مولودی پر خیر و برکت

توسط | خرداد ۱۱, ۱۳۹۱ | معارف اهل‌بیت

حضرت جواد علیه‌السلام به مولودی پر خیر و برکت یاد می‌شد. گویا امام، به مناسبت‌های مختلف، از فرزند ارجمند خود با این عنوان یاد می‌کرده و این موضوع در میان شیعیان و یاران امام رضا علیه‌السلام معروف بوده است، به گواه اینکه:

دو تن از شیعیان بنام «ابن اسباط» و «عباد بن اسماعیل» می‌گویند: در محضر امام رضا علیه‌السلام بودیم که ابوجعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: آری، این همان مولودی است که در اسلام با برکت تر از او زاده نشده است. (۲)

باز «ابو یحیای صنعانی» می‌گوید: در مکه به حضور امام رضا علیه‌السلام شرفیاب شدم، دیدم حضرت موز را پوست می‌کند و به فرزندش ابوجعفر می‌دهد. عرض کردم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ فرمود: آری، این مولودی است که در اسلام مانند او، و برای شیعیان ما، با برکت‌تر از او زاده نشده است. (۳)

مراد از برکت

شاید در ابتدا تصور شود که مقصود از این حدیث این است که امام جواد از همه امامان قبلی برای شیعیان، با برکت‌تر بوده است، در حالی که چنین مطلبی قابل قبول نیست، بلکه بررسی موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن، نشان می‌دهد که ظاهرا مقصود از این حدیث این است که:

امام جواد علیه السلام تولد حضرت جواد در شرایطی صورت گرفت که خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد، بدین معنا که عصر امام رضا علیه‌السلام عصر ویژه‌ای بوده و حضرت در تعیین جانشین و امام بعد خود، با مشکلاتی روبرو بوده که در عصر امامان قبلی، بی‌سابقه بوده، زیرا از یک‌سو پس از شهادت امام کاظم‌ علیه‌السلام گروهی که به واقفیه معروف شدند، بر اساس انگیزه‌های مادی، امامت حضرت رضا علیه‌السلام را انکار کردند و از سوی دیگر امام رضا‌ علیه‌السلام تا حدود چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر حاکی بود که امامان، دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل امام حسین خواهند بود، فقدان فرزند برای امام رضا علیه السلام، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال می‌برد و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده امامت حضرت رضا علیه‌السلام را انکار می‌کردند.

گواه این معنا، اعتراض حسین بن قیاما واسطی از سران واقفیه (۴) به امام هشتم در این مورد، و پاسخ آن حضرت است. او طی نامه‌ای به امام رضا علیه السلام، او را متهم به عقیمی کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزندی نداری؟!
امام در پاسخ نوشت: از کجا می‌دانی که من دارای فرزندی نخواهم بود، سوگند به خدا، بیش از چند روز نمی‌گذرد که خداوند پسری به من عطا می‌کند که حق را از باطل جدا می‌کند. (۵)

پیروان واقفیه، به مناسبت‌های مختلف از این شگرد تبلیغی استفاده می‌کردند و امام رضا ع پیوسته آنها را رد می‌کرد (۶) تا آنکه تولد حضرت جواد، به این سمپاشی‌ها خاتمه داد و موضع امام و شیعیان که از این نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقویت گردید و اعتبار و وجهه تشیع بالا رفت. (۷)

وسوسه‌های واقفیه و دشمنان خاندان امامت، در حدی بود که حتی پس از ولادت حضرت جواد که واقفیه را خلع سلاح کرد، گروهی از خویشان امام رضا‌ علیه‌السلام طبعا بر اساس حسدورزی‌ها و تنگ نظری‌ها، گستاخی را به جایی رساندند که ادعا کردند حضرت جواد، فرزند علی بن موسی نیست!!

آنان در این تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، برای مطرح کردن اندیشه‌های پنهانی خویش، جز شبهه عوام‌فریبانه عدم شباهت میان پدر و فرزند از نظر رنگ چهره! چیزی نیافتند و گندم‌گونی صورت حضرت جواد را بهانه قرار داده گفتند: در میان ما، امامی که گندمگون باشد وجود نداشته است! امام هشتم فرمود: او فرزند من است. آنان گفتند: پیامبر اسلام (ص) با قیافه شناسی داوری کرده است (۸)، باید بین ما و تو قیافه‌شناسان داوری کنند. حضرت (ناگزیر) فرمود: شما در پی آنان بفرستید ولی من این کار را نمی‌‌کنم، اما به آنان نگویید برای چه دعوتشان کرده اید…
یک روز بر اساس قرار قبلی، عموها و برادران و خواهران حضرت رضا علیه السلام‌ در باغی نشستند و آن حضرت، در حالی که جامه‌ای گشاده و پشمین بر تن و کلاهی بر سر و بیلی بر دوش داشت در میان باغ به بیل زدن مشغول شد، گویی که باغبان است و ارتباطی با حاضران ندارد.
آنگاه حضرت جواد علیه السلام را حاضر کردند و از قیافه شناسان درخواست نمودند که پدر وی را از میان آن جمع شناسایی کنند. آنان به اتفاق گفتند: پدر این کودک در این جمع حضور ندارد؛ اما این شخص، عموی پدرش، و این، عموی خود او، و این هم عمه‌ی اوست، اگر پدرش نیز در اینجا باشد باید آن شخص باشد که در میان باغ بیل بر دوش گذارده است؛ زیرا ساق پاهای این دو، به یک گونه است! در این هنگام امام رضا علیه‌السلام به آنان پیوست. قیافه‌شناسان به اتفاق گفتند: پدر او، این است!
در این هنگام علی بن جعفر، عموی حضرت رضا، از جا برخاست و بوسه بر لبهای حضرت جواد زد و عرض کرد: گواهی می‌دهم که تو در پیشگاه خدا امام من هستی (۹). بدین ترتیب یکبار دیگر توطئه و دسیسه مخالفان امامت برای خاموش ساختن نور خدا، با شکست روبرو شد و خداوند آنان را رسوا ساخت.

پی‌نوشتها:
۱- شیخ مفید، الارشاد، ص ۳۱۹ – طبرسی، اعلام الوری، ص۳۴۷ – فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص۲۶۱ – کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۲۱ – علی‌بن‌عیسی الاربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۱۴۳.
۲- مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، ص۲۰.
۳- کلینی، فروع کافی، ج۶، ص۳۶۱ – قزوینی، سید کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، ص۳۳۷.
۴- شیخ مفید، الارشاد، ص۳۱۸ – علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۱۴۲ – تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، ج۳، ص۳۷.
۵- کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۲۰ – طبرسی، اعلام الوری، ص۳۴۶ – علی بن عیسی الاربلی، همان کتاب، ص۱۴۲ – شیخ مفید، همان کتاب، ص۳۱۸.
۶- علی بن عیسی الاربلی، همان کتاب، ص۱۴۲ – تستری، همان کتاب، ص۳۱۶ – کلینی، همان کتاب، ص۳۲۱ – طوسی، اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال کشی)، ص۵۵۳، حدیث شماره ۱۰۴۵.
۷- قزوینی، سید کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، ص۳۳۷.
۸- معتبر شناخته شدن قیافه شناسی از طرف پیامبر اسلام (ص) ادعائی بود که صرفا از طرف آنان مطرح شد، و هرگز به معنای تایید آن از طرف امام رضا علیه السلام نبود، و اگر حضرت به این پیشنهاد تن درداد، یا از روی ناگزیری و یا به این دلیل بود که می‌دانست این کار در نهایت، به روشن شدن واقعیت، و اثبات پوچی ادعای آنان تمام می‌شود.
قیافه‌شناسان کسانی بودند که از روی شباهت اندام، نسب اشخاص را تعیین می کردند. قیافه شناسی نزد اعراب جایگاه مهمی داشت. علمای امامیه تعلیم و تعلم و گرفتن مزد در قبال انجام دادن این عمل را حرام می دانند. برخی از علمای امامیه این عمل را مطلقا حرام شمرده اند و برخی در صورتی آن را حرام می دانند که موجب فعل حرام یا منجر به اظهار نظر قطعی گردد. هر کس که از فقه اسلامی آگاهی داشته باشد، عدم جواز این عمل و استفاده از آن را مسلم می داند، چه رسد به این که به استناد آن، مسائل مربوط به ارث و نکاح و امثال اینها حل گردد! (ر. ک به: مقرم، سید عبد الرزاق، نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد علیه‌السلام، ترجمه دکتر پرویز لولاور، ص۳۵).
۹- کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۲۲ – مقرم، سید عبد الرزاق، نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد علیه السلام، ترجمه دکتر پرویز لولاور، ص۳۶. به همین جهت بود که امام رضا علیه السلام خود را به رسول خدا، و فرزندش جواد را به ابراهیم فرزند پیامبر تشبیه می‌کرد، زیرا پس از تولد ابراهیم از ماریه قبطیه برخی از همسران رسول خدا از روی حسد، چنین تهمتی به وی زدند و گفتند: این نوزاد از «جریح» خادم رسول اکرم است! ولی پس از تحقیق و کاوش روشن شد که اصولا «جریح» فاقد عضو تناسلی است! و به این ترتیب خداوند دروغ آنان را آشکار ساخت و ماریه را از این تهمت تبرئه کرد (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۳۸۷ – الطبری، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الامامه، ص۲۰۱-۲۰۴).

سیره پیشوایان، ص ۵۳۰، مهدی پیشوایی

۰ دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *