تبصبص کلب

توسط | بهمن ۲۴, ۱۳۹۱ | شیعه‌شناسی

تبصبص یعنی تملّق و چاپلوسی. تبصبص کلب یعنی سگ دمش را از روی ترس یا طمع حرکت داد و جنباند.

تبصبص کلب

مقام امام زمان(علیه‌السلام) والاتر از آن است ما بخواهیم او را توصیف و معرفی کنیم.

لذا آنچه دربارۀ او می‌گوییم از باب تبصبص کلب است و دم‌جنباندن و چاپلوسی سگی در مقابل مولای کریم است.


حالت بصبصه در دعا و نیایش

یکی از اقسام دعا و تضرع به درگاه خداوند، «بصبصه» است، به این معنی که: «إِنَّ الْبَصْبَصَةَ أَنْ تَرْفَعَ سَبَّابَتَيْكَ إِلَى السَّمَاءِ وَ تُحَرِّكَهُمَا وَ تَدْعُوَ»، بصبصه آن است که هر دو انگشت شهادت خود را به‌سوی آسمان بلند کنی و آن‌ها را حرکت دهی و دعا کنی.

معانی الاخبار، ص۳۷۰


احادیث متناسب با مقام تبصبص کلب

زندگی همانند سگ

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): طوبی لمن کان عیشه کعیش الکلب…

خوشا به حال کسی که زندگی‌اش مثل زندگی سگ است! سگ ده خصلت و ویژگی دارد:

  • هیچ مالی برایش مهم نیست و مال و اموال جمع نمی‌کند؛
  • ارزشی برایش نیست و دنبال شوکت و آقایی نیست؛
  • همه زمین خانه او است و دنبال جای خاصی نیست؛
  • کم خورد و بیشتر اوقاتش را به گرسنگی می‌گذراند؛
  • کم گوید و بیشتر زمان‌ها ساکت است؛
  • شب و روز اطراف خانه صاحبش دور می‌زند؛
  • هرچه جلویش بیندازند به همان قانع است؛
  • اگر صاحبش او را صد تازیانه بزند، در خانۀ او را رها نمی‌کند؛
  • دشمنِ صاحبش را می‌گیرد و با دوست او کاری ندارد؛
  • هرگاه بمیرد هیچ ارثی جای نمی‌گذارد.

لئالی الاخبار تویسرکانی، ج۵، ص۳۸۷

اخلاقی همانند سگ

پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: ینبغی للمؤمن أن یکون أخلاقه کأخلاق الکلب…

سزاوار است که اخلاق مؤمن مانند اخلاق سگ باشد! در سگ پنج اخلاق است:

  • همیشه گرسنه است و گرسنگی خوی انسان‌های شایسته است؛
  • مکانی برایش نیست و این راه و روش صالحان است؛
  • شب‌ها نمی‌خوابد و این از کارهای انسان‌های درستکار است؛
  • مالی ندارد تا وارث آن را ارث ببرد و این، نوعِ زندگی درستکاران است؛
  • حتی اگر مالکش روزی صد بار او را براند، در خانۀ او را رها نمی‌کند و این خصلت از وفای صالحان است.

شادمانی پروردگار

خداوند در حدیث قدسی به حضرت عیسی‌بن‌مریم فرمود: «يَا عِيسَى اذْكُرْنِي فِي نَفْسِكَ أَذْكُرْكَ فِي نَفْسِي وَ اذْكُرْنِي فِي مَلَئِكَ أَذْكُرْكَ فِي مَلَإٍ خَيْرٍ مِنْ مَلَإِ الْآدَمِيِّينَ يَا عِيسَى أَلِنْ لِي قَلْبَكَ وَ أَكْثِرْ ذِكْرِي فِي الْخَلَوَاتِ وَ اعْلَمْ أَنَّ سُرُورِي أَنْ تُبَصْبِصَ إِلَيَّ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ حَيّاً وَ لَا تَكُنْ مَيِّتاً» الکافی، ج۲، ص۵۰۲

ای عیسی، دل خود را برایم خوار گردان و مرا در خلوت‌هایت بسیار یاد کن، و بدان که شادی و رضایت من این است که در پیشگاهِ من دُم بجنبانی و در این خاضع‌بودن و رغبت، زنده و بانشاط باش، نه مرده‌دل و کسل.

برخی اینگونه ترجمه: با بیم و امید به سوی من بیایی. بنابر اینکه: «البصبصة»: تحريك الكلب ذنبه طمعاً أو خوفاً (مجمع البحرين).


اشعاری منطبق با مقام تبصبص کلب

شعر آیت‌الله شیخ حسین وحید خراسانی

وحیدم من اگر در جرم و تقصیر      سگی بودم شدم در کوی تو پیر

بر آن خوانی که یک عالَم نشسته      سگی هم در کنارش پا شکسته

تو که قاتل به خوان خود بخوانی      نپندارم که این سگ را برانی

سگ اصحاب کهف

فاز کلب بحبّ اصحاب کهف *** کیف أشقی بحبّ آل علیّ؟

رستگار آمد سگی کو بود با اصحاب کهف *** من سگ آل علی‌ام چون نباشم رستگار؟

نام ما را بنویسید به ایوان نجف *** نشد از نام سگ کهف، کتاب، آلوده


سنگ قبرهایی مزین به آیه «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید»

در سوره کهف خداوند متعال در مقام بیان هیئت و حالت اصحاب کهف و سگ ایشان می‌فرماید: «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ»، و سگشان در ورودیِ غار روی ساق دستش دراز کشیده بود. سوره کهف۱۸، آیه۱۸

برخی از علما و ادبا از باب تبصبص کلب و تواضع و فروتنی به محضر باری تعالی و ائمه معصومین، خود را سگ خانه ایشان تلقّی کرده و وصیت کرده‌اند این آیه روی سنگ قبرشان نگاشته شود که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

سنگ قبر ابوعبدالله‌بن‌حجاج (۳۹۱ق)

داستان تبری و برائت

زمانی که سلطان مسعودبن‌بابویه دیوار مقتل را ساخت و وارد روضه شد، آستانه را بوسید و ادب به‌جا آورد! در این هنگام ابوعبدالله‌بن‌حجاج مترجم جلوی او ایستاد و قصیده فائیه‌اش را خواند.

وقتی به ابیات نکوهش دشمنان رسید، سید مرتضی با او به درشتی برخورد کرد و او را از سرودن هجو و دشنام در روضه حضرت نهی کرد! پس مترجم هم شعرش را قطع کرد و ادامه نداد.

شب مترجم امیرالمؤمنین را در خواب دید و حضرت به او فرمودند: فکرت را مکدّر و شکسته نکن! ما سید مرتضی را به‌سوی تو فرستادیم تا از تو معذرت بخواهد و تو به‌سوی او نرو تا او به سراغت بیاید.

سید مرتضی نیز در همان شب پیامبر و ائمۀ معصومین را در عالم رؤیا مشاهده کرد. در پیشگاه ایشان ایستاد و سلام کرد؛ اما بی‌توجهی ایشان نسبت به خودش را احساس کرد! برایش سخت بود و عرض کرد: ای سروران من، من فرزند شما و از دوستداران شما هستم، چرا مستحقّ چنین بی‌توجهی شده‌ام؟

فرمودند: چون قلب شاعر ما ابوعبدالله مترجم را شکستی! پس باید به‌سوی او بروی و از وی عذرخواهی کنی و او را نزد مسعودبن‌بابویه برده و عنایت و مهربانی ما نسبت به او را برای سلطان تعریف کنی.

سید از خواب برخواست و همان ساعت سراغ ابوعبدالله رفت و در را کوبید، پس ابن‌حجاج جواب داد: همان مولایی که تو را به‌سوی من فرستاده به من دستور داده به طرف تو بیرون نیایم! سید مرتضی جواب داد: بله، سمعاً و طاعةً برای اهل‌بیت. پس وارد شد و عذرخواهی کرد و او را نزد حاکم برد و قضیه خواب را نقل کرد.

پس سلطان مسعود ابن‌حجاج را اکرام کرد و انعام داد و دستور داد مجدّد قصیده‌اش را بسراید.

عاقبت وی در جمادی‌الآخر ۳۹۱ق در نیل (بین بغداد و کوفه) از دنیا رفت و بدنش را تا حرم امامین کاظمین بردند و پایین پای حضرت دفن کردند و طبق وصیت او روی قبرش آیه «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ» را نوشتند و سید رضی در وفاتش شعری سرود.

ابن‌حجاج نویسنده و شاعر امامی بود که دیوان شعرش بیش از ده جلد است و محدث قمی جریانی در ارتباط با او و علی‌بن‌زرزور سورانی و محمدبن‌قارون سیبی نقل می‌کند که از عظمت و جلالت وی نزد اهل‌بیت حکایت دارد. ببینید: الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۵۷؛ الذریعة، ج۹، ق۱، ص۱۸؛ الغدیر، ج۴، ص۹۷

سنگ قبر خواجه نصیر طوسی (۶۷۲ق)

هنگامی که مرحوم خواجه نصیر طوسی در مرض موت قرار گرفت و مشغول وصیت بود، یکی از حاضرین پیشنهاد داد که بدن ایشان به جوار امیرالمؤمنین(ع) منتقل شود؛ اما خواجه فرمود: حیا می‌کنم که در جوار فائض الانوار حضرت امام همام موسی الکاظم(ع) مرده باشم و از آستان او به جایی دیگر تجاوز نمایم، هرچند اشرف و افضل باشد.

پس در پایین پای آن دو امام همام مکانی برای قبر ایشان انتخاب شد و حفر قبر را آغاز کردند، به یکباره سردابی مرتب و مزین به کاشی ظاهر شد و معلوم شد ناصر عباسی (۵۷۵-۶۲۲ق) سی‌وچهارمین خلیفه عباسی آن را برای خوابگاه و قبر خود ساخته بوده است! جالب اینکه سال پایان ساخت آن بنا مطابق با سال تولد خواجه یعنی ۵۹۷ق بود!

پس بدن ایشان در عتبۀ علیّۀ کاظمیه دفن شد و بر لوح مزار ایشان این آیه کریمه را نوشتند: «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ».

سنگ قبر ملاعباس تربتی (حاج آخوند) (۱۳۲۲ش)

ملاعباس در زمان حضور روس‌ها در خراسان در ۲۴مهر۱۳۲۲ در تربت فوت کرد و جنازه‌اش به مشهد منتقل و در آخرین غرفۀ شمال غرب صحن نو دفن شد.

طبق وصیت، آیۀ شریفۀ «وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصيدِ» روی سنگ قبر او حک شد و زیر آن نوشتند:

بنده صالح خدا، عالم عامل، مرحوم حاج شیخ عباس تربتی، پسر مرحوم ملاحسین‌علی کاریزکی که هفتاد و اند سال عمر خود را به درستی و پاکی و زهد و عبادت و ترویج دین و خدمت به نوع گذرانید.


استغفار از ادعای تبصبص کلب

بلکه از این ادعای تبصبص سگ هم باید استغفار کرد؛ زیرا یک سگ را هزار بار سنگ بزنی بازهم برمی‌گردد؛ اما ما در راه امام زمان سنگ نخوردیم! اگر سنگی بخوریم بازهم جدا نمی‌شویم؟ بازهم برمی‌گردیم؟

لکن گدا و یتیم هستیم که از او منقطیم! کو یتیمی یتیم‌تر از ما؟ کو گدایی گداتر از ما؟ «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ؛ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»، نکند یتیمان را تحقیر کنی، یا نکند گدایان را با تندی از خود برانی! ضحی۹۳، آیه۹و۱۰

اقتباس از ربانیّ آیات الله و…

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *