مسلمانان در جوامع غیراسلامی؛ چنان‌که وقتی صفوی‌ها حکومتی مبتنی بر تعصبات شیعی برپا کردند، مصیبت شیعه در خارج از ایران، از آن‌چه قبلا بود، هزار برابر بیشتر شد و یک نمونه‌اش قتل عام ده‌ها هزار شیعه به‌دستور سلطان سلیم در قلمرو حکومت عثمانی است.


● اشکال۲: تسامح روحانیون نسبت به مفاسد حکومت

ما و علمای دیگر تا وقتی از بیرون به تشکیلات حکومت نگاه می‌کنیم و به درون آن تشکیلات قدم نگذاشته‌ایم، فسادها و کاستی‌هایی را که در تشکیلات است به‌وضوح می‌بینیم و به‌راحتی با آن‌ها مبارزه می‌کنیم؛ اما وقتی خود وارد تشکیلات شدیم، فسادها و کاستی‌های آن را به‌وضوح نمی‌توانیم ببینیم؛ زیرا در آن هنگام، تشکیلات منسوب به ماست و ما منسوب به آن هستیم و هر کسی همان‌طور که دیدن عیوب دیگران و عیوب تشکیلات دیگران (خصوصاً اگر مخالفان او باشند) برایش آسان است، دیدن عیوب خود و تشکیلات خود و وابستگان خود برایش دشوار است:

میان دلبستگی به یک شیء و تشخیص معایب آن، نسبت معکوس برقرار است و معمولا هرکس هرچه را بیشتر دوست دارد، کاستی‌ها و معایب آن را کمتر می‌بیند:

و عین الرضا عن کل عیب کلیله *** کما انّ عین السخط تبدی المساویا

«چشمِ آن‌که از کسی خشنود است، از دیدن عیب او ناتوان است، همان‌گونه که هرکس بر کسی خشمگین باشد، چشمش زشتی‌های او را آشکار می‌کند».

آن‌گاه چون آدمی خود و تشکیلات منسوب به خود را بیش از هر کسی و هر تشکیلاتی دوست دارد و به آن دل بسته است، طبیعی است که خود و تشکیلات منسوب به خود را سراسر خوبی و عین کمال و دور از هرگونه ایراد و کاستی ببیند و در مشاهده عیوب و نواقص خود و تشکیلات منسوب به خود از همه ناتوان‌تر باشد. «کذلک زیّنا لکلّ امه عملهم».

هم‌چنین وقتی تشکیلات منسوب به ما شد، از یک طرف مبارزه ما با فسادهایی که در آن است، به‌صورت مبارزه ما با خودمان درمی‌آید که چنین مبارزه‌ای برای ما بسیار دشوار است.

از طرف دیگر به‌دلیل تقدسی که تشکیلات با انتساب به ما پیدا می‌کند، مبارزه دیگران با فسادهای موجود در آن، مبارزه با علمای دین و بلکه با اصل دین تلقی می‌شود و دفاع چشم‌بسته از تشکیلات، حتی با فسادهای آن، وظیفه و تکلیف شرعی قلمداد می‌شود و در نتیجه، ما که همیشه باید پیشروان مبارزه با فسادها و خصوصاً فسادهای تشکیلات حکومتی باشیم، تبدیل می‌شویم به قوی‌ترین عامل برای جلوگیری از مبارزه با فسادها و حتی دفاع از فسادها.

با این مقدمات، عقل اقتضا می‌کند که بگوییم دخالت در امور سیاسی، اگر به معنای مراقبت و نظارت بر کار حکومت و مبارزه با فسادهای موجود در آن باشد، از اوجب واجبات و اهمّ فرایض برای ماست؛ ولی اگر به معنای اشتغال عامه مناصب حکومتی باشد، چنین امری با معنای اول قابل جمع نیست و در مقام تزاحم میان این دو معنا و عدم امکان جمع، بنابر اصل الاهمّ فالاهمّ، و برای این‌که بتوان اولی را نگاه داشت، بلاشک باید دومی را رها کرد و به حدیث ابن‌عباس عمل کرد: «اتق خیرها بشرّها و شرها بخیرها»، از خیر آن بگذر که شری در پی دارد و شر آن را با خیرش بسنج تا ببینی که شر آن بیش از خیرش است.

باری این تصور که اصلاح امت منوط به حاکم‌بودن ما و فساد آن معلول عدم تفویض حکومت به ماست، کاملا نادرست است.

فصلاحی الذی زعمتم فسادی *** و فسادی الذی زعمتم صلاحی

آن‌چه را شما صلاح من می‌دانید برایم عین فساد است و آن‌چه را برای من فساد می‌شمارید عین صلاح من است.


● اشکال۳: تبدیل مسند اصلاح به مسند افساد

مسندی که ما بر آن تکیه زده‌ایم، مهم ترین سنگر مبارزه با فساد باید باشد و مسندی که حکام بر آن تکیه زده‌اند، مهم ترین مرکز اشاعه فساد است. اگر ما جای حکام را بگیریم، هم سنگر مبارزه با فساد را از دست می دهیم و هم خود، در همان جایی قرار می گیریم که مرکز نشر فساد است. بلکه خود فاسد می شویم، و آن‌گاه قضیه قضیه “اذا فسد العالم فسد العالَم و اذا زلّ العالِم زلّ بزلّته العالَم” است. و: آلودگی خرقه خرابی جهان است. زیرا علمای دین، در هر جامعه ای باید در حکم نمکی باشند که از فاسد شدن موادغذایی جلوگیری می کند. اگر نمک فاسد شد تکلیف چیست؟ و چه چیزی می تواند آن را و چیزهای دیگر را از فساد برهاند؟

یا معشر الوعاظ یا ملح البلد *** ما اصلح الملح اذا الملح فسد؟ [ای گروه واعظان که نمک شهرید! اگر نمک فاسد شد چه چیزی فساد آن را چاره می کند؟]

در وصایای رسول (ص) به ابوذر آمده است: “یا اباذر! اعلم ان کل شیء اذا فسد فالملح دوائه و اذا فسدالملح فلیس له دواء” و در اناجیل می‌خوانیم که مسیح (ع) به حواریین فرمود:” شما نمک زمین هستید، اگر نمک فاسد شود با چه چیز آنرا اصلاح کنند؟ چنان نمکی به هیچ کار نمی‌آید جز آنکه پایمال شود.”

پس نمک را نباید در معرض گندیدن و فاسدشدن درآوریم و به بهانه اصلاح امور مردم، نباید خود را در شرایطی قرار دهیم که به دامن فساد بیفتیم. نمی بینیم که امیر مؤمنان (ع) خطاب به مردم کوفه می فرماید: “انی لعالم بما یصلحکم و یقیم اودکم و لکنی لااری اصلاحکم با فساد نفسی” [من می دانم که چگونه باید شما را اصلاح کرد و به راه صلاح آورد و کجی‌های شما را راست گردانید؛ ولی نمی خواهم به خاطر اصلاح شما، خود را تباه نمایم.]

البته اگر با چشم باز نگاه کنیم، به مصداق حدیث نبوی که” صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امتی و اذا فسدا فسدت امتی الفقهاء و الامراء”حداقل نیمی از همین فسادهای موجود در امت اسلامی به گردن ماست و ما برای به صلاح آوردن وضع امت، اول باید خود را اصلاح کنیم. نه اینکه به‌جای این کار، حکومت و امارت را هم به دست گیریم تا مسئولیت بقیه تباهی‌ها هم به گردن ما بیافتد و ما یگانه مسؤل همه مفاسد باشیم.

اگر هم تصور کنیم که عامّه مردم، به دلیل ارادات و اخلاص فراوان به ما، حتی اگر ما حاکم بشویم، ما را مسؤل مفاسد نمی شمارند. چنین تصوری گرچه ممکن است برای اوایل امر درست باشد، اما به زودی ورق برمی گردد. آن وقت همان مردمی که فسادهای موجود در حکومت ما را حمل بر صحت می کردند یا به گردن دیگران می انداختند تا ما تبرئه شویم، همان مردم، درمورد مفاسدی هم که ما مسؤل حقیقی آن نیستیم، ما را مسؤل می شناسند و حتی آن‌چه را در حکومت ما حقیقتاً مفسده نیست، مفسده تلقی می کنند تا ما را محکوم کنند; و پاره ای از اموری را که در حکومت های دیگر تحمل می کنند، در حکومت ما برایشان تحمل ناپذیر می شود و خوب هاشان منطقشان این است که: “حسنات الابرار سیئات المقربین” بدهاشان هم می گویند: “اری امیه معذورین ان قتلوا *** و ما اری لبنی العباس من عذر” [چنان می بینم که امویان در آن کشتارها که کردن معذور باشند ولی برای عباسیان عذری در این مورد نمی شناسم]

علاوه بر این، اگر ما به نام اسلام و شرع حکومت تشکیل دهیم، و اگر مراجع و علمای دین، متصدی امور حکومتی شوند، به معنای این است که ما سرنوشت اسلام و مرجعیت را به یک حکومت پیوند بزنیم، و این بسیار خطرناک است. چون هر حکومتی دیر یا زود به فساد می گراید و سقوط می کند و: “الدوله کما تقبل تدبر. و لکلّ دوله برهه. و تلک الایام نداولها بین الناس” [این روزگار است که هر روز آن را به کام کسی می‌گردانیم]

آن‌گاه حکومتی که به نام اسلام تشکیل شود و مراجع و علمای دین متصدی امور آن باشند، وقتی به فساد گرایید و سقوط کرد، این امر یعنی به فساد گراییدن و سقوط اسلام و مرجعیت و روحانیت، و این بدترین پیامد ممکن است.

شما می دانید که تسلط مؤبدان بر ارکان حکومت ایران در عصر اکاسره (ساسانیان) تباهی‌های بسیاری در پی داشت که نتیجه آن اعراض مردم از آیین مجوس (زرتشتی) ایران و بالاخره پشت کردن مردم به حکومت و افول ستاره مجوسیت برای همیشه بود; و رواج شگفت آور مسیحیت و بودایی گری و تسلط پاپ‌ها بر حکومت، مفاسد و فجایعی را به دنبال داشت که نتیجه آن سقوط کلیسا و روگردان شدن عامّه مردم اروپا از مسیحیت بود; اکنون ما هم اگر خواهان امتیازات مؤبدان و پاپ‌ها باشیم، به سرنوشتی مانند آن دچار خواهیم شد.


● اشکال۴: ناتوانی روحانیون در فنّ سیاست

سیاست به معنای اداره امور مملکت، یک فن است و دوام ریاست و قوام رعیت در گرو آشنایی کامل با این فن است. “حسن السیاسه یستدیم الریاسه.حسن السیاسه قوام الرعیّه” آن‌گاه من فارغ از هرگونه تواضع و شکسته نفسی، بالصراحه می‌گویم که این فن را نمی‌دانم.

و: “من قصر عن السیاسه صغر عن الریاسه. یا: من قصر فی السیاسه صغر فی الریاسه” [کسی که در سیاست کمبود داشته باشد برای ریاست کردن کوچک و نامناسب است]
درمورد آقایان دیگر هم یقین دارم که در این مورد، از من ورزیده تر نیستند. آن‌گاه “آفه الزعماء ضعف السیاسه” بنابراین ما با ناآگاهی از دقایق و ظرایف سیاست، محال است بهتر از سیاست پیشگانِ غیرروحانی و حتی غیرمتدین عمل کنیم. نمی توانیم بگوییم چون ما آدم‌های خوب و مؤمنی هستیم و در مبارزه با فلان حاکم موفق بودیم، پس در اداره امور مملکت هم موفق خواهیم بود. این‌ها دو مقوله جدا از هم است. چنان که اگر من بگویم چون فلان کس آدم خوب و صالح و باتقوایی است و در جهاد فی سبیل الله پیش قدم بوده، پس می تواند بدون تحصیل علوم دینی مرجع تقلید و مفتی بشود، شما به من می خندید. حالا ما باید بپذیریم که نیاز به علم، تنها درمورد نیازِ مرجع تقلید به علم فقه و اصول نیست، بلکه هر حوزه و هر صحنه ای نیاز به علم خاص خودش را دارد و ما اگر فاقد آن علم بودیم و در عین حال مسؤل و سرپرست آن حوزه و میدان دار آن صحنه شدیم، همان قدر خطا کرده ایم که بدون تسلط بر فقه و اصول بخواهیم مفتی و مرجع تقلید بشویم. مگر پیامر (ص) نفرمود:” من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح” و مگر امیرمؤمنان (ع) نفرمود:”ما من حرکه الا و انت محتاج فیها الی معرفه” و مگر امام صادق (ع) نفرمود: “العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیرالطریق لایزیده سرعه السیر الا بعداً” و مگر نفرمود: “کلّ ذی صناعه مضطرّ الی ثلاث خصال یجتلب بها المکسب، و هو ان یکون حاذقاً بعلمه…” و خوب آیا از این همه، علاوه بر حکم روشن عقل نمی‌توان فهمید که به‌دست‌گرفتنِ سکان سیاست، همان‌قدر نیاز به آگاهی از دانش سیاست و تجربه سیاسی دارد که منصب مرجعیت نیاز به اجتهاد و اعلمیت در فقه و اصول دارد؟ و آیا عمل‌کردهای پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع) دلیلی قاطع بر این مدعا نیست که برای تصدّی امور حکومتی، به تدبیر و تجربه سیاسی و کاری، بیش از تقوای دینی و فضایل اخلاقی محتاجیم؟
شما ببینید که حضرت امیر(ع) به میثم تمار (که فردی بسیار مؤمن و از شیعیان خالص و مخلص بود و بالاخره‌هم به دلیل سرسختی در ولای علی (ع) به شهادت رسید) کوچک‌ترین منصب حکومتی واگذار نکرد. درحالی‌که زیادبن ابیه که فردی به تمام معنا بی ریشه و بن و عاری از هر گونه فضیلت دینی بود، در دوره خلافت امیر مؤمنان (ع) به مناصب عالیه حکومتی رسید و حتی امام (ع)، سهل بن حنیف را که خود و برادرش از بزرگان اصحاب رسول (ص) و از مشایخ انصار بودند، از حکومت فارس برکنار و زیاد را به حکومت آن ایالت منصوب فرمود; و البته امام در عین استفاده از قابلیت‌های زیادبن ابیه در اداره امور مملکت، مراقبت داشت که از وی خطایی سر نزند. همچنین پیامبر اکرم (ص) افرادی مثل عمروعاص و خالدبن ولید را به سرداری سپاه نصب می کرد ولی به ابوذر توصیه فرمود که مطلقاً از ریاست برحذر باشد و به قبول حکومت و امارت – حتی در میان دو نفر – تن در ندهد. دلیل این توصیه نیز واضح است، زیرا آدم خوب و مؤمن، اگر بدون اطلاع از رموز مدیریت بخواهد مدیریت کند، نه فقط کارها به سامان نمی آید و اوضاع رو به راه نمی شود و حتی بدتر می شود، بلکه خودش هم خراب می شود و در نتیجه مردم به شخص او و همه مؤمنین و بلکه نسبت به اصل دین بدبین می شوند.

آن‌گاه وقتی توصیه پیامبر (ص) به ابوذر و برخورد حضرت امیر (ع) با میثم تمار این است، تکلیف من که یکصدم از شایستگی و ایمان ابوذر و میثم را ندارم معلوم است. من باید بدانم که آن‌چه پیامبر (ص) را بر آن داشت تا ابوذر را از اشتغال به امارت و حکومت منع کند (ناتوانی در اداره امور) در مورد من و امثال من به طریق اولی صادق است.
و تکیه زدن من بر اریکه حکومت، به قصد حاکمیت بخشیدن به شریعت، فراتر رفتن از مرز معقول خویش است و مصداق “الشیء اذا جاوز حدّه بلغ ضدّه”و چه نیکو فرمود امیرمؤمنان (ع): “فلا ینبغی لمن کان له عقل ان یجهل قدره و لا یعدو طوره و لایشقی نفسه بالتماس ما لیس باهله” [برای خردمند، سزاوار نیست که قدر خود را نشناسد و از مرتبه خود پا فراتر نهد و با درخواستِ آن‌چه شایسته آن نیست خود را بدبخت کند] و تنها نتیجه چنین تضییع حقوق مردم و تباه‌شدن
زندگی و دین و ایمان آنان است و ضایع کردن خویش چنانکه در حدیث شریف آمده است: من ولی شیئا من امور المسلمین فضیعهم ضیّعه الله تعالی.

● اشکال۵: تابعیت دین از حکومت

آنچه کمال مطلوب ماست، تبعیّت حکومت از دین است و در راه این هدف نیز حداکثر تلاش را می کنیم. ولی اگر برای حصول این مقصود، خودمان حکومت را در دست گیریم، در عالَم عمل قضیه به عکس می شود و دین تابع حکومت می شود. زیرا وقتی رجال دین به حکومت رسند، حفظ دستگاهی که عنوان حکومت دینی بر آن نهاده اند، مهم ترین هدف و وظیفه و فریضه تلقی می شود و طبیعی است که برای وصول به این مهم ترین هدف، استفاده از هر وسیله ای مباح می شود و احکام الهی و ارزش های اسلامی و حتی بدیهی ترین معتقدات دینی و اصول عقلی و اخلاقی قربانی شوند [بنگرید به مقاله احمد آذری قمی و نظریه بدیع وی در باب تعطیل توحید که در ۱۹ تیر ۱۳۶۸ عرضه شد; و عامه بزرگواران نیز دست کم با سکوت خود آن را تأیید فرمودند]. بلی ظاهر قضیه این است که با تشکیل حکومتی به نام دین و به وسیله رجال دین، حقیقتاً دین حاکم خواهد شد. اما هیهات.

2 در مورد “روحانیت و حکومت دینی از دیدگاه آخوند خراسانی”

  1. سید محمد حسین
    ۲۰:۱۷ – ۱۴۰۰/۰۵/۰۶
    ۰
    ۰
    پاسخ
    باعرض سلام به عزیزانی که حقجو هستند من بعنوان طلبه ای قدیمی که سعی کردم کتب آسمانی وادیان الهی ونحله های فکری مختلف را مطالعه کنم به این نتیجه رسیدم که بجز آیات محکم قرآن با تفسیر محکم معصوم به هیچ قول دیگری نمیشود حکم خدا گفت مثلا درمسیحیت ازدواج پسرعمو ودخترعمو و…حرام است ودراسلام ویهودیت جایز ودراسلام ابوحنیفه تمام بچه هائی که درایام رضاعت از شیر یک حیوان تغذیه کرده اند وباعث رشد آنها شده برادران وخواهران رضاعی میگویند وشیخ طوسی کتابی درمورد اختلاف وتعارص روایات دارد وبه نحوی بعضی را توجیه وبعض دگر را نفی میکند ابن جنید به عنوان یک باور کلامی اقوال فقهی امامان را نه بر اساس نقل، بلکه بر اساس رأی می‌پنداشته و به همین جهت اختلاف در روایات فقهی را نیز ناشی از اختلاف امامان در رأی دانسته است. کتاب جواهر الکلام ورسائل عملیه عمق اختلاف فتاوی ونظرات مجتهدین را نشان میدهد وبه صراحت میتوان گفت درهیچ بابی ازابواب فقه نظری واحد مشاهده نمیشود در بسيارى از نقلها نيز آمده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم امام علی ع را به عنوان «قاضى» به يمن فرستاد و پیش از سفر ایشان را دعا فرمود:خدايا! قلب او را هدايت كن و زبانش را استوار ساز که برهمین اساس بعضی از سرعت ودقت نظر امام ع متعجب میشدند باتوجه به عرایض فوق درتمام مسائلی که بین فقهای شیعه اختلاف نظر هست نمیتوان حکم خدارا پیدا کرد شاید بعضی از احکام حکم خداباشند وشاید هیچکدام از نظرات حکم خدا نباشند خب ماوقتی به احکام الهی دسترسی نداریم چگونه میتوانیم بعنوان حاکمی ماذون من عندالله عمل کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هم اکنون بعنوان اجرای حکم خدا جنگهای بی پایانی درمیان مسلمانان شروع شده که هریک دیگری را کافر دانسته وتا سرحد جان میجنگند وهمین مسئله شیطان وطرفدارانش را امیدوار کرده ونیروهای خودرا از منطقه میبرد وخودرا مستغنی از حضور میداند لذا بسیار متاسف میشوم که بعداز ۱۴۰۰ سال از بعثت رسول خاتم وحوزه علمیه ای بابیش از هزار سال قدمت جناب ثبوت مطالبی را نقل به مضمون با واسطه مرحوم آقابزرگ ازقول آخوند بزرگ نقل میکند و بجای اظهار نظر بعضیها که اولیات فقه را هم نخوانده اند تکذیب میکنند وشان شیخ را اجل از این حرفها میدانند واعتقاد دارند فقیه ومجتهد اعلم بایستی از الفاظ قلنبه سلنبه ای استفاده کند که دیگران را از آن بهره ای نباشد درحالی که مجتهدین واقعی وملاها بهتر میدانند بسیاری از مطالب این نوشته آقای ثبوط درمتون وحواشی بعضی از کتب فقهی آمده است وصد اسف ازاینکه دیگر ابن ادریسی شهید اولی علامه ای وامثال شهید مطهری درحوزه بسیار کمی با تشدید میم فعلی دیده نمیشود وپیرامون مطالب مندرج درسایت حوزه یا نظری نیست ویا اگر هست تعریف وتمجید و تمشیت امور است والسلام

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *